بریدههای کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم hanieh 1403/2/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 19 در این گوشه دنیا آدم را همینجور بار میآورند جوری که خیال کنی تغییر غیر ممکن است جوری بارت میآورند که از تغییر بترسی که وقتی عاقبت اولین نشانههای تغییر آشکار شد به آنها بدگمان باشی از آنها بترسی چون همیشه دیدهای که هر تغییری فقط وزن را بدتر کرده 0 5 مائده بادان فیروز 1403/4/15 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 148 برای ناهار شنبه غذاهایی را میپزد که بچهها دوست دارند، که او دوست دارد _انگار دارد معجونی جادویی درست میکند که خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد_ دست کم برای ساعاتی کوتاه، دست کم دور میز غذا. 0 2 nadi 1404/1/6 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 69 اما هر قدر زودتر گذشته را فراموش کنیم،بیشتر باید نگرانِ آینده باشیم. 0 7 محدثه 1403/4/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 21 سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمرهی مردم تاثیری تعيين کننده میگذارد. 0 2 زهرا سادات طباطبایی 1403/10/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 18 «یکباره متوجه شدم که دارم به میوه فکر میکنم و به اینکه چطور هیچ چیز عوض نشده. پیش خودمان خیال میکردیم هلوهای بعد از انقلاب فرق میکنند- بزرگتر، شیرین تر، رسیدهتر و خوش آب و رنگتر میشوند، اما یک روز که در بازار میوه، جلوی پیشخوانی در صف ایستاده بودم متوجه شدم که هلوها هنوز به همان سبزی، ریزی و سفتی قدیمند، میشد گفت یک جورهایی پیشا-انقلابی. گوجهفرنگی هم هنوز خیلی خیلی گران بود. توت فرنگیها هنوز بدطعم و پرتقالها هم هنوز خشک و چروکیده بودند. بعد یاد آن گَرد افتادم، گرد نازک زرد رنگی که آن وقتها همیشه روی شیشه و کف و ویترین مغازهها نشسته بود، گردی که روی ساختمانها و ماشینها نشسته بود و انگار هیچکس اهمیتی به آن نمیداد- این هم عوض نشده بود. چیزی که مشخصاً عوض شده بود، چهره سیاستمدارها در تلویزیون بود و اسم خیابانها و میدانهای اصلی، پرچمها، سرودهای ملی و میهنی، بناها و نشانههای یادبود.» 1 18 امید بهبودی 1403/1/31 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 241 درست است،مردم از سر فقر بود که چیزی را دور نمی ریختند،اما از سر فقری خاص،فقری که در آن تمام مملکت محرومیت می کشید،همه فقیر بودند،فقر و محدودیت وضعیتی بود که بعید بود هرگز تغییر کند،چون با حرف،اعلامیه و وعده وعید سیاستمداران نمیشد آن را تغییر داد. 0 5 مائده بادان فیروز 1403/5/2 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 248 وقتی این تقسیم "ما" و "آنها" را میپذیری، اختلافهای احتمالی پایانی نخواهد داشت. میبینی دوروبرت همه جا جنگ است، شقاوت را و میل به کشتن را تشخیص میدهی، اما هنوز همچنان خیال میکنی که خودت با بقیه فرق داری، که به نوعی آدم بهتری هستی، تا این که چیزی پیش پا افتاده آن آدم درستکار، مطلع، حساس، و باهوش را وامیدارد تا به نفس خود مراجعه کند. 0 0 مینیون 1403/8/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 40 گاهی طنزتنهاراه غلبه برفشارعصبیِ سرکوب شده است... 1 53 فاطمه فاطمی مفرد 1403/4/26 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 231 0 25 مائده بادان فیروز 1403/4/4 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 97 خیلی طول کشید تا فهمیدم محدود کردن خود در دایرهی هر نوع جهان بینی، میتواند ما را گرفتار فقر و رنج کند. 0 0 فاطمه فاطمی مفرد 1403/4/26 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 98 0 0 هانیه 1404/4/8 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 31 آنچه کمونیسم به ما القا کرده بود، سکون و بیحرکتی بود، این بیآیندگی، بیرویایی، ناتوانی از تصور زندگی به شکلی دیگر. یاد گرفته بودیم فکر کنیم هرکاری هم که بکنیم، وضع همیشه همانجور میماند. بهنظر میرسید کمونیسم ابدی است، ما به زندگی در آن محکوم شدهایم، خواهیم مرد و فروپاشی آن را نخواهیم دید. 0 1 هانیه 1404/4/8 