دیگرستان
در حال خواندن
1
خواندهام
7
خواهم خواند
27
لیستهای مرتبط به دیگرستان
نمایش همهیادداشتها
1403/5/24
خب این کتاب قطعا برای خیلی ها با عنوان یک کتاب که درمورد زندگی پس از مرگ هست معرفی شده. از همین اول بگم که اگر به دنبال این هستید که بهتون اطلاعات بده نخونید. کتاب صرفا جنبه ی سرگرمی داشت و نویسنده دنیای آخرت و اتفاقی که بعد مرگ برامون میوفته رو میبره زیر سوال . اوایل کتاب که بحث به مواد و اینا رسید زیاد خوشایند نبود همچنین وقتی تاسف لیز رو بابت نداشتن رابطه نشون میداد . داخل کتاب به وضوح میشد بخشی از فرهنگ کشور های غربی رو دید .( مثل دو مثالی که بالا زدم) یکی از مسائل تقریبا عجیب برای من نوشیدن مشروبات در عید شکرگزاری بود (که بنظرشون شادی اوره توی اون جشن؟) و وقتی لیز رو به جریان رودخونه سپردن کشیدن سیگاری که دورش روبان صورتی بود. خلاصه ای از داستان بگیم : درمورد دختری به نام الیزابت مری هال بود که بر اثر تصادف با ماشین میمیره و وقتی چشم باز میکنه به همراه دختری ۱۶ ساله به نام تندی در یک کابین کشتی هستند. امیدواره که همه چیز خواب باشه ولی اینطور نیست و... رابطه ای که با اون داشت کمی پیچیده بود. جاهایی از متن رو ( مثل کتاب جنایی یا بعضی کتابهای دیگه) باید چند بار میخوندی تا برات جا میوفتاد. اگر لیز و اون میتونستن باهم باشن جالب بود. درمورد بعضی شخصیت ها بهتره باهم صحبت کنیم : کرتیس: خواننده راک که به علت مصرف بیش از حد مواد مرده بود . این شخصیت شبیه به اکثر شخصیت های کتابها و انیمیشن ها و... داشت که بعد از مدتی به کاری دست میزنن که برای کرکتر اصلی غیر قابل باوره. معمولا هم کرکتر اصلی اون رو با نام فردی بزرگ یا برای خودش الگو میدونسته که بعدا درحالی که فکرشو نمیکرده باهاش ملاقات میکنه و اون فرد هم دست به شغلی معمولی یا کاری بی کلاس میزند و شروع به گفتن حرف های فلسفی میکند و با کرکتر اصلی بسیار راحت و خودمانی است و از الفاظی چون "عزیزم" و "دخترم " استفاده میکنه. اون: در ابتدا اون رو مرد ریشو تصور کردم (😂) و بعد با گفتن سن شخصیت به سرعت چهره ش رو تغییر دادم . به نظر می اومد توی رابطه بسیار خجالتی باشه و با لیز رابطه پیدا کنه . امیلی : شخصیتی بود که بسیار کنجکاو و کمی رو مخی به نظر میرسید. اونجوری بود که دوست داشت افرادی را که وانمود میکنند هم را دوست ندارند به هم برساند و با چشمانی کنجکاو و موفق رابطه های عاشقانه ی آنهارا تماشا کند. بتی:شبیه به خاله ها یا فرد فامیلی بود که سعی داشت با نوجوانی رابطه برقرار کند و سعی میکرد به او آسان بگیرد.(همون مامانبزرگ جوون دیگه) لیز:شخصیت یک نوجوان ناراضی و نق نقو ... کتاب حالتش جوری بود که انگار داستان داستان بود. ایده ی کلیشه ای که داشت این بود که همیشه داخل هر مکانی راهی برای خلاص شدن وجود دارد که ممنوعه است . (اصلا چرا باید یه راهی بسازن بعد بگن ممنوعه🔪😑) این ایده چاه همانطور که کلیشه ای بود بعدا به راهی تبدیل شد که خیلی راحت لیز و اون ازش استفاده میکردند... باور هایی که نویسنده در این کتاب داشت بسیار شبیه به کتاب "سفر روح " بود. نویسنده تقریبا داشت به روند کتاب لطمه میزد ، ترجمه روون بود و داستان جالب و شمارا به جلو پیش میبرد ولی ایده های کلیشه ای و گرفتن ایده شخصیت ها که تقریبا تکراری (و بازم کلیشه این) بود کمی داستان را خراب میکرد. همینطور انگار مرگ شخصیت اصلی داستان بهانه ای برای قصه تعریف کردن بود. (البته اگه توجه میکردین متوجه این موضوعات میشدین)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
14