بهاره

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1404

بهاره

@bahare_baniasad

43 دنبال شده

24 دنبال کننده

                دانشجویی که به زور وقت میکنه کتاب بخونه...
              

یادداشت‌ها

بهاره

بهاره

4 روز پیش

        کتابی درباره‌ی یک شیفت ۱۲ ساعته در بخش بیماران روانی، با فضای بسته، پرتنش و رازآلود.

امتیاز من: ۳.۵ از ۵

من این کتاب رو خیلی سریع، توی یه روز تموم کردم. روند داستان واقعاً خوب بود و اون‌قدر کشش داشت که نتونی بذاریش زمین. مک‌فادن همیشه توی حفظ هیجان و تعلیق مهارته خاصی داره، و اینجا هم از همون فرمولش استفاده کرده.

با اینکه کتاب فقط درباره‌ی یک شیفت ۱۲ ساعته‌ست، اما ریتم تندش باعث می‌شه اصلاً احساس خستگی نکنی. شخصیت‌ها خیلی عمیق پرداخت نشده بودن، که به نظرم طبیعیه چون زمان داستان محدوده. انتظار نداشتم عمق روان‌شناختی خاصی ببینم.

روند معمایی داستان به‌خوبی حفظ شده بود و چند جا  منو غافلگیر کرد، ولی اون پلات‌تویستی که مدام ازش حرف می‌زد (مربوط به گذشته)، اون‌قدر که  روش تاکید می‌کرد چیز خاصی نبود. من حدس زده بودم همچین چیزی پشت ماجرا باشه و منتظر یه اتفاق خیلی تکان‌دهنده‌تر بودم.

پایان داستان هم مثل بعضی کارهای قبلی مک‌فادن (مثلاً خدمتکار) اون شوک بزرگ رو نداشت؛ ولی صفحه‌ی آخر رو خیلی دوست داشتم — یه‌جور حس مریض‌گونه و تاریک داشت که خیلی حال داد! 

      

5

بهاره

بهاره

6 روز پیش

        جلد دوم فینلی داناوان، برای من به اندازه‌ی جلد اول جذاب و هیجان‌انگیز بود. با اینکه بین خوندنش خیلی فاصله افتاد، اما داستان اون‌قدر کشش داشت که بدون هیچ سختی دوباره وارد فضای کتاب شدم.

یکی از نقاط قوت این جلد، روایت عالی داستان بود که نه فقط حوصله‌سربر نبود، بلکه مدام با اتفاقات غیرمنتظره و دیالوگ‌های بامزه غافلگیرم می‌کرد. ترکیب ژانر جنایی و طنز واقعاً خوب از کار دراومده بود و بارها باعث شد با صدای بلند بخندم ؛چیزی که از یه رمان سرگرم‌کننده دقیقاً انتظار داشتم.

ماجرای عاشقانه و مثلث عشقی هم یکی از بخش‌هاییه که به‌شدت کنجکاوم کرده. هیچ ایده‌ای ندارم فینلی قراره آخرش با کی باشه، و این جذابیت داستان رو بیشتر کرده. پایان کتاب هم دقیقاً جایی تموم شد که آدم رو در اوج نگه می‌داره 😭 
 دلت می‌خواد فوری جلد بعدی رو داشته باشی!
امیدوارو هر چه زودتر ترجمه بشه.

به‌نظرم اگه دنبال یه کتاب جنایی-کمدی با شخصیت زن قوی، دیالوگ‌های بامزه، و داستانی غیرقابل پیش‌بینی هستی، این مجموعه رو از دست نده. من بهش ۵ از ۵ می‌دم و واقعاً پیشنهادش می‌کنم.
      

1

بهاره

بهاره

1404/2/26

        افلیا؛ یه کلاسیک لطیف با طعم اشک و عشق

کتاب افلیا نوشته‌ی لیزا کلاین، بازروایتی لطیف و در عین حال تلخ از دنیای هملت شکسپیر از دید افلیا است. 

از همون صفحات ابتدایی با ضربه‌ای احساسی مواجه می‌شویم که خواننده رو غافلگیر می‌کنه و بعد، به آرامی وارد دنیای پرماجرا و پرپیچ‌وخم داستان می‌شیم. شاید داستان با ریتمی هیجانی و تند پیش نرود، اما هرگز کسالت‌بار نیست؛ تعادلی دلنشین دارد که خواننده رو مشتاق به ادامه دادن می‌کند.

توصیفات کلاین واقعا زیبان؛ شیرینیِ داستان در جاهایی چنان لطیفه که دلت می‌خواد در همون جمله‌ها مکث کنی و چند بار اونا رو بخونی. با این حال، تلخی توی تار و پود داستان تنیده شده، حتی در دل عاشقانه‌ترین لحظات. فضای کلی حس دلهره‌ای ملایم داره؛ انگار حتی در آغوش گرمای عشق، سایه‌ی اتفاقات تلخ آینده رو حس می‌کنی.

افلیا داستان عشق است و دوستی، خیانت است و حسادت، و البته انتقام.
 و با وجود این همه تلخی و غم، پایان کتاب برام دوست‌داشتنی و آرامش‌بخش بود. یک نوع پذیرش، یک جور بلوغ احساسی در اون موج می‌زد.

به‌عنوان کسی که زیاد اهل کتاب کلاسیک نیست، باید بگم که این اثر برام حکم پلی را داشت به سمت دنیای کلاسیک‌ها. اون فضای شاعرانه و آرامشِ شیرینی که در میان طوفان‌ها حس می‌شد، مرا به این سبک علاقه‌مندتر کرد.
در کل، اگر دنبال داستانی زن‌محور، پر از احساس، با فضایی کلاسیک و روایتی متفاوت از یک اثر جاودانه هستید، افلیا می‌تواند انتخاب خوبی باشد.
      

