بریدههای کتاب نخل و نارنج مهنا 1403/4/4 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 222 -دنیا پیچیده در صعوبت و رنج است. آن ها که در لباس علم و دین می خواهند از رنج و فقر بگریزند، در شقاوت ابدی خواهند بود. خود را بی چشم داشت وقف دین کنید. 0 1 مهران داودی 1403/6/14 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 گریه , خلقت شگفت خداست و تنها زبانی که ادراک غمگنانه را بازگو می کند . بزرگی هرکس به بزرگی غمی است که در دلش پنهان کرده است. غم شوکت دارد , مهابت دارد, هیجان می آفریند و حرارت می بخشد.هرکسی به اندازه ادراکش از حقیقت , غم دارد. آن ها که غم را به افسردگی و غصه فرو می کاهند ؛ غم نمی فهمند. 0 2 فاطمه ثانی 1404/1/3 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 130 مکالمه شیخ با همسرش: گفته بودم که از ماندن می هراسم. ماندن، شوق را می میراند. مسافر به سبک باری عادت میکند. باری جز آنچه سفرش را آسان تر کند، برنمیدارد. عشایر کوهپایه ای را بیاد داری؟ همان چادر ها که از موی بُز بافته میشود. خانه ای آنقدر سبک، که در خورچین چارپا جا میگیرد و طفلی آن را از زمین برمیدارد. من بر خود سخت ميگيرم و آن را برای شما نمیخواهم. ولی به ناچار شما هم سهمی از سختی من را به دوش خواهید کشید. پس تو هم آگاهانه زهد را بخواه. خواستنِ زهد، از سختی آن میکاهد و آن را شیرین میکند. نیت کن، زهد به نیت نیاز دارد. اگر بدون نیت باشد زهد نیست بلکه حسرتِ داشتن است در نداری... 0 5 بیخود 1403/12/10 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 28 بسیاری در بزنگاه تصمیمهایشان را دفن میکنند، تا به وقتش آنها را استخراج کنند، اما این وقت قضا میشود مانند نماز صبحی که قضا میشود و با هیچ قضاکردنی ادا نمیشود. 0 4 محدثه علیمردانی 1403/7/8 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 129 چشمپرکنها خود را به رخ میکشند و به چشم میآورند. چیزی بیش از آنچه هستند را به خود میافزایند؛ به لباسشان، به چهرهشان، به راه رفتنشان، به حرف زدنشان. چشمپرکنها به خودشان از چشم دیگران نگاه میکنند و آنگاه حظ میبرند و احساس رضایت میکنند. آنها چیزی را از درون میکاهند و به بیرون میافزایند. غنای نفس ندارند؛ تهی هستند و فربهی مینمایند. مثل خانهای که پایبستش بر شن روان است و در شرف ویرانی، ولی صاحبش بر نقش ایوان میافزاید. 0 1 مهنا 1403/4/2 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 115 باید کمی میاندیشید که دقیقا دلتنگ چه چیزی است. همیشه منشا دلتنگی یا اضطراب روشن نیست. گاهی حس مبهمی از انتظار یک واقعه یا شنیدن یک خبر ناخوشایند یا حل نشدن یک تلخی مزمن به هم می آمیزد و دل را آشفته میکند. دل راه خودش را می رود و گاهی باید او را گرفت و نشاند و پرسید: "به کدام راه میروی؟ به کدام راه من را میکشانی دل؟" 0 1 م. مهدی اسماعیلی 1403/4/11 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 136 روسها بیمحابا دشمنی میکردند و انگلیسیها ریاکارانه دوستی میکردند. روس ها خشم بر میانگیختند و انگلیسیها اعتماد جلب میکردند. روس ها میقاپیدند و انگلیسیها کلاهبرداری میکردند. روس ها غالباً اسلحه را زمین نمیگذاشتند و انگلیسیها هرگاه لازم نبود سلحه را سر دست نمیگرفتند. 0 1 مهران داودی 1403/6/9 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 15 ملا محمد فرصت را مناسب دید و سر بحث را باز کرد. پسرممدتهاست به فکر پیدا کردن استاد خوبی برای تو هستم . وقت آن است پیش استادی بروی که علوم شرعی را به تو بیاموزد. مرتضی از اینکه پدرش تا این اندازه جدی با اوحرف می زد احساس مردانگی کرد و حرارتی زیر پوستش دوید..... شیخ حسین اکنون عالم خاندان انصاری و بزرگ علمای شهر ماست. بزودی مدرسی برپا خواهد کرد . من امشب از او اجازه گرفتم که تو راهم به آن مدرس بفرستم. 