علی قنبری

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1404

علی قنبری

@Ali_Ghanbari

2 دنبال شده

3 دنبال کننده

AliGhanbariW

یادداشت‌ها

        قربان مولا علی بریم الهی همگی...

داستانِ آخرِ داستانِ راستان، جلد ۱ این بود:

روزی مردی ناشناس در خانه‌ای رو می زنه و براشون آب میاره.

مرد ازشون اوضاع و احوال کلیشون رو می پرسه که زن می‌گه، امام علی همسرش رو ازشون جدا کرد و او رو به مرز فرستاد، او شهید شد و من موندم و این فرزندان یتیم.
کمی سکوت می‌کنه مرد و بعد می ره

فرداش دوباره اون مرد با گوشت و آرد و آب میاد و در می‌زنه و می‌گه منم، همان بنده خدا.

زن درب رو باز می‌کنه، از او تشکر می‌کنه و می‌گه "خدا از تو راضی شود و بین ما و علی ابن ابی‌طالب  خدا حکم کند"

این رو می‌گه و مرد میگه من می‌خواهم ثواب کنم، اگر بپذیرید خمیر درست کنم و نانی بپزم.
زن می‌گه من در درست کردن نان بهترم، تو به نگهداری بچه‌ها بپرداز تا من از پخت نان فارغ بشم.

مرد می‌پذیره، سریع گوشتی که آورده بود کباب کرد و با خرما مخلوط کرد و به بچه‌ها خورانید، بهشون گفت:
فرزندم علی ابن ابی‌طالب رو حلال کن اگر فکر می‌کنی در حقت کوتاهی کرده است.

بعد زن به مرد ناشناس می‌گه که تنور رو روشن کن
مرد زودی می‌ره و روشن‌ می‌کنه، چهره‌ی خودش رو به آتش نزدیک می‌کنه و می‌گه "اینه کیفر کسی که در حق یتیمان و بیوه‌زنان کوتاهی می‌کند"

در این بین یکی میاد و از بین در مرد ناشناس رو می بینه، به زن می‌گه که ای وای بر تو می‌دونی کی رو به کار گرفتی؟ این علی ابن ابی‌طالب هست.

زن خجل می‌شه و از حضرت عذرخواهی می‌کنه، امام در پاسخ می‌فرمایند:
من از تو عذر می‌خواهم که در کار تو کوتاهی کردم...
      

0

        در فصل نقش زن در آینده جمهوری اسلامی شهید مطهری گفته:
"نه پرده نشینی و نه اختلاط! بلکه حریم"

یعنی اینکه در اجتماع زنان و مردان باید کنار هم فعالیت کنن؛ که چه بسا به گفته امام خمینی نقش زنان ما از مردان در انقلاب موثرتر بود! 
اما اگر اختلاط وجود داشته باشد، مرض قلب می‌آید و اگر گوشه نشینی زنان وجود داشته باشد، هم به زنان و هم به جهان ظلم می‌شود چون زنان از دانش و جهان از تاثیرات بلند آن‌ها محروم می‌شوند!

حالا منظور از عدم اختلاط چیه؟ آیا منظور اینه که آقایان و خانم‌ها همدیگر رو نبینند؟ آیا منظور این است که از جایی رد بشوند و که کلا همدیگر را نبینند؟
یا اینکه در ۲ محیط متفاوت کار کنند؟
خیر، اسلام دین اعتدال است و بلکه به حفظ حرمت به جای پاک کردن صورت مسئله می‌پردازد.

مثلا در وسایل حمل و نقل‌ عمومی منظور این است که در زمان ازدحام آقایان و خانم‌ها در دو نقطه مختلف حضور داشته باشند! اما زمان خلوتی ایرادی نیست کنار هم باشند!
مثلا منظور این است که در شرکت یا یک تیمی کنار هم کار کنند و بحث کنند، گفت‌وگو کنند و تلاش کنند که منطقی را پیش ببرند اما در چارچوب کار شرکت یا تیم!

باید بدونیم که همه‌ی این مطالبی که اسلام می‌فرماید برای جلوگیری از مرض قلب است، برای این است که حرمت‌ها را باید حفظ کنیم! این مطالب برای این نیست که انسان‌ها از همکاری و رشد کنار هم منع شوند.

پس می‌توان نتیجه گرفت که جامعه در همه سطوح باید کنار هم مردان و زنان کار کنند برای پیشرفت بشریت اما باید حرمت‌ها رعایت شود و این یک چیز فردی‌است نه از جنس قانونی!
یعنی نمی‌توان انسان را قدغن کرد و کنار هم بودن را از بن ممنوع کرد که مرض قلب به وجود نیاید بلکه یک مسیر باریکی‌است که باید در آن پیش رفت، به طوری که مردان و زنان کنار هم کار کنند.
      

