یادداشت بهاره

بهاره

بهاره

1404/5/12

        «رقیب‌های ازلی» – عشق در میانه‌ی جنگ و خاکستر

امتیاز من : ۳.۵ از ۵

«رقیب‌های ازلی» ما رو به قلب یک جنگ می‌بره؛ اما نه فقط با تانک‌ها و خون، بلکه با کلمات، احساسات و نامه‌هایی که میان دو خبرنگار جوان رد و بدل می‌شود. ژانر کتاب فانتزی‌ست، اما از آن دسته فانتزی‌هایی که بیشتر بوی واقعیت می‌ده و فضای اساطیری داره. جادو در این داستان تنها یک چاشنی‌ست، نه اصل ماجرا،همین باعث شده قصه حالتی رئال و ملموس پیدا کند.

شروع داستان آرام است؛ خبری از هیجان‌های آنی نیست. نویسنده با صبوری ما را وارد دنیای شخصیت‌ها می‌کند. گاهی لبخند به لبمان می‌آورد، گاهی غمی که داستان داره قلبمونو میشکنه. فضا برایم یادآور روزهای جنگ جهانی بود: غم، ناامنی، و در میانه‌ جنگ، جرقه‌های کوچک عشق.

عاشقانه‌ی ایریس و رومن بسیار زیبا و دوست داشتنی بود،و حتی قبل اینکه اون دوست داشتنه بینشون اتفاق بیافته،لجبازیاشون و رقابتشون واقعا شیرین بود. ایریس را به‌خاطر شجاعت و قلمش تحسین می‌کنم. و رومن هم تصویر یک مرد ایده‌آل را برایم تداعی می‌کرد: فداکار، مهربان، متعهد و عاشق. هرچند اواخر داستان حس کردم بخش عاشقانه کمی کش‌دار و اغراق‌آمیز شده، اما خب داستان عاشقانه اس دیگه.

زیباترین جای کتاب برای من، نامه‌های بین این دو بود؛ نامه‌هایی که پر از جملات ظریف و احساسی بودند و می‌توانستند حتی جدا از داستان هم خوانده شوند. بخش پایانی کتاب با هیجانی ناگهانی  همراه بود و من رو کاملا غافلگیر کرد. حالا بی‌صبرانه منتظر جلد دوم هستم.(ToT)

من ترجمه‌ی آذرباد رو خواندم و باید بگم هم روان بود و هم تقریبا بدون سانسور،و کاملا راضی بودم.

در کل بهتون پیشنهاد میکنم به روحتون با خوندن این کتاب یه هدیه بدین.
      
5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.