0 1 زهرااصغری 1403/12/14 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 گریه، خلقت شگفت خداست و تنها زبانی که ادراک غمگنانه را بازگو می کند ،بزرگی هر کسی به بزرگی غمی است که در دلش پنهان کرده است ،غم شوکت دارد مهابت دارد،هیجان می آفریندو حرارت می بخشد ،هر کسی به اندازهٔ ادراکش از حقیقت ،غم دارد،آن ها که غم را به افسردگی وغصه فرو می کاهند غم نمیفهمند. 0 1 مهران داودی 1403/6/18 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 108 این طور که سوارها می گفتند, شهر به خروش آمده , از شعف بازگشت شما. مشتاقم و محزون بازهم? اشتیاق و حزن برای کسی که از ماندن می هراسد, همیشه باهم می آیند. 0 1 فاطمه دلاور 1403/2/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 216 _این راه را که میرویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. باید هزاران هزار سیاه پوش این خاک را با پای پیاده بکوبند تا آمادهی قدوم سربازان آن حضرت شود. در خبر آمده که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت خواهند آمد و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد. 0 2 Motahareh Tahmasebi 1404/3/23 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 93 کسی که قله را ببیند رنج صعود به آن را میپذیرد و بلکه در صعود رنجی نمی بیند و عجیب است که مردمان رنج ایستادن و ماندن را درک نمیکنند. ایستادن و ماندن، هراس انگیز است. 0 0 حوراء سادات 1404/1/9 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 19 در هر راندنی کشش و دعوتی نهفته است 0 3 مهاجر الی الله 1404/4/18 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 92 -گاهی به این می اندیشم که در ستودن بزرگان چه لذتی هست که مردمان آن را رها نمیکنند؟ ـ میل به کمال است و شوق همیشگی فراتر رفتن از جایی که در آن ایستادهای. همان لذتی که کودکان را بر آن میدارد که رنج صعود به قلهها را بر خود هموار کند تا دمی روی قله بایستند و دنیای زیر پایشان را به نگاه حقارت تماشا کنند ؛اما همه اینها برای کسانی است که قلبشان با حسد فاسد نشده ،وگرنه حسودان از دیدن قلهها نه تنها لذت نمیبرند که در رنج خودخواهی میسوزند. -و آن ها که قله را رها می کننده چه ؟ از رنج صعود است ؟ ـ نه آنها قله را نمیبینند. کسی که قله را ببیند، رنج صعود به آن را میپذیرد و بلکه در صعود رنجی نمیبیند و عجیب است که مردمان رنج ایستادن و ماندن را درک نمیکنند! ایستادن و ماندن هراس انگیز است ... 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 117 ملامت کشیدن و خون دل خوردن ملکوتت را چراغانی خواهند کرد... 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 129 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 131 پرهیز پر پرواز او (شیخ مرتضی انصاری )بود . با خود عهد کرده بود مذاقش را با طعم چیزی که برای زنده ماندنش ضرورتی نداشت، آشنا نکند. با هر چشیدن جدیدی ،خواهش جدیدی متولد میشد و در هر خواهش جدیدی ،ذلت جدیدی نهفته بود. 1 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 151 خداوند بندگانی دارد که ذخیرهٔ او برای کشیدن بار دین و دینداران هستند. برای کسی که بناست نائب امام باشد ،حق این است که مرتبه ایمان و طهارتش را به صورت ملکوتی خود امام نزدیک کند إن الله لا یختار إلا الأزکی و إلّا الأطیب (خداوند جز پاکیزه ترین ها و طیب ترین ها را بر نمی گزیند ) 0 0 روحِ لابهلای سطرها :) 🇮🇷 1404/4/22 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 222 برای زیستن در سفر باید سبکبال بود. تخفّفوا، تلحقول.[سبک بار شوید تا برسید] آنچه را وبال کرده اید، بگذارید و خود را رها کنید. از ماندن بهراسید. هر یک لحظه که به ایستادن بیاندیشید، یک عمر از مقصد بازماندهاید... 0 3 ریحانه برزگری 1404/4/24 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 بزرگی هر کس به غمی است، که در دلش پنهان کرده است 0 0