9

بهاره

بهاره

1404/2/19

        وقتی نویسنده‌بودن تبدیل می‌شه به خطرناک‌ترین شغل دنیا!

امتیاز: بی‌چون‌وچرا ۵ از ۵

فقط می‌تونم بگم: وایییی! این کتاب یه سفر هیجان‌انگیز و بامزه بود.
اصلاً تصور نمی‌کردم این‌قدر جذبم کنه، ولی از صفحه اول تا آخرین جمله، فقط خواستم بدونم قراره چی بشه!

داستان پر از پیچ‌و‌خم، شوک‌های باحال، خنده‌های بلند و لحظاتی بود که از شوک و استرس زیاد جیغ کشیدم (آره، واقعاً!).

ایده‌ی داستان خاص و خلاقانه‌ست: یه نویسنده که ناخواسته وارد دنیایی پر از رمز و راز و دردسر می‌شه، اونم به بدترین و بامزه‌ترین شکل ممکن.

شخصیت‌ها یکی از نقاط قوت این کتابن؛ واقعی، بانمک، و اون‌قدر خوب طراحی شدن که حس می‌کنی باهاشون رفیقی.
روابط انسانی، رفاقت ها، عاشقانه‌های ریز اما دلنشین، همه چیز به‌جا و هوشمندانه‌ست.

این کتاب جوری بود که انگار داشتی داستان هیجان‌انگیز یکی از دوستای نزدیکتو می‌خوندی.
انقدر حس نزدیکی و صمیمیت داشت که دلت نمی‌خواست ازش جدا شی.

پایانش؟ دقیقاً همونی بود که فکر نمیکردم
رضایت‌بخش، شوکه کننده و در عین حال پر از انگیزه برای ادامه‌ی ماجرا.

اگه دنبال یه کتاب پر از هیجان، لبخند، اضطرابِ شیرین و یه نویسنده‌ و مامان شجاع و بامزه هستین،
"فینلی داناوان کلکش را می‌کند" دقیقا همون چیزیه که باید بخونید.
قول می‌دم پشیمون نمی‌شید.
      

26

بهاره

بهاره

1404/2/10

        کتاب 《خدمتکار همه چیز را می‌بیند》

جلد سوم این مجموعه رو یه‌نفس خوندم! فریدا مک‌فادن واقعاً استاد ساختن تعلیق و داستان‌هاییه که نمی‌ذاره کتاب از دستت بیفته. روایت سریع، شخصیت‌پردازی خاص و پیچش‌های غافلگیرکننده باعث شد نتونم کتاب رو زمین بذارم تا آخرین صفحه!

در این جلد، ماجراها کمی خانوادگی‌تر شروع می‌شن، اما همون فضای معمایی و رازآلود همچنان با قدرت ادامه داره. حتی در لحظاتی که فکر می‌کنی همه‌چیز داره آروم پیش می‌ره، یه اتفاق جدید یا رفتار عجیب از یه شخصیت باعث می‌شه دوباره ذهنت هزار تا سناریو بچینه. این‌جا دقیقاً همون‌جاییه که مک‌فادن قدرت خودش رو نشون می‌ده.

یکی از شخصیت‌ها توی این جلد انقدر رو اعصاب بود که واقعاً با تمام وجود ازش متنفر بودم، و خب این یعنی نویسنده توی شخصیت سازی موفق بوده! 

روند داستان هم متفاوت‌تر از دو جلد قبلیه، ولی همین تفاوت باعث شده برام حتی جذاب‌تر باشه. به نظرم این جلد از نظر فضا و انسجام داستان، پخته‌تر بود.

اگه دنبال یه مجموعه داستانی پرکشش، پر از راز و پیچش‌های غیرمنتظره‌ای هستین که تا لحظه‌ی آخر غافلگیرتون کنه، این سه‌گانه کاملاً ارزش خوندن داره.

امتیاز من: ۴ از ۵
      

18

بهاره

بهاره

1404/2/9

         اولین و خوش‌طعم‌ترین تجربه با آگاتا کریستی

این اولین تجربه‌ی من از آثار آگاتا کریستی بود. همیشه می‌دونستم کتاب‌هاش عالی‌ان، اما هیچ‌وقت اون‌قدر اشتیاق نداشتم که شروعشون کنم تا وقتی که تصمیم گرفتم انتخاب رو بسپارم به خواهرم. و باید بگم یکی از بهترین تصمیم‌هام بود!

آن‌ها به بغداد آمدند یک داستان معمایی-جنایی با پس‌زمینه‌ای سیاسی‌ست که خلاصه‌کردنش واقعاً ساده نیست؛ چون با پیچیدگی های غیرمنتظره و فضای خاصش باید حتماً خونده بشه تا درکش کرد. از همون ابتدا، روند داستان به‌طرز شگفت‌انگیزی جذاب بود و اصلاً فکر نمی‌کردم مسیر ماجرا به این نقطه برسد.

نکته‌ای که برام جالب بود، اینه که توصیف‌ها در این کتاب نه‌تنها خسته‌کننده نبودن، بلکه برعکس، سرگرم‌کننده و دقیق بودن و باعث شدن همه‌چیز رو بهتر تصور کنم—در حالی که معمولاً توصیف‌های طولانی رو رد می‌کنم!

یکی از جذاب‌ترین بخش‌ها حضور یک دختر جوان به‌عنوان شخصیت اصلی و تأثیرگذار داستان بود که حضورش داستان رو زنده‌تر کرده بود. و البته اون عاشقانه‌ی ریز و شیرین در پایان داستان... واقعاً دلمو برد.

این کتاب کاملا ارزش وقت گذاشتن داشت.
      

80

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.