بریده کتابهای شیطان و خدا ابراهیم خالیدی 1402/12/13 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 100 اگر می خواهی مستحق جهنم بشوی کافی است که راحت توی رختخوابت دراز بکشی دنیا بی عدالتی است؛ اگر قبولش کنی شریک جرم میشوی اگر عوضش کنی جلاد میشوی؛ هاها بوی گند زمین تا آسمانها رفته است. 1 25 فاطمـــه* 1403/1/6 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 37 ناستی: آیا تو با ما هستی یا بر ما؟ هاینریش: تا رنج میبرید با شما هستم، تا میخواهید خون کلیسا را بریزید بر شما هستم. ناستی: تا ما را میکشند با ما هستی و تا ما از خود دفاع میکنیم بر ما هستی. هاینریش: ناستی من متعلق به کلیسا هستم. 0 21 نرگس 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 96 4 12 مبین علیزاده 1403/4/10 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 40 - چرا مرا دوست نمی دارید؟ مگر من در حق شما چه گناهی کرده ام؟ - گناه تو اینست که کشیشی، و کشیش هرچه کند باز هم کشیش است. 0 1 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 122 + ما همه به یک نسبت مستحق جهنمیم، ولی خدا هروقت بخواهد عفو میکند. -اگر من بخواهم میتوانم کاری منم که مرا عفو نکند. + بدبخت ناچیز، ذره بیمقدار، چطور میتوانی با نیروی رحمت و بخشایش او پنجه دراندازی؟ چطور میتوانی صبر نامتناهی او را لبریز کنی؟ هروقت که او اراده بکند، تو را در میان دستهایش میگیرد و به بهشت میبرد؛ به یک اشاره انگشت، اراده پلید تو را درهم میشکند، آروارههای تو را از هم باز میکند و رحمتش را به تو میخوراند و تو احساس خواهی کرد که برخلاف میل خودت نیکو شدهای. 0 15 مهدی اسماعیلی 1402/12/13 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 157 هاینریش: باغبان میتواند تصمیم بگیرد که چه چیز به درد چغندر میخورد، اما هیچکس نمیتواند برای مردم، اگر خودشان نخواهند، خیر و صلاح را انتخاب بکند. 0 25 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 145 هاینریش میگفت: «کافی است که دو نفر از هم متنفر بشوند تا نفرت به یک یک افراد بشر سرایت کند.» و من حقیقت را میگویم: کافی است که یک آدم با عشق یک جانبه همه آدمها را دوست بدارد تا این عشق به یک یک افراد بشر سرایت کند. 2 25 فاطمـــه* 1403/1/6 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 27 هاینریش: تو روح او را گمراه کردی. ناستی: اگر راست میگویی چرا حرف مرا قطع نکردی؟ هاینریش: چون وقتی به تو گوش میداد پیدا بود که کمتر رنج میکشد. 0 15 فاطمه 1402/11/30 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 102 این از آن کارهایی است که باب طبع من است، یعنی کاریست که چندین رو دارد؛ از یک رو خوب است و از یک رو بد، و آدم از خودش میپرسد: آیا خوب است؟ آیا بد است؟ و عقل حیران میشود. 0 12 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 39 ناستی: کلیسای تو زن هرجایی است: الطافش را به ثروتمندها میفروشد. تویی که میخواهی به اقرارهای من گوش بدهی؟ تویی که میخواهی از من شفاعت بکنی؟ روح تو را گری گرفته است. وقتی خدا چشمش به آن میافتد دندان قروچه میکند. برادران احتیاجی به کشیش نیست: همه مردم میتوانند غسل تعمید بدهند، همه مردم میتوانند آمرزش بطلبند، همه مردم میتوانند موعظه بکنند. من حقیقت را به شما میگویم: یا همه مردم پیغمبرند و یا خدایی وجود ندارد. 0 8 شیما 1402/4/3 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 1 من تنم را حس نمیکنم، من نمیدانم زندگیم از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود، بسیار اتفاق افتاده است که مرا صدا کردهاند و من جواب ندادهام، بس که تعجب کردهام که من هم اسمی دارم. ولی من در تنِ همهٔ مردم رنج میکشم، من روی همهٔ گونهها سیلی میخورم، من با مرگِ همه میمیرم. 0 11 فاطمـــه* 1403/1/25 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 128 گوتز: با خودم میگفتم که اول باید خوبی را شناخت، و مدتها فکر کردم. حالا، ناستی، من به تو میگویم که من آن را میشناسم: خوبی همان عشق و محبت به همنوع است. خوب، ولی حقیقت این است که آدمها همدیگر را دوست نمیدارند. میدانی مانع دوستی چیست؟ اختلاف طبقاتی، فقر، مذلت. پس باید اینها را از میان برداشت. 0 28 زهرا🌿 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 228 بشر برای این هست، که بشر را در خود نیست کند...:) 6 34 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 141 وقتی خدا ساکت است، میتوان هر ادعایی را به او نسبت داد. 0 21 روشنا 1402/11/30 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 159 دیوانههایی که تصور میکنید با دادن صدقه آمرزیده میشوید، خیال کردهاید که شهدا زنده در آتش سوخته شدند تا شما حق ورود به بهشت را با پول بخرید؟ مگر بهشت آسیاب است؟ شفاعت اولیاء الله را با پول نمیخرند، با کسب فضائل آنها میخرند. 0 10 فاطمـــه* 1403/2/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 238 هیلدا: «در این دنیا یک روز بیشتر نیست، همین یک روز است که همیشه تکرار میشود: صبح آن را به ما میدهند و شب از ما پس میگیرند. تو (گوتز) یک ساعتِ از کار افتاده هستی که همیشه همان وقت را نشان میدهد.» 0 7 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 122 دنیا بیعدالتی است: اگر قبولش کنی شریک جرم میشوی، اگر عوضش کنی جلاد میشوی. پ.ن: کاش رو این جمله بحث کنیم 10 19 فائزه فرشادپور 1402/5/20 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 1 خوبی همان عشق و محبت به همنوع است. خوب، ولی حقیقت این است که آدم ها همدیگر را دوست ندارند 0 13 فاطمـــه* 1403/2/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 216 "میخواهید به شما بگویم که چرا از مرگ نمیترسید؟ چون هرکدام از شما فکر میکند که مرگ بر سر دیگری نازل خواهد شد، نه بر سر خودش." 2 18 فاطمه 1402/11/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 54 گوتز: همهی سربازها شبیه هماند. منتظر بودی کیها را اینجا ببینی؟ فرشتهها را؟ هاینریش: آدمها را. و من میخواستم از این آدمها تقاضا کنم که خون آدمهای دیگر را نریزند. 0 10
بریده کتابهای شیطان و خدا ابراهیم خالیدی 1402/12/13 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 100 اگر می خواهی مستحق جهنم بشوی کافی است که راحت توی رختخوابت دراز بکشی دنیا بی عدالتی است؛ اگر قبولش کنی شریک جرم میشوی اگر عوضش کنی جلاد میشوی؛ هاها بوی گند زمین تا آسمانها رفته است. 1 25 فاطمـــه* 1403/1/6 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 37 ناستی: آیا تو با ما هستی یا بر ما؟ هاینریش: تا رنج میبرید با شما هستم، تا میخواهید خون کلیسا را بریزید بر شما هستم. ناستی: تا ما را میکشند با ما هستی و تا ما از خود دفاع میکنیم بر ما هستی. هاینریش: ناستی من متعلق به کلیسا هستم. 0 21 نرگس 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 96 4 12 مبین علیزاده 1403/4/10 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 40 - چرا مرا دوست نمی دارید؟ مگر من در حق شما چه گناهی کرده ام؟ - گناه تو اینست که کشیشی، و کشیش هرچه کند باز هم کشیش است. 0 1 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 122 + ما همه به یک نسبت مستحق جهنمیم، ولی خدا هروقت بخواهد عفو میکند. -اگر من بخواهم میتوانم کاری منم که مرا عفو نکند. + بدبخت ناچیز، ذره بیمقدار، چطور میتوانی با نیروی رحمت و بخشایش او پنجه دراندازی؟ چطور میتوانی صبر نامتناهی او را لبریز کنی؟ هروقت که او اراده بکند، تو را در میان دستهایش میگیرد و به بهشت میبرد؛ به یک اشاره انگشت، اراده پلید تو را درهم میشکند، آروارههای تو را از هم باز میکند و رحمتش را به تو میخوراند و تو احساس خواهی کرد که برخلاف میل خودت نیکو شدهای. 