بریدههای کتاب نخل و نارنج مهنا 1403/4/4 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 222 -دنیا پیچیده در صعوبت و رنج است. آن ها که در لباس علم و دین می خواهند از رنج و فقر بگریزند، در شقاوت ابدی خواهند بود. خود را بی چشم داشت وقف دین کنید. 0 1 مهران داودی 1403/6/14 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 گریه , خلقت شگفت خداست و تنها زبانی که ادراک غمگنانه را بازگو می کند . بزرگی هرکس به بزرگی غمی است که در دلش پنهان کرده است. غم شوکت دارد , مهابت دارد, هیجان می آفریند و حرارت می بخشد.هرکسی به اندازه ادراکش از حقیقت , غم دارد. آن ها که غم را به افسردگی و غصه فرو می کاهند ؛ غم نمی فهمند. 0 2 فاطمه ثانی 1404/1/3 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 130 مکالمه شیخ با همسرش: گفته بودم که از ماندن می هراسم. ماندن، شوق را می میراند. مسافر به سبک باری عادت میکند. باری جز آنچه سفرش را آسان تر کند، برنمیدارد. عشایر کوهپایه ای را بیاد داری؟ همان چادر ها که از موی بُز بافته میشود. خانه ای آنقدر سبک، که در خورچین چارپا جا میگیرد و طفلی آن را از زمین برمیدارد. من بر خود سخت ميگيرم و آن را برای شما نمیخواهم. ولی به ناچار شما هم سهمی از سختی من را به دوش خواهید کشید. پس تو هم آگاهانه زهد را بخواه. خواستنِ زهد، از سختی آن میکاهد و آن را شیرین میکند. نیت کن، زهد به نیت نیاز دارد. اگر بدون نیت باشد زهد نیست بلکه حسرتِ داشتن است در نداری... 0 5 بیخود 1403/12/10 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 28 بسیاری در بزنگاه تصمیمهایشان را دفن میکنند، تا به وقتش آنها را استخراج کنند، اما این وقت قضا میشود مانند نماز صبحی که قضا میشود و با هیچ قضاکردنی ادا نمیشود. 0 4 محدثه علیمردانی 1403/7/8 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 129 چشمپرکنها خود را به رخ میکشند و به چشم میآورند. چیزی بیش از آنچه هستند را به خود میافزایند؛ به لباسشان، به چهرهشان، به راه رفتنشان، به حرف زدنشان. چشمپرکنها به خودشان از چشم دیگران نگاه میکنند و آنگاه حظ میبرند و احساس رضایت میکنند. آنها چیزی را از درون میکاهند و به بیرون میافزایند. غنای نفس ندارند؛ تهی هستند و فربهی مینمایند. مثل خانهای که پایبستش بر شن روان است و در شرف ویرانی، ولی صاحبش بر نقش ایوان میافزاید. 0 1 مهنا 1403/4/2 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 115 باید کمی میاندیشید که دقیقا دلتنگ چه چیزی است. همیشه منشا دلتنگی یا اضطراب روشن نیست. گاهی حس مبهمی از انتظار یک واقعه یا شنیدن یک خبر ناخوشایند یا حل نشدن یک تلخی مزمن به هم می آمیزد و دل را آشفته میکند. دل راه خودش را می رود و گاهی باید او را گرفت و نشاند و پرسید: "به کدام راه میروی؟ به کدام راه من را میکشانی دل؟" 0 1 م. مهدی اسماعیلی 1403/4/11 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 136 روسها بیمحابا دشمنی میکردند و انگلیسیها ریاکارانه دوستی میکردند. روس ها خشم بر میانگیختند و انگلیسیها اعتماد جلب میکردند. روس ها میقاپیدند و انگلیسیها کلاهبرداری میکردند. روس ها غالباً اسلحه را زمین نمیگذاشتند و انگلیسیها هرگاه لازم نبود سلحه را سر دست نمیگرفتند. 0 1 مهران داودی 1403/6/9 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 15 ملا محمد فرصت را مناسب دید و سر بحث را باز کرد. پسرممدتهاست به فکر پیدا کردن استاد خوبی برای تو هستم . وقت آن است پیش استادی بروی که علوم شرعی را به تو بیاموزد. مرتضی از اینکه پدرش تا این اندازه جدی با اوحرف می زد احساس مردانگی کرد و حرارتی زیر پوستش دوید..... شیخ حسین اکنون عالم خاندان انصاری و بزرگ علمای شهر ماست. بزودی مدرسی برپا خواهد کرد . من امشب از او اجازه گرفتم که تو راهم به آن مدرس بفرستم. 