بریدههای کتاب خورشید رو به غروب niyayesh 1403/4/23 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 208 فاسد بودن، تنها راه بقاست. "نائوجی" 0 10 نگین:> 5 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 16 چیزهای واقعی در معرض انحطاطاند. 0 19 نگین:> 5 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 23 اراذلی مثل او به این راحتی نمیمیرند. آنهایی میمیرند که آدمهای خوب و باشخصیت و نازنینی هستند! 0 1 نگین:> 4 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 88 وقتی تظاهر میکردم که آدم باهوشی هستم، مردم شروع کردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم باهوشی هستم. وقتی مثل یک آدم بیکاروبیعار رفتار میکردم، شایعهها حول محور بیعاری من میگشت. وقتی وانمود کردم که در نوشتن عاجزم، مردم میگفتند که در نوشتن عاجزم. وقتی مثل دروغگوها رفتار میکردم، دروغگو خطابم میکردند. وقتی مثل یک آدم پولدار رفتار میکردم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم پولداری هستم. وقتی وانمود میکردم آدم بیتفاوتی هستم، مرا جزو آدمهای بیتفاوت طبقهبندی میکردند... اما وقتی ناخودآگاه از درد ناله میکردم چون واقعا درد داشتم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه دارم تمارض میکنم. 0 0 حافظ طلوعی 1403/9/14 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 180 فکر میکنی وقتی یک مرد میفهمد که تا عمر دارد، طعم خوشبختی و افتخار را نمیچشد، چه حسی دارد؟ "اوئههارا" 0 6 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/21 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 82 من باید زنده بمانم و برای برآوردن خواسته هایم با جهان دست و پنجه نرم کنم. 0 15 غـزال🪴 1403/12/15 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 47 آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟ 1 20 مایا 1403/9/23 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 112 همانطور که آدم حق زندگی دارد، حق مردن نیز باید داشته باشد. 0 6 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/21 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 101 انهایی که میل به زندگی دارند،هر سدی هم که سر راهشان باشد همواره زمینه بقایشان را هموار میکند. 0 14 ایلو 1403/11/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 91 "من هم هیچ درکی از جهان ندارم. اصلا فکر هم نکنم کسی داشته باشه. همه بچه میمونن، هرچقدر هم که زمان بگذره. از هیچ چیز درکی نخواهیم داشت. " 0 3 mahsa 1402/11/3 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 7 آدم های پست عمر دراز تری دارند ، خوب ها زود می میرند . 0 10 mahsa 1402/11/3 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 21 ما حالا هم مرده ایم تا به شکل دیگری به زندگی باز گردیم. 0 3 ریحانه سعیدی 1404/3/13 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 72 0 16 ریحانه سعیدی 1404/3/13 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 83 ویرانی غم انگیز جانکاه و زیباست.... خیال نابود کردن و از نو ساختن، ساختنی این بار سرآمد بار های پیش. شاید هم وقتی کسی نابود شود، دیگر از نو ساختنی برایش پیش نیاید.... 0 23 غـزال🪴 1403/12/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 33 «میگن اون هایی که گل های تابستونی دوست دارن تو تابستون هم میمیرن.» 0 9 غـزال🪴 1403/12/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 32 خیلی خندهدار است. تنها چیزی که از تجربیات جنگ برایم مانده همین یک جفت کتانی است. 0 13 غـزال🪴 1403/12/16 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 51 تنها از یک چیز می شود مطمئن بود: آدمی برای بقا باید ادا در بیاورد. 0 25 ایلو 1403/11/9 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 70 خودم هم دوست دارم روزی فاسد شوم. انگار راه دیگری برای ادامهی زندگی پیش رویم نیست. 0 4 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/4 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 44 وقتی ادای خنگ هارا درمیآوردم،شایعه خنگی ام بر سر زبان ها بود.ادای دروغگو هارا که درمیاوردم دروغگو میخواندنم.وقتی مثل پولدارها رفتار کردم انگ پولداری بهم چسپاندن.وقتی بیقید و سهل انگار رفتار میکردم جز سهلانگاران به حساب میاوردنم.اما وقتی ندانسته از دردی که به راستی داشتم نالیدم،چو انداختند که دارد ادا درمیاورد و ساختگی است. 1 14 ایلو 1403/10/30 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 49 انسانیت؟ بچه شده اید؟ انسانیت یعنی کوبیدنِ رفقا برای رفاه حال شخصی. درجه ای از قتل است. دیگر چه فرقی میکند، فقط حکم مرگ در آن نیست. خودمان را گول نزنیم. 0 2
