احتجاب یعنی در حجاب رفتن یعنی پنهان شدن
شازده احتجاب هم روایتی است از خفقان و در حجاب شدن ژنهای خونریز قاجاری
شازده از کودکی میان دوراهی گیر کرده است
میان ضخامت و لطافت، سنگدلی و نازکدلی
هم شازده و هم فخرالنساء میخواهند جوری باشند که نیستند
گلشیری ما را به درون ذهنها میبرد و از قاب عکسی به درون گذشته
ذهنهایی که همگی به تاریخ گره خورده است
با کلماتی که بین ورقهای کتاب خاطرات جد کبیر است و حتی آتش هم نتوانسته دودشان کند و حالا ذره ذره همه را دود خواهند کرد
با اینکه کتاب را به سختی خواندم و خیلی طول کشید تا تمام کرد اما هر بار که چند صفحه میخواندم و کتاب را به گوشهای پرت میکردم خودم هم تا ساعتها پرت میشدم
تکاندهنده بود
زوال تدریجی و آرام
عشقی که شازده نمیتواند در فخرالنساء بیابد و میخواهد با زور و قدرت در فخری بسازد
روابط شخصیتها خیلی زیباست