فاطمه‌زمانی‌ثانی‌مقدم

فاطمه‌زمانی‌ثانی‌مقدم

@Fatemeh19

34 دنبال شده

17 دنبال کننده

            و کاش دکترها به جای دارو برایمان کتاب تجویز می کردند ... 
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

651 عضو

زلیخا چشم هایش را باز می کند

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

403 عضو

معراج السعاده

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

1

16

          فرقی نمی کند، «مجنون» باشد و «لیلی»، «خسرو» باشد و «شیرین»، «گل محمد» باشد و «مارال» ... یا «شاملو» باشد و «آیدا»! 
«عشق»، سراسر شور و شیدایی است و ناز و نیاز، هجران و وصال دارد و رنج و شعف! امید دارد و نا امیدی! ... 
شاعر می کند، بی تاب می کند، گم می کند، اسیر می کند... 

زیبایی معشوق، تنها به چشم عاشق وصف کردنی می شود و بی نهایت!  و «عشق» مایه ی غرور و سربلندی می شود نه سرافکندگی و شرم! 
درست آنجا که شاملو خطالب به آیدا در نامه اش می گوید : 
«یک بار به تو گفتم که عشق، شاهراه بزرگ انسانیت است... پس در میان مرزهای عشق، هیچ چیز پست، هیچ چیز حقیر، هیچ چیز شرم آور راه ندارد... 
دوست داشتن، چه زیبا، چه پرشکوه، چه انسانی است!» 

در کتاب «مثل خون در رگ های من»، مکاتبات عاشقانه ی شاملو، نویسنده، روزنامه نگار و از تاثیرگذارترین شاعران مدرن ایران با آیدا سرکیسیان، همسرش را می خوانیم. این مکاتبات نامه های معمولی یک عاشق به معشوق نیستند ...وصف تمام و کمال از معشوق و نیاز عاشق به اوست... توصیه می شود برای اینکه اندکی از ملال این روزها فارغ شوید، روایت عاشقیِ ناب شاملو و آیدا را بخوانید و لذتش را ببرید. 

«حالا دیگر زندگی من، چیزی جز تو نیست»
«حالا دیگر این نفسی که می کشم، جز تو نیست»
«حالا دیگر شعر من، فکر من، تصور من، چیزی جز تو نیست»

«آیدای خوب من ...
معنی «با تو بودن» برای من «به سلطنت رسیدن» است... چقدر در کنار تو مغرورم!
به من نگاه کن که چه تنها و خسته بودم، و حالا به برکت قلب تو که کنار قلب من می تپد؛ چه شاد و چه نیرومندم! ...»
        

16

2

14

10

5

          عاشقانه‌های احمد و آیدا؛ نامه‌هایی که احساسات احمد شاملو را بازگو می‌کند
کتاب «مثل خون در رگ‌های من» را ورقی که بزنیم به فهرستی می‌رسیم که بیست نامه را نشان می‌دهد، هر نامه اسم و تاریخ خود را دارد. اسم نامه‌ها جذاب و محبت‌آمیز است و ما را به پیش‌روی در کتاب، می‌کشاند. نام‌هایی مثل: 
آیدا، امید و شیشۀ عمرم..   
آیدا، تپش‌های قلبم..  
آیدای خوب من..  
آیدا، خدا و مذهب من..
نامه‌های شاملو به آیدا، بسیار روح‌نواز شکل گرفته. شیرینی واژه‌های شاملو خواننده را غرق احساس می‌کند. فضای کتاب، افکار، احساسات، ذهن و قلب شاملو را نشان می‌دهد و البته اشاره‌هایی هم به بعضی مسائل سیاسی و ادبی روز می‌کند. نامه‌های مثل خون در رگ‌های من، در واقع ما، را به بخشی از زندگی و درون شاملو می‌برد. در سال‌های چهل تا پنجاه.
در انتهای کتاب تصویر هفده‌ نامه با دست‌خط خود شاملو آورده شده است.
«نمی‌دانم. نمی‌دانم این «بدترین شب‌ها» را شروع کرده‌ام یا دارم شروع می‌کنم. اما، به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بی‌امید، این روزهایی که دست کم، اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع می‌شد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نومیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده می‌شد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم می‌داشت، می‌دانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد. امید بزرگی بود که اقلاً روزی یک بار تو را ببینم. اقلاً این امید به من نیروی آن را می‌داد که صورتم را بتراشم و از قبر خودم خارج بشوم برای آن که آفتاب وجود تو به جسم رطوبت کشیدۀ من بتابد. می‌دانستم که آیدای من امید و حرارت و آفتاب زندگی من با لبخندش در انتظار من است.»
ما یک روز یا چند روز این کتاب را می‌خوانیم، اما احمد و آیدا یک عمر این کتاب را زندگی کرده‌اند. مثل «خون در رگهای من» خواننده را عاشق می‌کند. مثل خون در رگهای من، گوشزد خوبی به کسانی است که اعتقاد دارند عشق بعد از ازدواج از تب و تاب می‌افتد و پس از آن زندگی یکنواخت می‌شود.آن‌ها نمی‌دانند که می‌توان عاشق بود، ازدواج کرد، و عاشق ماند. شاملو با اینکه قبل از آیدا هم تجربۀ ازدواج داشته اما تجربه ‌عشق و انتخاب درست را بعد از آیدا به دست آورد. 
روزی که من تو را از دیروز کمتر دوست داشته باشم، آن روز آفتاب طلوع نخواهد کرد.

        

7

15

15