0

        یه توضیح مختصر از کتاب بدم اول:

اساس کتاب بر روی این عبارت هیت که باید جامعه و حکومت اولا ۲ ماهیت جدا باشن و ثانیا همیشه در تقابل هستن! برای همین یک نموداری خلق می‌کند که در محور عمودی قدرت حکومت و در محور افقی قدرت جامعه رو به تصویر می‌کشه.

به تناسب این مسئله و نموداری که ذکر شد کتاب برای اداره حکومت‌ها ۵ مدل مختلف رو در نظر می‌گیره و ادعا می‌کنه در جهان این ۵ مدل به صورت کلی در حال رخ دادن هستن!

۱. لویاتان مستبد(نمودار به شدت در بخش قدرت حکومت پیش رفته)
۲. لویاتان غایب(نموداری که به شدت در سمت قدرت جامعه پیش رفته)
۳. لویاتان کاغذی(نمودار در بخش قدرت حکومت کمی پیش رفته اما همچنان در بخش جامعه زیاد پیش نرفته)
۴. لویاتان هندی(نمودار در بخش جامعه پیش رفته اما آنچنان بخش حکومت رشد نکرده)
۵. لویاتان مقید(جامعه و حکومت به اندازه‌ی کافی رشد کردند و همچنان در حال رشد هستند! در این مدل لویاتان جامعه و حکومت هر دو در جدال هستن که بزرگ بشن اما با هم برخورد مستقیم نمی‌کنن که منجر به سقوط جامعه بشن. در واقع در رقابت‌اند!)

کشورهایی که لویاتانشان مقید است، در واقع در دالان باریک آزادی قرار دارند!

نکته: لویاتان می‌شود نوع قَیِّمیَّت حکومت!

در آخر هم نویسنده(دارون عجم اوغلو) به این نتیجه می‌رسد که تنها راه رستگاری ملت‌ها این است که همه‌ی مردم جامعه بخواهند که کشور خود موفق شود.
و همچنین او معتقد است که لیبرال دموکراسی جایی‌است که موفقیت خود را بیشتر نشان می‌دهد.

این یک دید کلی نسبت به مطالب کتاب هست!
من خودم چندین نقد مهم نسبت به کتاب دارم در حالی که بعضا مواردی که می‌گه رو قبول دارم!

بزرگترین نقد من اینه که اساس جامعه بر محور این در نظر گرفته شده که هر شخص باید اولا به فکر خودش باشه و این رو به قامت جامعه هم می گیره! به طرزی که نظرش اینه که جامعه و حکومت باید با هم رقابت کنن!

در حالی که این جامعه‌ای خلق می‌کند پر از عدم اعتماد به دیگران!

بعد با این پیش فرض انتظاری که نویسنده دارد این است که کل آحاد جامعه وارد جنب و جوش بشن و بخوان برای کشور کاری کنند!

این در حالی‌ست که وضعیت فعلی کشور‌هایی که به قول نویسنده در دالان هستن بخاطر عدم اعتماد و اهمیت دادن آدم‌ها به هم، از لحاظ انسانی تاسف بار است.(اشاره دارم به اینکه وقتی کسی جلو دیگران مورد حمله قرار می گیرد، ولکنش دیگران غالبا ترک صحنه یا بهترین حالت فیلمبرداری است) اما همین مردم اگر مسئله پول یا نفع شخصی باشه حاضره دیگری رو زیر پا له کنه(اشاره به جمعه سیاه)

پس عملا همچین نظری درست در نمیاد و تنها راه اینکه جامعه به جای عدم اعتماد به هم، همه به هم اعتماد داشته باشن و حکومت و جامعه جنبه‌ی یک دستی بگیرد!
      

2

        اسلاونکا دراکولیچ، 
زنی که از مادر به یک خانواده سرمایه‌دار می‌خورد و از پدر به یک چریک کمونیست.

روزنامه‌نگارِ یوگوسلاویِ جماهیر شوروی، فمنیست، گیاه‌خوار، طرفدار محیط‌زیست و به تعریف برخی روشن‌فکر.

از نوشته‌اشون به شدت بر میاد که علاقه به دیدن دارن، بسیار انسان شهودی و تمایل به درک اطرافیانشون دارن، اصلا از چیزهایی که ایشون خودش رو درونش معرفی کرده می‌شه این برداشت رو کرد که انسانی است که اهمیت می‌دهد.

