معرفی کتاب هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد اثر ویسواوا شیمبورسکا مترجم ملیحه بهارلو

هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد

هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد

4.3
15 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

22

شابک
9786002294906
تعداد صفحات
136
تاریخ انتشار
1398/10/22

توضیحات

        
تصور کردم به فضا رفته ام. بالای این همه ابر و لایه ها ی هوا جا گرفته ام، و از آن بالا به زمین نگریستم، و از آن بالا به زمین گوش کردم و دیدم بیش از پیش شلوغ است. فکر کردم و دیدم در قدیم، زمین بسیار ساکت تر بوده است. واقعا زیاد حرف می زنیم. همه دارند حرف می زنند. بیشتر از نیاز. همه فکر می کنند چیزی گفتنی دارند. حال آنکه حرف با ارزش شاید دو سه بار در یک قرن پیدا شود. خود من شخص پرحرفی نیستم. اصلا بیش از آنکه راجع به چیزی اظهارنظر کنم، دوست دارم یکی دو روز بیندیشم. دلم می خواهد حرفم ارزش دو روز فکر کردن را داشته باشد.

      

لیست‌های مرتبط به هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد

ربکاگتسبی بزرگبینوایان

معرفی کتاب برای شروع کتابخوانی | رمان‌های کلاسیک

34 کتاب

بچه که بودم دنیایم کتاب‌ها و مجله‌های کودک بود. هر هفته در انتظار مجله‌های جدید بودم و وقتی آن‌ها را می‌خریدم اولین کار این بود که صفحه پایانی آن که معرفی کتاب بود، می‌خواندم. بعد تصمیم می‌گرفتم که بروم کتاب را بخرم یا نه. اما کمی بزرگتر که شدم دنیایم به کلی عوض شد. درگیر درس خواندن برای کنکور شدم و دیگر سال به سال رنگ کتاب را هم نمی‌دیدم. بعد از کنکور هم چند سالی درگیر دانشگاه و کتاب‌های درسی شدم. روزی که دوباره تصمیم گرفتم که کتاب غیردرسی بخوانم را به خوبی خاطرم هست. رفتم به یکی از کتابفروشی‌های بزرگ و بین قفسه‌ها چرخیدم. اصلا نمی‌دانستم از کجا باید کتاب خوانی را شروع کنم. کمی که در فروشگاه چرخ زدم، یکی از کتابفروش‌ها پیشم آمد و گفت که می‌خواهد در انتخاب کتاب کمکم کند. برایش گفتم که خیلی وقت است کتاب نخواندم و شما فرض کنید که اصلا کتابی تا به حال نخوانده‌ام. او هم شروع کرد به سوال پرسیدن از اینکه چه موضوعی دوست دارم، دلم می‌خواهد از ادبیات چه کشوری بخوانم و از این دست سوال‌ها. بعد از پنج یا شش سوال هم کتابی را به من معرفی کرد. من هم به سرعت شروع کردم به خواندن کتاب. با اینکه الان بعد از گذشت سه سال می‌توانم بگویم از بدترین کتاب‌هایی بوده که خواندم، اما آن کتاب مزیت بزرگی برای من داشت. مزیتش این بود که برای شروع کتاب خواندن خوب بود. وقتی این اینفوگرافی را دیدم ناخودآگاه یادم افتاد که سوال‌های کتابفروش چقدر به پیدا شدن کتاب مناسب برای شروع کتاب خوانی من کمک کرد. برای همین دست به کار شدم و بازطراحی اینفوگرافیک را شروع کردم. اینفوگرافیکی که می‌بینید نسبت به حالت اولیه تفاوت‌هایی دارد، اما سعی کردیم به محتوای آن تا جایی که امکان دارد، وفادار باشیم. برای اینکه طول آن بیش از اندازه زیاد نشود، در سه بخش این اینفوگرافی را منتشر می‌کنیم. بخش اول که این پست است، راهنمای پیدا کردن کتابی از میان رمان‌های کلاسیک است.

40

پست‌های مرتبط به هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد

یادداشت‌ها

          خدایا ممنونم که جهان را با شیمبورسکا آفریدی!

برای سومین بار بود که این کتاب را می‌خواندم. چند دفعه خواستم یادداشتی برای این مجموعه بنویسم ولی حس می‌کردم زبانم ناتوان است. اصلاً خجالت می‌کشم که بنویسم «خیلی خوب» یا «عالی». «خیلی خوب» و «عالی» را به خیلی چیزهای دیگر هم گفتم. حتی پنج ستاره هم شاید جوابگو نباشد. چون مردم به ناچار تمام عددهای بازه ۴.۵ تا ۵ را پنج ثبت می‌کنند!

این چند روز، هر جا اندک مجالی برای صحبت کردن داشتم، یک جوری به شعری از این مجموعه ربط دادم و برای دوست و آشنا از این مجموعه شعر می‌خواندم. حتی پایین برگه میان‌ترم درس اصول طراحی نرم‌افزار هم شعری از این مجموعه را نوشتم که دانشجوها لذت ببرند.

 خواندن این کتاب، دردسرهایی هم دارد! ممکن است وسط همه هیاهوهای زندگی، به این فکر بیفتید که سری به لهستان بزنید، در مورد لهستان بیشتر مطالعه کنید یا زبان لهستانی یاد بگیرید!
با خواندن دو مجموعه شعر دیگر شیمبورسکا  («آدم‌ها روی پل» و «اینجا») و دیدن چند تا از ترجمه‌های انگلیسی، با وجود خوب بودن آن سه مورد، «هیچ چیز دو بار اتفاق نمی‌افتد» با ترجمه خانم بهارلو چند سروگردن از بقیه بالاتر است. واقعاً لازم هست که به خانم بهارلو هم دست‌مریزاد گفت.

انسان، روابط انسانی، خاطره‌ها، جنگ و ... از جمله موضوعاتی است که شیمبورسکا به آن‌ها می‌پردازد و از افتخارات بنیاد نوبل این است که جایزه‌شان را خانم شیمبورسکا قبول کرده است!

دو نمونه:
«...از آن‌هایی که در ساعت پنج صبح در ایستگاه قطار منتظر بودند، معذرت می‌خواهم،
برای اینکه آن موقع
در خواب عمیق و خوبی بودم.
...
مرا ببخشایید بیابان‌ها
که با قاشقی پر از آب
به سوی تان نمی‌شتابم...»

«به آن‌هایی که عاشق‌شان نیستم
خیلی مدیونم.
احساس آسودگی خاطر می‌کنم
وقتی می‌بینم کسِ دیگری به آن‌ها بیشتر نیاز دارد.
...
مسافرت با آن‌ها همیشه راحت است،
کنسرت‌ها شنیده می‌شوند،
کلیساها دیده می‌شوند،
مناظر به چشم می‌آیند...»
        

11

اشعاری که
        اشعاری که تو را به فکر فرو میبرد. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0