بریده‌ای از کتاب نخل و نارنج اثر یامین پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 130

مکالمه شیخ با همسرش: گفته بودم که از ماندن می هراسم‌. ماندن، شوق را می میراند. مسافر به سبک باری عادت می‌کند. باری جز آنچه سفرش را آسان تر کند، برنمیدارد. عشایر کوهپایه ای را بیاد داری؟ همان چادر ها که از موی بُز بافته می‌شود. خانه ای آنقدر سبک، که در خورچین چارپا جا می‌گیرد و طفلی آن را از زمین برمی‌دارد. من بر خود سخت ميگيرم و آن را برای شما نمی‌خواهم. ولی به ناچار شما هم سهمی از سختی من را به دوش خواهید کشید. پس تو هم آگاهانه زهد را بخواه. خواستنِ زهد، از سختی آن میکاهد و آن را شیرین میکند‌. نیت کن، زهد به نیت نیاز دارد. اگر بدون نیت باشد زهد نیست بلکه حسرتِ داشتن است در نداری...

مکالمه شیخ با همسرش: گفته بودم که از ماندن می هراسم‌. ماندن، شوق را می میراند. مسافر به سبک باری عادت می‌کند. باری جز آنچه سفرش را آسان تر کند، برنمیدارد. عشایر کوهپایه ای را بیاد داری؟ همان چادر ها که از موی بُز بافته می‌شود. خانه ای آنقدر سبک، که در خورچین چارپا جا می‌گیرد و طفلی آن را از زمین برمی‌دارد. من بر خود سخت ميگيرم و آن را برای شما نمی‌خواهم. ولی به ناچار شما هم سهمی از سختی من را به دوش خواهید کشید. پس تو هم آگاهانه زهد را بخواه. خواستنِ زهد، از سختی آن میکاهد و آن را شیرین میکند‌. نیت کن، زهد به نیت نیاز دارد. اگر بدون نیت باشد زهد نیست بلکه حسرتِ داشتن است در نداری...

13

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.