مبین علیزاده

مبین علیزاده

@thiboymobin

23 دنبال شده

15 دنبال کننده

            شرق زده، چسی بیا، بچه خونگی، ریقو، از اونایی که باهاشون خوش نمیگذره. 
          
mobin.alizade_
پیشنهاد کاربر برای شما
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

        ترسناک نوشتن سخته ، کسی نیست که این رو ندونه.
 و "داستان ترسناک" هم "فیلمنامه" نیست که کلمات رو راحت انتخاب کنی تا بعدا توی تصویر پردازی، دستت باز بمونه و روی "ترسناک نشون دادن" کار کنی. توی داستان ترسناک ما باید "ترسناک تعریف کنیم". برای این کار باید مخاطب رو مجبور کرد تا پای داستان بشینه و با حوصله گوش بده یا بخونه. کلمات رو باید جوری انتخاب کرد تا بتونه دقیق توی ذهنش تصویر سازی کنه. توی داستان نمیتونی مثل فیلم ها جامپ اسکر نشون بدی. باید ترس رو زیر پوست مخاطب به آرومی تزریق کنی.
 که از نظر من مخاطب همه این موارد به درستی توی این کتاب نوشته "اسماعیل زرعی" هست. 
کتاب حاوی چند داستان کوتاه عامیانه ست که توی دوران قدیم اتفاق می افتن.
 یعنی لوکیشن های داستان روستا ها، باغ ها، کلبه های چوبی، زمین های کشاورزی، دشت و کوه و کمر هستن. شخصیت های داستان روستایی ها، کشاورز ها و مردمان ساده و زود باور اون دوران هستن. داستان ها یا از دهن یکی از کاراکتر ها برای بقیه افراد روایت میشه و یا اول شخص و از دید کاراکتر اصلی داستانه.
 پس همه چیز برای یه فولکلور خوب مهیاست.
 داستان جزئیات داره و اتمسفر سازی. اطلاعات به آرومی داده میشن. احساسات و فضا  به خوبی و با حوصله توضیح داده شده. جا برای تصویر سازی و تنفس درحین پردازش  توصیف ها هست.
 و اما چه شیطان ها و دشمن هایی! چه هیولاهایی!
 شیطان فقط کارش گول زدن نیست. شیطان زاد و ولد میکنه و یواشکی نگاه میکنه. تحقیر میکنه و لذت میبره. و درنهایت نسبت به آدمی زاد ساده و نحیف، برتری داره و پیروز میشه. 
پایان بد... به این میگن ترسناک!
به اینکه هرچقدر زیر لب دعا بخونی، بسم الله بگی و امیدوار باشی، هیچ کدوم از اینها جواب نمیده و کشتن هیولا و شیطان راه و روش خودش رو میخواد. کاراکتر ها باید طلسم و کار های مخصوصی بلد باشن تا شاید جون سالم به در ببرن. با گفتن یه بسم الله قرار نیست هیچ جنی فرار کنه!
در نهایت خوندن این کتاب برای من حس رضایت و تخلیه هیجان کامل داشت. از اینکه بالاخره یه ترسناک ایرانی خوب خوندم که از قضا فولکلور هم هست. انگار که بعد مدت ها تشنگیم برطرف شده. وای که من چقدر عاشق ترسناک ایرانی ام!
      

1

        این کتاب رو خیلی دست این و اون می دیدم. بیشتر هم توی عکس پیج های دگوری و پر از ادای کتاب خوانی، کنار فنجون چای. روی همین حساب، گاردم بالا رفت و نخوندم. بعدا دیدم خواهرم هم یکی ازش رو داره. سر اینکه حالا که در دسترسمه و لازم نیست پولی به خاطرش بدم، ورداشتمش و شروع کردم به خوندن بخشی از کتاب تا ببینم چه میشه.
فهمیدم آدم پر از ادا واصول و دگوری بازی، متاسفانه خود منم. و فهمیدم متاسفانه غرایزم بیشتر اوقات اشتباهه. چون که کتاب داستان خوب و قلم گیرایی داره هرچند که ایده اش رو کلیشه ای برداشت کردم.
ولی  نویسنده تونسته همین کلیشه رو هم باور پذیر کنه.پرده اول کتاب گیرایی و مغناطیس لازم رو داره و آدم رو مجبور به ادامه دادن میکنه. همچنین ریتمش هم کند نیست که خیلی خوبه. اگه ترمز نگیری یه دفعه میبینی توی یه ساعت رسیدی به نصف کتاب. 
 توی پرده دوم کتاب معلوم میشه که نویسنده چقدر توی نوشتن جزئیات و داستانک ها خوب عمل میکنه. همه چیز باورپذیره و خوب توصیف شده. 
ولی هنوز هم از اینکه کسی منو در حال خوندن این کتاب ها ببینه اذیت میشم. کتاب های این مدلی ( ادایی ) که هر دگوری رو ببینی یکی از اینا گرفته دستش.
      

51

باشگاه‌ها

نمایش همه

دنیای خیال

597 عضو

هفت جاویدان : باران خاکستر

دورۀ فعال

📚 فرزند سرنوشت 📚

232 عضو

گوژپشت نتردام

دورۀ فعال

مدرسه هنر آوینیون

385 عضو

درس هایی درباره داستان نویسی به ضمیمه مصاحبه با ایزاک سینگر و جوزف هلر

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها