بریدهای از کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم اثر اسلاونکا دراکولیچ
1403/5/2
صفحۀ 248
وقتی این تقسیم "ما" و "آنها" را میپذیری، اختلافهای احتمالی پایانی نخواهد داشت. میبینی دوروبرت همه جا جنگ است، شقاوت را و میل به کشتن را تشخیص میدهی، اما هنوز همچنان خیال میکنی که خودت با بقیه فرق داری، که به نوعی آدم بهتری هستی، تا این که چیزی پیش پا افتاده آن آدم درستکار، مطلع، حساس، و باهوش را وامیدارد تا به نفس خود مراجعه کند.
وقتی این تقسیم "ما" و "آنها" را میپذیری، اختلافهای احتمالی پایانی نخواهد داشت. میبینی دوروبرت همه جا جنگ است، شقاوت را و میل به کشتن را تشخیص میدهی، اما هنوز همچنان خیال میکنی که خودت با بقیه فرق داری، که به نوعی آدم بهتری هستی، تا این که چیزی پیش پا افتاده آن آدم درستکار، مطلع، حساس، و باهوش را وامیدارد تا به نفس خود مراجعه کند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.