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 109 حکومت میتوانست نسلهای قدیمیتر را که پیش از جنگ یا درست بعد از آن بهدنیا آمده بودند هرطور بخواهد بچرخاند. این نسل جدید بود که دشمنِ حکومت شد. آنها حاضر نبودند بپذیرند استانداردهای زندگیشان، به اسمِ ایدئولوژی که به آن اعتقادی نداشتند، روز بهروز پایینتر برود. 0 0 nadi 1404/1/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 249 میدانم که تنها چیزی که برایم مانده کلمه هایند،و میدانم که گه گاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم. 0 5 nadi 1404/1/5 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 97 خیلی طول کشید تا فهمیدم محدود کردن خود در دایره هر نوع جهان بینی،میتواند مارا گرفتار فقر و رنج کند. 0 4 امید بهبودی 1402/12/28 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 20 فیلم مثل خود زندگی ای است که قسمت های خسته کننده اش را بریده باشند. 0 13 مائده بادان فیروز 1403/5/2 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 249 درست همانطور که سلولهای ارگانیسم ما این استعداد را دارند که به عناصر بدخیمی بدل شوند و بافت سالم را تخریب کنند، به همین ترتیب، اگر محیط مساعدی فراهم باشد، پارهای خاص از وجود ما تغییر پیدا میکند، و روحمان را میخورد و از میان میبرد. این امکانی ذاتی است و مسئولیت آن بر عهدهی ماست، کس دیگری را نمیتوان به خاطر آن سرزنش کرد. 0 0 nadi 1404/1/6 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 24 دموکراسی چیزی نیست که خودش بی هیچ زحمت و تلاشی از راه برسد.چیزی است که باید برای به دست آوردنش جنگید.و همین است که راه رسیدن به آن را اینقدر دشوار می کند. 0 4 hanieh 1403/2/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 23 گاهی اوقات یک شانه بالا انداختن یا حرفی که اتفاقی به زبان میآید از صدها سخنرانی گویاتر است 0 13 محدثه گریوانی 1404/1/4 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 3 0 0
بریدههای کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم hanieh 1403/2/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 19 در این گوشه دنیا آدم را همینجور بار میآورند جوری که خیال کنی تغییر غیر ممکن است جوری بارت میآورند که از تغییر بترسی که وقتی عاقبت اولین نشانههای تغییر آشکار شد به آنها بدگمان باشی از آنها بترسی چون همیشه دیدهای که هر تغییری فقط وزن را بدتر کرده 0 5 مائده بادان فیروز 1403/4/15 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 148 برای ناهار شنبه غذاهایی را میپزد که بچهها دوست دارند، که او دوست دارد _انگار دارد معجونی جادویی درست میکند که خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد_ دست کم برای ساعاتی کوتاه، دست کم دور میز غذا. 0 2 nadi 1404/1/6 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 69 اما هر قدر زودتر گذشته را فراموش کنیم،بیشتر باید نگرانِ آینده باشیم. 0 7 محدثه 1403/4/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 21 سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمرهی مردم تاثیری تعيين کننده میگذارد. 0 2 زهرا سادات طباطبایی 1403/10/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 18 «یکباره متوجه شدم که دارم به میوه فکر میکنم و به اینکه چطور هیچ چیز عوض نشده. پیش خودمان خیال میکردیم هلوهای بعد از انقلاب فرق میکنند- بزرگتر، شیرین تر، رسیدهتر و خوش آب و رنگتر میشوند، اما یک روز که در بازار میوه، جلوی پیشخوانی در صف ایستاده بودم متوجه شدم که هلوها هنوز به همان سبزی، ریزی و سفتی قدیمند، میشد گفت یک جورهایی پیشا-انقلابی. گوجهفرنگی هم هنوز خیلی خیلی گران بود. توت فرنگیها هنوز بدطعم و پرتقالها هم هنوز خشک و چروکیده بودند. بعد یاد آن گَرد افتادم، گرد نازک زرد رنگی که آن وقتها همیشه روی شیشه و کف و ویترین مغازهها نشسته بود، گردی که روی ساختمانها و ماشینها نشسته بود و انگار هیچکس اهمیتی به آن نمیداد- این هم عوض نشده بود. چیزی که مشخصاً عوض شده بود، چهره سیاستمدارها در تلویزیون بود و اسم خیابانها و میدانهای اصلی، پرچمها، سرودهای ملی و میهنی، بناها و نشانههای یادبود.» 