ظاهر کتاب پر از اصطلاحات مهندسی و فنی ست. اما از پس خواندن هر روایت روشنایی  امید است که  دلت را گرم می‌کند. در عصری که حرص و طمع رسیدن به مقام و ثروت چشم ها را کور کرده خواندن روایت فعالیت های جهادی مردانی که ثمره علم و دانش و تلاششان تنه به تنه تولیدات های تک جهان می‌زند شرمنده ات می‌کند. و از خود میپرسی تو برای  کشورت چه کردی؟  کمر درد های آقای حمامی ناشی حوادث جبهه، بی محلی های مسئولین بعد از جنگ به این نخبه های بی مثال را که می‌خوانی قلبت می‌گیرد.اما همچنان می‌مانند و می‌سازند . 
خواندن این کتاب را به همه عزیزان توصیه میکنم. بنظرم خواندن روایت پیشرفت کشور برای همه  جوانان و نوجوانان لازم و ضروری هست. 
      

         جذاب  بود و خواندنی. اما تعویض زاویه دید در روایت ها را با اینکه بنظر، نویسنده ناگزیر بوده جالب ندیدم.
خواندنش را توصیه میکنم. هر کسی در هر نقشی می‌تواند برداشت متفاوتی داشته باشد. برای والدین یکی از نکات حتما این است که  اشتباهات رفتارتان زندگی فرزندانتان را می‌تواند به قهقرا ببرد و این کتاب نمونه عینی خوبیست برای درس گرفتن والدین حتی. مطالب مفید دیگرش هم که بماند. 
      

        بنظرم یک موجی بین دوستان برای روایت زندگانی شهدا و جانبازان به راه افتاده که من اسمش را می‌گذارم سندروم کتاب بالای 200 صفحه!

نویسنده  و ناشر عزیز باور بفرمایید شما این کتاب را در 150 صفحه هم میتوانستید جمع کنید. باور کنید ورق زدن برگه های کاهی کتابی که این همه درد و رنج  را به خود دیده را با حذف نکات غیر ضروری کوتاه کنید.
این کتاب خیلی  اثری از نگو نشان بده و ورود به جزئیات ندارد. قصه گویی کرده. شاید هم چون نویسنده در ابتدای راه نویسندگی اش است اما باور کنید ناشر هم می‌تواند دست نویسنده را بگیرد!
 من این کتاب را برای خواندن از چه در قلب و ذهن و جسم حجی زهرا در این 34 سال رفت با جزئیات کامل تهیه کردم اما به مقصودم نرسیدم. وحتی سوال های زیادی برایم باقی ماند.
چرا زودتر پرستار نگرفت؟ چرا کسی به کمکش نمی‌آمد و.... هزاران سوال دیگر.
اما یکبار خواندنش را به همه پیشنهاد میکنم . ما باید در مورد سختی های زندگی کسانی برای آرامش و امنیت ما جنگیدن و 34 سال رنج ماندن در تخت خواب را تحمل می‌کنند بدانیم. مهمتر اما همسرانی هستند که صبورانه و ایثار گرانه  در کنارشان هستند.
من با این کتاب فهمیدم که ایثاری برای همسرم کردم و نه حتی صبورم! حجی زهرا مرزهای صبوری  و ایثارگری را برای من میلیون ها کیلومتر دورتر برد. 
      

        آلاء در غزه  عاشق پسر شیلیایی به نام خلیل می‌شود.
این عشق دو طرفه که نقطه اتصال  موضوع فلسطین و مردمانش بود ماجراهای عجیبی را به خودش می‌بیند.
نیمه اول کتاب در حد خوبی نگو نشان بده ها را به تصویر کشیده اما ماجرا حضور این دو عاشق در ایران با سرعت خیلی زیاد و بدون جزئیات  نوشته شده.  برای من سوالات ذهنی زیادی از زندگی این زوج  در بخش دوم کتاب باقی ماند که اصلا برایم خوشایند نبود.
اینکه یک رمان نبود  و داستان زندگی دو انسان واقعی در دنیای واقعی بود بنظرم ارزش خواند را داشت. کتاب نکات نابی برای انتقال به مخاطب داشت. 
      

