بریده کتابهای مادر فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 147 وقتی اجاق قلب خوب و مرتب نسوزد، کمکم دوده در آن جمع خواهد شد. 0 0 سیده زینب موسوی 1403/4/13 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 137 1 16 سمیه بینا 1403/7/27 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 169 0 1 نرگس سلطانی 1402/9/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 7 همیشه چنین بوده و کسی نمیداند این زندگانی که مانند رودخانه لجنزاری منظما و به کندی جریان دارد در کجا فرو رفته است. 0 2 ام العلایق 1403/7/14 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 172 0 0 ام العلایق 1403/7/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 424 0 4 فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 155 1 1 ام العلایق 1403/7/13 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 154 0 0 ام العلایق 1403/7/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 323 0 3 نرگس سلطانی 1402/9/26 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 111 وقتی که به شما محتاجند شما رو جلو میندازن تا استخوانهاتون برای پیشرفت اونها به منزلهی پل باشه... 0 4 فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 132 0 0 علی 1402/8/20 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 1 هر چی آدم کمتر بدونه راحتتر میخوابه! 0 11 پاکنیا دیروز مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 259 مادر آهسته میگفت:«خدایا چه قدر مردم دنیا زیادند! و هر کس به نحوی از روزگار شکوه داره. پس مردمان خوشبخت کجا هستند؟» 0 0 نرگس سلطانی 1402/9/20 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 60 روح را خرد میکنن نه جسم رو...وقتی که با دستهای آلوده به روح انسان دست میزنن از شکنجه دردناکتره 0 11 نرگس سلطانی 1402/10/3 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 173 دائما از خودم میپرسم که محل من کجاست و اونو پیدا نمیکنم. باید با مردم حرف زد و من این کار رو بلد نیستم...همه چیزو میبینم...تموم خفتها و خواریهای بشر رو حس میکنم...و از بیان اونها عاجزم...روح گنگی دارم. 1 7 محمدرضا عطائی 1403/7/29 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 7 0 0
بریده کتابهای مادر فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 147 وقتی اجاق قلب خوب و مرتب نسوزد، کمکم دوده در آن جمع خواهد شد. 0 0 سیده زینب موسوی 1403/4/13 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 137 1 16 سمیه بینا 1403/7/27 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 169 0 1 نرگس سلطانی 1402/9/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 7 همیشه چنین بوده و کسی نمیداند این زندگانی که مانند رودخانه لجنزاری منظما و به کندی جریان دارد در کجا فرو رفته است. 0 2 ام العلایق 1403/7/14 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 172 0 0 ام العلایق 1403/7/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 424 0 4 فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 155 1 1 ام العلایق 1403/7/13 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 154 0 0 ام العلایق 1403/7/16 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 323 0 3 نرگس سلطانی 1402/9/26 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 111 وقتی که به شما محتاجند شما رو جلو میندازن تا استخوانهاتون برای پیشرفت اونها به منزلهی پل باشه... 0 4 فاطمه محمدی 1403/7/23 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 132 0 0 علی 1402/8/20 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 1 هر چی آدم کمتر بدونه راحتتر میخوابه! 0 11 پاکنیا دیروز مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 259 مادر آهسته میگفت:«خدایا چه قدر مردم دنیا زیادند! و هر کس به نحوی از روزگار شکوه داره. پس مردمان خوشبخت کجا هستند؟» 0 0 نرگس سلطانی 1402/9/20 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 60 روح را خرد میکنن نه جسم رو...وقتی که با دستهای آلوده به روح انسان دست میزنن از شکنجه دردناکتره 0 11 نرگس سلطانی 1402/10/3 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 173 دائما از خودم میپرسم که محل من کجاست و اونو پیدا نمیکنم. باید با مردم حرف زد و من این کار رو بلد نیستم...همه چیزو میبینم...تموم خفتها و خواریهای بشر رو حس میکنم...و از بیان اونها عاجزم...روح گنگی دارم. 1 7 محمدرضا عطائی 1403/7/29 مادر ماکسیم گورکی 3.8 23 صفحۀ 7 0 0