1 18 امید بهبودی 1403/1/31 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 241 درست است،مردم از سر فقر بود که چیزی را دور نمی ریختند،اما از سر فقری خاص،فقری که در آن تمام مملکت محرومیت می کشید،همه فقیر بودند،فقر و محدودیت وضعیتی بود که بعید بود هرگز تغییر کند،چون با حرف،اعلامیه و وعده وعید سیاستمداران نمیشد آن را تغییر داد. 0 5 مائده بادان فیروز 1403/5/2 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 248 وقتی این تقسیم "ما" و "آنها" را میپذیری، اختلافهای احتمالی پایانی نخواهد داشت. میبینی دوروبرت همه جا جنگ است، شقاوت را و میل به کشتن را تشخیص میدهی، اما هنوز همچنان خیال میکنی که خودت با بقیه فرق داری، که به نوعی آدم بهتری هستی، تا این که چیزی پیش پا افتاده آن آدم درستکار، مطلع، حساس، و باهوش را وامیدارد تا به نفس خود مراجعه کند. 0 0 مینیون 1403/8/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 40 گاهی طنزتنهاراه غلبه برفشارعصبیِ سرکوب شده است... 1 53 فاطمه فاطمی مفرد 1403/4/26 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 231 0 25 مائده بادان فیروز 1403/4/4 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 97 خیلی طول کشید تا فهمیدم محدود کردن خود در دایرهی هر نوع جهان بینی، میتواند ما را گرفتار فقر و رنج کند. 0 0 فاطمه فاطمی مفرد 1403/4/26 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 98 0 0 هانیه 1404/4/8 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 31 آنچه کمونیسم به ما القا کرده بود، سکون و بیحرکتی بود، این بیآیندگی، بیرویایی، ناتوانی از تصور زندگی به شکلی دیگر. یاد گرفته بودیم فکر کنیم هرکاری هم که بکنیم، وضع همیشه همانجور میماند. بهنظر میرسید کمونیسم ابدی است، ما به زندگی در آن محکوم شدهایم، خواهیم مرد و فروپاشی آن را نخواهیم دید. 0 1 هانیه 1404/4/8 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 109 حکومت میتوانست نسلهای قدیمیتر را که پیش از جنگ یا درست بعد از آن بهدنیا آمده بودند هرطور بخواهد بچرخاند. این نسل جدید بود که دشمنِ حکومت شد. آنها حاضر نبودند بپذیرند استانداردهای زندگیشان، به اسمِ ایدئولوژی که به آن اعتقادی نداشتند، روز بهروز پایینتر برود. 0 0 nadi 1404/1/13 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 249 میدانم که تنها چیزی که برایم مانده کلمه هایند،و میدانم که گه گاه وقتی آنها را در آغوش میگیرم کمتر احساس تنهایی میکنم. 0 5 nadi 1404/1/5 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 97 خیلی طول کشید تا فهمیدم محدود کردن خود در دایره هر نوع جهان بینی،میتواند مارا گرفتار فقر و رنج کند. 0 4 امید بهبودی 1402/12/28 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 20 فیلم مثل خود زندگی ای است که قسمت های خسته کننده اش را بریده باشند. 0 13 مائده بادان فیروز 1403/5/2 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 249 درست همانطور که سلولهای ارگانیسم ما این استعداد را دارند که به عناصر بدخیمی بدل شوند و بافت سالم را تخریب کنند، به همین ترتیب، اگر محیط مساعدی فراهم باشد، پارهای خاص از وجود ما تغییر پیدا میکند، و روحمان را میخورد و از میان میبرد. این امکانی ذاتی است و مسئولیت آن بر عهدهی ماست، کس دیگری را نمیتوان به خاطر آن سرزنش کرد. 0 0 nadi 1404/1/6 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 24 دموکراسی چیزی نیست که خودش بی هیچ زحمت و تلاشی از راه برسد.چیزی است که باید برای به دست آوردنش جنگید.و همین است که راه رسیدن به آن را اینقدر دشوار می کند. 0 4 hanieh 1403/2/30 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 23 گاهی اوقات یک شانه بالا انداختن یا حرفی که اتفاقی به زبان میآید از صدها سخنرانی گویاتر است 0 13 محدثه گریوانی 1404/1/4 کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اسلاونکا دراکولیچ 4.1 57 صفحۀ 3 0 0