0 1 زهرااصغری 1403/12/14 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 گریه، خلقت شگفت خداست و تنها زبانی که ادراک غمگنانه را بازگو می کند ،بزرگی هر کسی به بزرگی غمی است که در دلش پنهان کرده است ،غم شوکت دارد مهابت دارد،هیجان می آفریندو حرارت می بخشد ،هر کسی به اندازهٔ ادراکش از حقیقت ،غم دارد،آن ها که غم را به افسردگی وغصه فرو می کاهند غم نمیفهمند. 0 1 مهران داودی 1403/6/18 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 108 این طور که سوارها می گفتند, شهر به خروش آمده , از شعف بازگشت شما. مشتاقم و محزون بازهم? اشتیاق و حزن برای کسی که از ماندن می هراسد, همیشه باهم می آیند. 0 1 فاطمه دلاور 1403/2/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 216 _این راه را که میرویم، مسیر حکومت حضرت حجت است. باید هزاران هزار سیاه پوش این خاک را با پای پیاده بکوبند تا آمادهی قدوم سربازان آن حضرت شود. در خبر آمده که شیعیان در صفوفی متراکم به زیارت خواهند آمد و در اربعین، نجف را به کربلا وصل خواهند کرد. 0 2 Motahareh Tahmasebi 1404/3/23 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 93 کسی که قله را ببیند رنج صعود به آن را میپذیرد و بلکه در صعود رنجی نمی بیند و عجیب است که مردمان رنج ایستادن و ماندن را درک نمیکنند. ایستادن و ماندن، هراس انگیز است. 0 0 حوراء سادات 1404/1/9 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 19 در هر راندنی کشش و دعوتی نهفته است 0 3 مهاجر الی الله 1404/4/18 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 92 -گاهی به این می اندیشم که در ستودن بزرگان چه لذتی هست که مردمان آن را رها نمیکنند؟ ـ میل به کمال است و شوق همیشگی فراتر رفتن از جایی که در آن ایستادهای. همان لذتی که کودکان را بر آن میدارد که رنج صعود به قلهها را بر خود هموار کند تا دمی روی قله بایستند و دنیای زیر پایشان را به نگاه حقارت تماشا کنند ؛اما همه اینها برای کسانی است که قلبشان با حسد فاسد نشده ،وگرنه حسودان از دیدن قلهها نه تنها لذت نمیبرند که در رنج خودخواهی میسوزند. -و آن ها که قله را رها می کننده چه ؟ از رنج صعود است ؟ ـ نه آنها قله را نمیبینند. کسی که قله را ببیند، رنج صعود به آن را میپذیرد و بلکه در صعود رنجی نمیبیند و عجیب است که مردمان رنج ایستادن و ماندن را درک نمیکنند! ایستادن و ماندن هراس انگیز است ... 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 117 ملامت کشیدن و خون دل خوردن ملکوتت را چراغانی خواهند کرد... 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 129 0 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 131 پرهیز پر پرواز او (شیخ مرتضی انصاری )بود . با خود عهد کرده بود مذاقش را با طعم چیزی که برای زنده ماندنش ضرورتی نداشت، آشنا نکند. با هر چشیدن جدیدی ،خواهش جدیدی متولد میشد و در هر خواهش جدیدی ،ذلت جدیدی نهفته بود. 1 0 مهاجر الی الله 1404/4/20 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 151 خداوند بندگانی دارد که ذخیرهٔ او برای کشیدن بار دین و دینداران هستند. برای کسی که بناست نائب امام باشد ،حق این است که مرتبه ایمان و طهارتش را به صورت ملکوتی خود امام نزدیک کند إن الله لا یختار إلا الأزکی و إلّا الأطیب (خداوند جز پاکیزه ترین ها و طیب ترین ها را بر نمی گزیند ) 0 0 روحِ لابهلای سطرها :) 🇮🇷 1404/4/22 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 222 برای زیستن در سفر باید سبکبال بود. تخفّفوا، تلحقول.[سبک بار شوید تا برسید] آنچه را وبال کرده اید، بگذارید و خود را رها کنید. از ماندن بهراسید. هر یک لحظه که به ایستادن بیاندیشید، یک عمر از مقصد بازماندهاید... 0 3 ریحانه برزگری 1404/4/24 نخل و نارنج یامین پور 4.4 198 صفحۀ 97 بزرگی هر کس به غمی است، که در دلش پنهان کرده است 0 0