یادداشت
4 روز پیش
3.6
4
«ظاهر همهچیز به همین ترتیب با حقیقت فرق دارد و دنیا همیشه با زیور و زینت فریب میخورد. در دادگاه کدام دعوی است که ملوث و فاسد نباشد ولی همین فساد با صدای جذاب یک وکیل مستور نماند؟ در مذهب کدام گناه و بدعت وجود دارد که چهرهی روحانی یک فرد آن را قابل عفو نداند و برای تأیید آن از کتاب مقدس استمداد نکند و زشتی آن را با زیور و زینتهای زیبا پنهان نسازد؟ هیچ فسادی هر چه ساده هم باشد وجود ندارد که ظاهر خود را با علائمی از فصیلت نیاراید.» اتفاق عجیبی که افتاد این بود که اول موقع خوندنش احساس میکردم «خب، جالبه، اما اونقدرها هم که از شکسپیر انتظار داشتم شگفتانگیز نیست.» اما بعد که در پژواک شروع کردیم دربارهش صحبت کردن، انگار لایهلایه شکافتیم متن رو و در نهایت دیدیم وای چه نمایشنامهی شگفتانگیز و جالبی! موضوع اصلی و محوری نمایشنامه بهنظرم تعصب، تبعیض، فقدان کنترل بر زندگی و تغییر شکل دادن حقیقت و به ظاهر متفاوتی درآوردنشه. این تغییر ظاهری رو در جای جای روایت مشاهده میکنیم؛ از امتحان صندوقهایی که پدر پورشیا برای انتخاب همسرش ترتیب داده میبینیم تا تغییر شکلهایی که پورشیا، نریسا و جسیکا انجام میدن و با به شکل مرد درآوردن ظاهر خودشون میتونن به اهدافشون برسن. فقدان کنترل کامل بر زندگی هم به شکلهای مختلف در تکتک شخصیتها دیده میشه: آنتونیو تمام و کمال بر تجارتش کنترل نداره و در واقع بیشتر از اعمال و تصمیمات خودش، این وضعیت آب و هوا، دریا و دزدان دریاییه که ضامن موفقیتش در تجارت هستند. پورشیا نمیتونه آزادانه همسر آیندهاش رو انتخاب کنه و این آزمون پدرشه که مشخص میکنه چه کسی شایستگی همسری او رو داره. بسانیو بهخاطر قرضها و بدهیهایش نمیتواند بهراحتی برای خواستگاری از دختری که دوستش دارد پا پیش بگذارد. جسیکا بهخاطر پدرش نمیتواند با فردی غیریهودی ازدواج کند و قوانین شهر و تعصب موجود علیه یهودیان دستوپای شایلاک را بسته است. جالبترین نکته در این نمایشنامه از نظر من این بود که تنها کسانی که انگار میتوانند بهطریقی از این زنجیر اسارت خود را رها سازند زنان ماجرا – پورشیا، نریسا و جسیکا – هستند و اتفاقاً این کار را با تغییر شکل دادن حقیقت و تظاهر به مرد بودن انجام میدهند که بهنحو کنایی نشان میدهد در جهانی که بهصورت پیشفرض زنان در آن هیچ قدرت عملی ندارد، زنان برای فاعل شدن و به اهداف خود رسیدند انگار ناگزیرند «مرد» شوند. و البته از اینکه پورشیا و نریسا آنقدر خردمند بودند بینهایت شگفتزده شدم. تعصب، تبعیض بخشش هم به بهترین شکل در موضوع یهودی بودن شایلاک و درگیریاش با آنتونیو نمودار میشود. تعصبات موجود علیه یهودیان شایلاک را در تمام زندگیاش آزار داده و تمام تبعات این تبعیض و تعصب را میتوان همچنان در جهان امروزی هم در مورد موضوعات مختلف از نژاد و گرایش جنسی گرفته تا جنسیت و مذهب مشاهده کرد و این مسئله درک موقعیت شایلاک و تصمیمات غریب و غیرانسانی و حس انتقامجوییاش را خیلی آسانتر میکند. در نهایت میدانم که بخش زیادی از شگفتانگیزی متون شکسپیر بهخاطر ترجمه ناگزیر ازبینرفتهاند و گویا اتفاقاً در این نمایشنامه بازیهای زبانی شکسپیر بسیار جالباند.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.