داستان شورانگیز بازرگان وندیکی : تاجر ونیزی

داستان شورانگیز بازرگان وندیکی : تاجر ونیزی

داستان شورانگیز بازرگان وندیکی : تاجر ونیزی

ویلیام شکسپیر و 2 نفر دیگر
3.6
13 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

37

خواهم خواند

22

شابک
9789644483318
تعداد صفحات
302
تاریخ انتشار
1387/4/8

توضیحات

        "باسانیو"، نجیب زادۀ  ونیزی که ثروت خود را بر باد داده است، از دوست تاجر و ثروتمندش، آنتونیو، درخواست می کند که سه هزار دوکا به او پول قرض بدهد تا بتواند از "پورتیا"، وارث ثروتمند ساکن بلمونت، به نحو احسن دلربایی کند. آنتونیو که تمام ثروتش را در معاملات به کار گرفته است، تصمیم می گیرد این پول را از شایلوک، رباخوار یهودی، قرض کند. شایلوک راضی می شود این مبلغ را در برابر تعهدی به آنتونیو بپردازد، به شرط اینکه اگر مبلغ مزبور در روز معین بازپرداخت نشود، اجازه داشته باشد یک پوند از گوشت تن آنتونیو را در ازای قرضش ببرد. بر اساس شرطی که در وصیت نامۀ  پدر قید شده است، پورتیا باید با خواستگاری ازدواج کند که از میان سه صندوق طلایی، نقره ای و سربی، صندوقی را باز کند که عکس وی در آن قرار دارد. از میان خیل خواستگاران تنها این شانس نصیب باسانیو می شود. در این میان کشتی های آنتونیو غرق می شود و نمی تواند قرض شایلوک را ادا کند. و شایلوک یک پوند گوشت مورد تعهد را مطالبه می کند. موضوع به دادگاه جمهوری ونیز ارجاع می شود. پورتیا به شکل وکیل مدافع و "نریسا" به شکل کاتب درمی آیند و بدون اطلاع شوهرانشان به دادگاه می روند تا از آنتونیو دفاع کنند. پس از آن که می کوشند با پرداخت سه برابر قرض آنتونیو، یهودی را وادار به بخشش کنند و نتیجه نمی گیرند، این بار پورتیا به شایلوک اخطار می کند که حتی اگر یک قطره خون بریزد، به بهای زندگی مدعی تمام خواهد شد، چون قرارداد، فقط حق گرفتن یک پوند گوشت به او می دهد و نه بیش تر. سپس پورتیا اعلام می کند که شایلوک که یک خارجی است به خاطر توطئه علیه زندگی یک ونیزی باید محکوم به مرگ شود. دادگاه جمهوری نسبت به زندگی شایلوک گذشت می کند، اما نصف دارایی او را به آنتونیو و نصف دیگر را به دولت واگذار می کند. کمدی "تاجر وینزی" به وسیلۀ  ویلیام شکسپیرـ شاعر و نمایش نامه نویس انگلیسی ـ در پنج پرده به شعر و نثر نگاشته شده و اینک به همراه برگردان فارسی به چاپ رسیده است.
      

پست‌های مرتبط به داستان شورانگیز بازرگان وندیکی : تاجر ونیزی

یادداشت‌ها

          «ظاهر همه‌چیز به همین ترتیب با حقیقت فرق دارد

و دنیا همیشه با زیور و زینت فریب می‌خورد.

در دادگاه کدام دعوی است که ملوث و فاسد نباشد

ولی همین فساد با صدای جذاب یک وکیل مستور نماند؟

در مذهب کدام گناه و بدعت وجود دارد که چهره‌‌ی روحانی یک فرد

آن را قابل عفو نداند و برای تأیید آن از کتاب مقدس استمداد نکند

و زشتی آن را با زیور و زینت‌های زیبا پنهان نسازد؟

هیچ فسادی هر چه ساده هم باشد وجود ندارد که

ظاهر خود را با علائمی از فصیلت نیاراید.»