کتابی که از ایشون دارم می‌خونم، کتاب "کمونیسم رفت و ما ماندیم و حتی خندیدیم" هست، 
کتابی با قلم داستان‌گونه اما به شدت خود باخته! با اینکه زندگی در جوامع کمونیستی قرن ۲۰ام اصلا چیز جذابی نبوده، اما زندگی در غرب کاپیتالیستی هم مخاطرات جدی خودش رو داشته، در کل تا اینجای کتاب(ص ۱۸۴) این کتاب فقط سرزنش جامعه کمونیستی اومده در حالی که وقتی به این نکته اشاره می‌کنه در کل کشور همه خانه داشتن و در جای دیگه وقتی اشاره می‌کنه در آمریکا خیلی خیلی بی‌خانگی وجود داره، از اولی به عنوان یک چیز بد می‌گه و از دومی به عنوان یه چیز طبیعی نام می‌بره!

خیلی ادبیات آشنایی نیست؟😅

همین شخص وقتی وارد آمریکا می‌شه و خودش رو با گذشته‌اش مقایسه می‌کنه کلا چیزهای منفی این جوامع رو طبیعی و چیزهای مثبتِ جامعه‌ی خودش رو منفی می‌بینه.

خانم دراکولیچ به نظرم میاد به طرز زیادی به آزاد گذاشتن میل خودش رو آورده(تمیز دادن میل و اراده رو اینجا(https://t.me/EDailyNote/893) بخونید) و این در صحبت‌هایش با دخترش می‌شه فهمید که وقتی دخترش از میل خودش می‌گه و سوالاتی می‌پرسه ایشون جوابی ندارن و قبول می‌کنن!

در واقع کل کتاب به نظر میاد در مورد بود و نبود مِیل در جوامع کمونیستی هست!
حتی در مورد نبود اراده در این جوامع به ندرت صحبت می‌شه!
و از او بدتر در جوامع سرمایه‌داری انگار کمبود اراده رو چیزی طبیعی می‌دونه!

خلاصه بعد از خوندن کتاب قدرت بی‌قدرتان آقای هاول، که دیدگاه خنثی‌ای نسبت به این دو تفکر فردگرا و جمع‌گرا داشتن و معتقد بودن مسیر سومی باید وجود داشته باشد، این کتاب به انسان دید جالبی نسبت به بخش دیگری از مردم جامعه کمونیستی ارائه می‌ده.

شاید بعد از این دو کتاب باید سراغ کتابی رفت که فرد، به صورت داستان محور، از خوبی‌های زندگی کمونیستی بگه تا بالاخره بشه یه قضاوت درست کرد!
      

2

        در فصول آخر این کتاب از یک سقوط کلی تمدن انسانی نام می‌بره که به نظر او فقط یک خدا می‌تونه این مشکل رو حل کنه!

چرا؟ 
می‌گه خشونت حکومت‌های توتالیتر(مثل جماهیر شوروی) کاملا عیان هستن و این خشونت‌ها منجر به محدودیت آزادی انسان‌ها برای دگراندیشی می‌شن.

یعنی چی؟
یعنی این جوامع با بستن هر نوع مدل فکری و تمرکز به ایده‌ی اصلی کمونیست، با اینکه‌ منجر می‌شن در کشور فقط یک صدا باشه و شاید حد کمی از برابری اجتماعی درونش منتقل بشه، اما عملا مردم توانایی رشد و نمو ندارن، چون وقتی آزادی نباشه که تو کاری که می‌خوای رو بکنی، هیچوقت هم موفق نمی‌شی برابری اجتماعی داشته باشی و یا باعث رشد فکر بین مردم بشی.

از اون طرف ایشون باور دارن که دموکراسی سنتی غربی هم این توانایی رو نداره و نه تنها نداره بلکه از لایه‌هایی بدتر هم هست!
چرا؟

در‌ نظام کمونیستی، مردم می‌فهمن که دارن سرکوب می‌شن و از اون‌ها استفاده می‌شه، اما در نظام دمکراسی غربی با اینکه به نظر میاد در برخی چیزها آزادی‌های بیشتری وجود داره، اما این آزادی‌ها در واقع هیچ تفاوتی در زندگی اون‌ها ایجاد نمی‌کنه!
چون دست آخر همین مردم دوباره نمی‌تونن در آزادی واقعی باشن تا بتونن فکر توسعه بدن و آزادی اجتماعی واقعی رو درک کنن، 
در واقع خودشون رو در کار کردن زیاد غرق کردن و این باعث می‌شه نتونن تبدیل به اون انسان آرمانی بشن.

برای همین می‌گه تنها راهی که الان داریم اینه که واقعا یک خدا بیاد و ما رو نجات بده..!
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.