بریدههای کتاب خورشید رو به غروب niyayesh 1403/4/23 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 208 فاسد بودن، تنها راه بقاست. "نائوجی" 0 10 نگین:> 5 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 16 چیزهای واقعی در معرض انحطاطاند. 0 19 نگین:> 5 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 23 اراذلی مثل او به این راحتی نمیمیرند. آنهایی میمیرند که آدمهای خوب و باشخصیت و نازنینی هستند! 0 1 نگین:> 4 روز پیش خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 88 وقتی تظاهر میکردم که آدم باهوشی هستم، مردم شروع کردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم باهوشی هستم. وقتی مثل یک آدم بیکاروبیعار رفتار میکردم، شایعهها حول محور بیعاری من میگشت. وقتی وانمود کردم که در نوشتن عاجزم، مردم میگفتند که در نوشتن عاجزم. وقتی مثل دروغگوها رفتار میکردم، دروغگو خطابم میکردند. وقتی مثل یک آدم پولدار رفتار میکردم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه من آدم پولداری هستم. وقتی وانمود میکردم آدم بیتفاوتی هستم، مرا جزو آدمهای بیتفاوت طبقهبندی میکردند... اما وقتی ناخودآگاه از درد ناله میکردم چون واقعا درد داشتم، شروع میکردند به شایعهپراکنی درمورد اینکه دارم تمارض میکنم. 0 0 حافظ طلوعی 1403/9/14 خورشید رو به غروب اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 180 فکر میکنی وقتی یک مرد میفهمد که تا عمر دارد، طعم خوشبختی و افتخار را نمیچشد، چه حسی دارد؟ "اوئههارا" 0 6 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/21 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 82 من باید زنده بمانم و برای برآوردن خواسته هایم با جهان دست و پنجه نرم کنم. 0 15 غـزال🪴 1403/12/15 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 47 آیا کسی هست که تباه نشده باشد؟ 1 20 مایا 1403/9/23 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 112 همانطور که آدم حق زندگی دارد، حق مردن نیز باید داشته باشد. 0 6 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/21 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 101 انهایی که میل به زندگی دارند،هر سدی هم که سر راهشان باشد همواره زمینه بقایشان را هموار میکند. 0 14 ایلو 1403/11/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 91 "من هم هیچ درکی از جهان ندارم. اصلا فکر هم نکنم کسی داشته باشه. همه بچه میمونن، هرچقدر هم که زمان بگذره. از هیچ چیز درکی نخواهیم داشت. " 0 3 mahsa 1402/11/3 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 7 آدم های پست عمر دراز تری دارند ، خوب ها زود می میرند . 0 10 mahsa 1402/11/3 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 21 ما حالا هم مرده ایم تا به شکل دیگری به زندگی باز گردیم. 0 3 ریحانه سعیدی 1404/3/13 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 72 0 16 ریحانه سعیدی 1404/3/13 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 83 ویرانی غم انگیز جانکاه و زیباست.... خیال نابود کردن و از نو ساختن، ساختنی این بار سرآمد بار های پیش. شاید هم وقتی کسی نابود شود، دیگر از نو ساختنی برایش پیش نیاید.... 0 23 غـزال🪴 1403/12/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 33 «میگن اون هایی که گل های تابستونی دوست دارن تو تابستون هم میمیرن.» 0 9 غـزال🪴 1403/12/14 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 32 خیلی خندهدار است. تنها چیزی که از تجربیات جنگ برایم مانده همین یک جفت کتانی است. 0 13 غـزال🪴 1403/12/16 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 51 تنها از یک چیز می شود مطمئن بود: آدمی برای بقا باید ادا در بیاورد. 0 25 ایلو 1403/11/9 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 70 خودم هم دوست دارم روزی فاسد شوم. انگار راه دیگری برای ادامهی زندگی پیش رویم نیست. 0 4 ریحـوندُخـتـےازسـیـارہءدیـگـر🌛 1403/5/4 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 44 وقتی ادای خنگ هارا درمیآوردم،شایعه خنگی ام بر سر زبان ها بود.ادای دروغگو هارا که درمیاوردم دروغگو میخواندنم.وقتی مثل پولدارها رفتار کردم انگ پولداری بهم چسپاندن.وقتی بیقید و سهل انگار رفتار میکردم جز سهلانگاران به حساب میاوردنم.اما وقتی ندانسته از دردی که به راستی داشتم نالیدم،چو انداختند که دارد ادا درمیاورد و ساختگی است. 1 14 ایلو 1403/10/30 شایو اوسامو دازایی 3.7 17 صفحۀ 49 انسانیت؟ بچه شده اید؟ انسانیت یعنی کوبیدنِ رفقا برای رفاه حال شخصی. درجه ای از قتل است. دیگر چه فرقی میکند، فقط حکم مرگ در آن نیست. خودمان را گول نزنیم. 0 2