 

اتفاق عجیبی که افتاد این بود که اول موقع خوندنش احساس می‌کردم «خب، جالبه، اما اون‌‌قدرها هم که از شکسپیر انتظار داشتم شگفت‌انگیز نیست.» اما بعد که در پژواک شروع کردیم درباره‌ش صحبت کردن، انگار لایه‌لایه شکافتیم متن رو و در نهایت دیدیم وای چه نمایشنامه‌ی شگفت‌انگیز و جالبی!

موضوع اصلی و محوری نمایش‌نامه به‌نظرم تعصب، تبعیض، فقدان کنترل بر زندگی و تغییر شکل دادن حقیقت و به ظاهر متفاوتی درآوردنشه. این تغییر ظاهری رو در جای جای روایت مشاهده می‌کنیم؛ از امتحان صندوق‌هایی که پدر پورشیا برای انتخاب همسرش ترتیب داده می‌بینیم تا تغییر شکل‌هایی که پورشیا، نریسا و جسیکا انجام می‌دن و با به شکل مرد درآوردن ظاهر خودشون می‌تونن به اهداف‌شون برسن. فقدان کنترل کامل بر زندگی هم به شکل‌های مختلف در تک‌تک شخصیت‌ها دیده می‌شه: آنتونیو تمام و کمال بر تجارتش کنترل نداره و در واقع بیشتر از اعمال و تصمیمات خودش، این وضعیت آب و هوا، دریا و دزدان دریاییه که ضامن موفقیتش در تجارت‌ هستند. پورشیا نمی‌تونه آزادانه همسر آینده‌اش رو انتخاب کنه و این آزمون پدرشه که مشخص می‌کنه چه کسی شایستگی همسری او رو داره. بسانیو به‌خاطر قرض‌ها و بدهی‌هایش نمی‌تواند به‌راحتی برای خواستگاری از دختری که دوستش دارد پا پیش بگذارد. جسیکا به‌خاطر پدرش نمی‌تواند با فردی غیریهودی ازدواج کند و قوانین شهر و تعصب موجود علیه یهودیان دست‌و‌پای شایلاک را بسته است. جالب‌ترین نکته در این نمایش‌نامه از نظر من این بود که تنها کسانی که انگار می‌توانند به‌طریقی از این زنجیر اسارت خود را رها سازند زنان ماجرا – پورشیا، نریسا و جسیکا – هستند و اتفاقاً این کار را با تغییر شکل دادن حقیقت و تظاهر به مرد بودن انجام می‌دهند که به‌نحو کنایی نشان می‌دهد در جهانی که به‌صورت پیش‌فرض زنان در آن هیچ قدرت عملی ندارد، زنان برای فاعل شدن و به اهداف خود رسیدند انگار ناگزیرند «مرد» شوند. و البته از این‌که پورشیا و نریسا آن‌قدر خردمند بودند بی‌نهایت شگفت‌زده شدم.

تعصب، تبعیض بخشش هم به‌ بهترین شکل در موضوع یهودی بودن شایلاک و درگیری‌اش با آنتونیو نمودار می‌شود. تعصبات موجود علیه یهودیان شایلاک را در تمام زندگی‌اش آزار داده و تمام تبعات این تبعیض و تعصب را می‌‌توان همچنان در جهان امروزی هم در مورد موضوعات مختلف از نژاد و گرایش جنسی گرفته تا جنسیت و مذهب مشاهده کرد و این مسئله درک موقعیت شایلاک و تصمیمات غریب و غیرانسانی‌ و حس انتقام‌جویی‌اش را خیلی آسان‌تر می‌کند.

در نهایت می‌دانم که بخش زیادی از شگفت‌انگیزی متون شکسپیر به‌‌خاطر ترجمه ناگزیر ازبین‌رفته‌اند و گویا اتفاقاً در این نمایشنامه بازی‌های زبانی شکسپیر بسیار جالب‌اند.
        

0