0 15 مهدی اسماعیلی 1402/12/13 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 157 هاینریش: باغبان میتواند تصمیم بگیرد که چه چیز به درد چغندر میخورد، اما هیچکس نمیتواند برای مردم، اگر خودشان نخواهند، خیر و صلاح را انتخاب بکند. 0 25 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 145 هاینریش میگفت: «کافی است که دو نفر از هم متنفر بشوند تا نفرت به یک یک افراد بشر سرایت کند.» و من حقیقت را میگویم: کافی است که یک آدم با عشق یک جانبه همه آدمها را دوست بدارد تا این عشق به یک یک افراد بشر سرایت کند. 2 25 فاطمـــه* 1403/1/6 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 27 هاینریش: تو روح او را گمراه کردی. ناستی: اگر راست میگویی چرا حرف مرا قطع نکردی؟ هاینریش: چون وقتی به تو گوش میداد پیدا بود که کمتر رنج میکشد. 0 15 فاطمه 1402/11/30 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 102 این از آن کارهایی است که باب طبع من است، یعنی کاریست که چندین رو دارد؛ از یک رو خوب است و از یک رو بد، و آدم از خودش میپرسد: آیا خوب است؟ آیا بد است؟ و عقل حیران میشود. 0 12 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 39 ناستی: کلیسای تو زن هرجایی است: الطافش را به ثروتمندها میفروشد. تویی که میخواهی به اقرارهای من گوش بدهی؟ تویی که میخواهی از من شفاعت بکنی؟ روح تو را گری گرفته است. وقتی خدا چشمش به آن میافتد دندان قروچه میکند. برادران احتیاجی به کشیش نیست: همه مردم میتوانند غسل تعمید بدهند، همه مردم میتوانند آمرزش بطلبند، همه مردم میتوانند موعظه بکنند. من حقیقت را به شما میگویم: یا همه مردم پیغمبرند و یا خدایی وجود ندارد. 0 8 شیما 1402/4/3 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 1 من تنم را حس نمیکنم، من نمیدانم زندگیم از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود، بسیار اتفاق افتاده است که مرا صدا کردهاند و من جواب ندادهام، بس که تعجب کردهام که من هم اسمی دارم. ولی من در تنِ همهٔ مردم رنج میکشم، من روی همهٔ گونهها سیلی میخورم، من با مرگِ همه میمیرم. 0 11 فاطمـــه* 1403/1/25 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 128 گوتز: با خودم میگفتم که اول باید خوبی را شناخت، و مدتها فکر کردم. حالا، ناستی، من به تو میگویم که من آن را میشناسم: خوبی همان عشق و محبت به همنوع است. خوب، ولی حقیقت این است که آدمها همدیگر را دوست نمیدارند. میدانی مانع دوستی چیست؟ اختلاف طبقاتی، فقر، مذلت. پس باید اینها را از میان برداشت. 0 28 زهرا🌿 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 228 بشر برای این هست، که بشر را در خود نیست کند...:) 6 34 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 141 وقتی خدا ساکت است، میتوان هر ادعایی را به او نسبت داد. 0 21 روشنا 1402/11/30 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 159 دیوانههایی که تصور میکنید با دادن صدقه آمرزیده میشوید، خیال کردهاید که شهدا زنده در آتش سوخته شدند تا شما حق ورود به بهشت را با پول بخرید؟ مگر بهشت آسیاب است؟ شفاعت اولیاء الله را با پول نمیخرند، با کسب فضائل آنها میخرند. 0 10 فاطمـــه* 1403/2/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 238 هیلدا: «در این دنیا یک روز بیشتر نیست، همین یک روز است که همیشه تکرار میشود: صبح آن را به ما میدهند و شب از ما پس میگیرند. تو (گوتز) یک ساعتِ از کار افتاده هستی که همیشه همان وقت را نشان میدهد.» 0 7 روشنا 1402/11/29 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 122 دنیا بیعدالتی است: اگر قبولش کنی شریک جرم میشوی، اگر عوضش کنی جلاد میشوی. پ.ن: کاش رو این جمله بحث کنیم 10 19 فائزه فرشادپور 1402/5/20 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 1 خوبی همان عشق و محبت به همنوع است. خوب، ولی حقیقت این است که آدم ها همدیگر را دوست ندارند 0 13 فاطمـــه* 1403/2/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 216 "میخواهید به شما بگویم که چرا از مرگ نمیترسید؟ چون هرکدام از شما فکر میکند که مرگ بر سر دیگری نازل خواهد شد، نه بر سر خودش." 2 18 فاطمه 1402/11/27 شیطان و خدا ژان پل سارتر 3.9 13 صفحۀ 54 گوتز: همهی سربازها شبیه هماند. منتظر بودی کیها را اینجا ببینی؟ فرشتهها را؟ هاینریش: آدمها را. و من میخواستم از این آدمها تقاضا کنم که خون آدمهای دیگر را نریزند. 0 10