         اولین کتابی که هر کسی باید بنظرم در مورد سردار بخواند هم کتاب سرگذشت خود نوشت ایشان با عنوان  «من از چیزی نمی ترسیدم» است. این کتاب مثل پی کار است تا انجام نشود قسمت های بعدی درست رو هم چیده نمی‌شود.
اما کتاب سلیمانی عزیز 2، کتابی از، مجموعه روایت های کوتاه از زبان فرزندان ایشان، همرزمان و  مردم است  .بهتر می‌شد  اگر  نیمه اول کتاب   پس و پیش های زمان خاطرات را رعایت می‌کرد.
در کل کتاب عالی هست. هر چه در رابطه با ایشان بیشتر کتاب بخوانید  میتوانید  خاطرات تکراری پیدا کنید اما برای من که حتی تکرار روایت های ایشان دلنشین بود مسئله ای در این زمینه نداشتم. 
      

        کتاب مجموعه ای از  سرگذشت  چند زن نو نویسنده سوری در زمان محاصره چند ساله شهرشان در جنگ  است. توجه به این جمله شاید از خستگی خواندنش بکاهد و بر یافتن نکات جدید متن ها ترغیبتان کند.
برای خودم خواندن در مورد زندگی زنان بسیار جذاب بوده و هست خصوصا در شرایط ویژه ای مثل جنگ.
شرایطی که اگر زنان نا امید می‌شدند و منفعل. همان روز اول جنگ، روز آخر جنگ میشد.
یکی از مراحل حس  رضایت از زندگی مرور داشته هایمان در همه ابعاد با   زندگی افرادی که از داشته های ما محروم هستند. 
بعد از خواندن این روایت ها این حس در شما تقویت می‌شود. 
      

        محال است که این کتاب را بخوانی و به ارتباط بین محرومیت ها  و شخصیت حاج قاسم، زندگی در دل طبیعت و شخصیت حاج قاسم، تلاش و رنج و شخصیت حاج قاسم، عشق اهل بیت و شخصیت حاج قاسم، ورزش باستانی و جوانمردی و شجاعت  و شخصیت حاج قاسم فکر نکنی.   این کتاب راهنمای والدینی است که می‌خواهند نسلی در مکتب حاج قاسم تربیت کنند.
 هر چند که وعده های  بسیاری امروز می‌خواهند ما را یک شبه پولدار کنند ولی آنها فقط ما را پولدار می‌کنند سرمایه دار حاج قاسم بود! و هست و خواهد بود چیزی که هیچ وقت نمی‌توان یک شبه دستش آورد. 
      

        برای من همه چیز این داستان شیرین بود. چند روزی در روستا کنار دانش آموزان مدرسه رفتم سرجوی و تلاش کردم با دست آب بخورم و در آب نیافتم. با خاور از این خانه به آن خانه رفتم و برای گرفتن پول یا چیزی که بشود فروخت، فسفر سوزاندم! حتی یک جایی پایم پیچ خورد و از خاور و بچه ها جاماندم 🙂اما مسئله من بعد از تمام شدن مطالعه  که باعث می‌شد حس عجیبی  داشته باشم این بود  که «چه شد که یک دفعه اینقدر همه چیز پیچیده شد»  «همه چیز اینقدر یکباره از مزه افتاد» . چه شد که الان نه تنها از مساله دانش آموزان مدرسه محله مان خبر نداریم که گاهی از مسائل فرزندان خودمان هم بی خبریم! چقدر ترسیدم و بغض کردم .. بنظرم زندگی ترسناکتری، در انتظار ماست!
#با_کتاب_قد_بکش
#تنها_کتاب_نخون
#مدرسه_مبنا
#انجمن_کتابخوانی _مبنا
#خمره 
      

        زاویه دید اول شخص  و پرداختن به جزئیات برایم مفید بود و گیرا.
زن خانه دار بودن و مادر بودن چیزیست که الان هستم و به شدت با کلاریس ارتباط برقرار کردم.
اطلاعات خوبی که از محل زندگی، ارامنه و حتی  محیط زیست! گرفتن  از این حیث برایم جذاب بود که بدانم یک نویسنده خوب باید برای نوشتن کتاب موفق یک کتابخوان حرفه ای و یک محقق قوی باشد.

اما نکته اخلاقی که از زندگی کلاریس گرفتم.  «از آدم های سمی اطرافت فاصله بگیر»