داستان تکان‌دهنده و جادویی یک کافه در شب‌های چهاردهم ماه! شب‌های مهتاب.
🎙 همه ما در زندگی یه شب‌هایی داریم که زیادی تاریکن، زمان‌هایی که نور ماه و ستاره‌ها هم نمی‌تونن راهمون رو روشن کنند و هر لحظه بیشتر از قبل در باتلاق نمی‌دونم‌ها و نتونم‌های زندگی، درون سردرگمی‌هایی که دامنمون رو گرفتن غرق میشیم. 
برای بعضی آدم‌ها ممکنه وسط همین لحظات یه معجزه رخ بده مثلا مهتاب طلوع کنه و یه کافه روشن و جادویی سر راهشون قرار بگیره، کافه‌ی ماه کامل. جاییه که کارمندانش ازت سفارش نمی‌گیرن بلکه براساس طالعت و بینشی که دارن یک سفارش جادویی و حال خوب کن برات سرو می‌کنن درست شبیه معجزه! این کتاب داستان آدم‌هاییه که به‌طرز عجیبی به هم ربط دارن و در یک زمان خاص در لحظه تاریک زندگیشون هستند. خدا رو چه دیدی؟ شاید همین سفارش جادویی در کنار یک مکالمه عمیق زندگی تک‌تکشون رو به مسیر تازه‌ای هدایت کنه.
✍️ این کتاب رو می‌تونم ضمانت کنم!! چون کمتر داستان کوتاهی رو دیدم که از همون صفحه اول بتونه خواننده رو به خودش جذب کنه البته که روح ایستگاه نیشی‌یوکاهاما  در این حیطه یکه تازه🤭😌 
این کتاب پر از  دیالوگ‌های عمیقه که بین استاد و کارمندان خیره‌کننده کافه‌ی ماه کامل و میهمانان انتخابیشون رخ میده. مهمان‌هایی که مشکل زندگیشون می‌تونه برای خیلی‌ها ملموس باشه و همین داستان رو کاربردی و حال خوب کن می‌کنه. یه نشونه از نور مهتاب در شب چهاردهم ماه🌝

تنها مسئله‌ای که موقع مطالعه کتاب داشتم این بود که یکم طالع‌بینی براساس ماه‌ها رو سخت متوجه می‌شدم اولش اما بعد از یکم سرچ مطالعه خوبی شد🤭

آنچه خواهید آموخت: مثال‌هایی برگرفته از دل روانشناسی  رشد اریکسون در مورد مقاطع مختلف زندگی، اندک‌مقداری طالع‌بینی و  حال خوب🩵

        

          آینه جهان ما رو اداره میکنه،هر چیزی که تو زندگی انجام میدی، به موقع بهت بر میگرده.کسی رو ناراحت کنی، در نهایت به خودت برمیگرده.

        

          حقیقتا در برهه اول عاشق جلد کتاب شدم و خلاصه پشت کتاب جذاب بنظر میومد فکر میکردم قراره داستان خیلی فانتزی و جالب باشه ولی خب انتظارم بیش ازحد بود نمیشه گفت کتاب بدیه ولی از اون دسته داستانایی نیست که یک نفس بشه خوند و کشش زیادی نداره  ی کتاب معمولی که یسری چیزهایی که شاید فراموششون کردیم رو تو ی کافه دلنشین دوباره یادآوری میکنه
و در آخر خیلی دلم میخواست از اون دسر ها امتحان کنم  
        

          داستان کتاب در دنیای فانتزی رویا می‌چرخه اما این بار نه رویایی غیرواقعی بلکه ترکیبی از علم ستاره شناسی و طالع.
قلم نویسنده واقعا روان بود. اینکه طالع رو با استفاده از گربه‌ها نمایش می‌گذاشت واقعا بامزه بود و همین تو رو به خوندن ادامه کتاب هدایت می‌کرد.

        

          کافه‌ی ماه کامل جزو کتابایی بود که هم تعریفشو نسبتا شنیده بودم هم نقدشو شنیده بودم و تا اواسط کتاب منم جزو منتقدین کتاب بودم ولی در نهایت با پایان کتاب من دیگه نه طرفدار کتاب بودم نه منتقدش، کاملا یه چیزی بین این دوتا بودم.

به نظرم تنها چیزی که باعث شده کتاب از سطح ضعیف خارج بشه و تبدیل به یه اثر قابل قبول بشه، روند داستان و مخصوصا پایان داستانه. روند داستان ملایمه ولی گیراست و حوصله‌اتونو سر نمیبره و کوتاه بودنش باعث شده دریافت دیتا براتون نسبتا متناوب و ترغیب‌کننده برای ادامه دادن کتاب باشه. مواردی مثل ارتباط‌دهی شخصیت ها باهم، مرتبط کردن داستان ها باهم و جزئیات کوچولو که در نهایت متوجه علتش میشین و مهم ترینش یعنی استدلال آوری برای بخش جادویی کتاب، باعث شده بود اون لذتی رو که لازمه از یه کتاب "رئالیسم جادویی" دریافت کنین رو بهتون بده. 

یه چیزی که از روند داستان نپسندیدم، بخش طالع‌بینی داستان بود. کاملا این بخش رو یه چیز کلی و مبهم و صرفا برای پیش بردن داستان طراحی شده بود و اصلا نویسنده به فکر خواننده بدبخت نبوده که آیا با این میزان اشاره و اطلاعات می‌تونه کاملا بخش طالع‌بینی رو درک کنه یا نه! به شخصه سر بخش های طالع‌بینی کلی گیج میشدم و کلنجار می‌رفتم تا بفهمم دقیقا این بخش طالع‌بینی داستان داره چه اتفاقی میافته ولی در نهایت با صرف اکتفا به کتاب چیز خیلی زیادی نفهمیدم و هرچی فهمیدم به لطف چت جی پی تی بوده و وقتی با چت جی پی تی درمورد این مبحث حرف زدم متوجه شدم چه مبحث جالب و نسبتا راحتی بوده و چقدر بد نویسنده اینقدر مبهم و سطحی اشاره کرده و به نظرم این خودش یه ویژگی منفیه و نباید یه بخشی رو که اینقدر توی روند داستان تکرار میشه، اینقدر ضعیف هربار پیش ببره.

شاید بهتره بگم بزرگ ترین ضعف از نظر من، پردازش شخصیت بود. پردازش شخصیت های اصلی به طوری بود که شاید اگر شخصیت فرعی بودن، یه پردازش قابل قبولی داشتن ولی به عنوان شخصیت اصلی قطعا پردازش کافی نبود. از یه جایی به بعد قطعا با کاراکترای اصلی می‌تونستین ارتباط بگیرین و حداقلش کاراکترای اصلی اونقدر براتون مبهم نبودن ولی این میزان پردازش برای شخصیت اصلی قطعا کفایت نمی‌کنه و شخصیت های فرعی هم که دیگه بدتر از اون و رسما خیلی‌هاشون در حد یه اسم بودن! مثلا گربه‌هایی که توی کتاب بودن رو به شخصه نمی‌تونم حتی بعد از تموم کردن کتاب ظاهرشونو با اسم هاشون تطبیق بدم و این درحالیه که گربه‌ها واقعا نقش پررنگ و مستمری توی روند داستان داشتن! یا درمورد کاراکتر فرعی باید بگم که تازه من متوجه شدم که یه کاراکتر فرعی اصلا جنسیتش چیه و تموم مدت اشتباه متوجه شده بودم و به نظرم این دوتا نمونه بتونه نشون بده سطح نسبتا ضعیف پردازش شخصیت کتاب رو.

درمورد پردازش مکان هم، نمیدونم...اخه نویسنده یه پردازشی انجام داده بود و حتی توصیف هم کرده بود ولی برای من به شخصه باز اون مکان خیلی ملموس نبود و همین باعث شد گیج بشم ندونم الان مکان شفافه یا مبهمه و به خاطر همین خیلی به مکان های مبهمش فکر نکردم و صرفا هرچیزی که اولش به تصورم میومد رو خودم بسط دادم.

درکل، بدون شک رئالیسم جادویی های خیلی بهتر و قوی‌تری از این کتاب هست، ولی به عنوان کسی که از این ژانر کتاب خیلی لذت میبره، این کتاب برای من حداقل یه بار ارزش خوندش رو داشت و با داستان کیوت و بامزه‌اش مدتی لذت بردم و سرگرم شدم.
        

          هیچ‌وقت به کافه‌ای فکر کردین که مرز بین واقعیت و خیال رو برداره و بذاره پاتونو توی دنیایی بذارین که همه‌چی بوی جادو می‌ده؟ ✨ "کافه‌ی ماه کامل" دقیقا همون‌جاست.

من این کتاب رو توی دوران جنگ خوندم. دنبال چیزی می‌گشتم که حال‌وهوامو عوض کنه و چون حجمش کم بود، انتخابش کردم. از اون طرف هم برای تولدم کادو گرفته بودمش و کنجکاو بودم ببینم چرا انقدر ازش تعریف شده. راستشو بخواین با توقع بالا رفتم سمتش، ولی وقتی تمومش کردم، نه عاشقش بودم نه بدم اومد؛ حسم دقیقا یه چیزی وسط این دوتا بود.

🖇 داستان فضای رئالیسم جادویی داره و حول یه کافه‌ی خاص می‌چرخه. کافه‌ای که فقط یه جای معمولی برای نوشیدن قهوه نیست؛ جاییه که مشتری‌هاش هر کدوم با قصه‌های عجیب و غریب میان و کارکنانش هم به همون اندازه خاص و متفاوتن. نکته‌ی جالبش اینه که نوشیدنی‌ها رو بر اساس ویژگی‌ها و شخصیت مشتری سرو می‌کنن. مثلا یکی قهوه‌ای می‌گیره که با حال‌وهوای درونی‌ش هماهنگه، یکی دیگه یه ترکیب عجیب که دقیقا به دردش می‌خوره.🪄(خودم هنوز دلم آفوگاتوی سیاره‌ای می‌خواد، با بستنی ونوس و قهوه‌ی مهتاب!✨) همین ایده‌ی کلی کتاب برای من خیلی دوست‌داشتنی بود و موقع خوندن، مدام حس می‌کردم دلم می‌خواد وارد اون کافه بشم، سفارش بدم و داستان خودمو بگم.

✍🏻 روند داستان به‌نظرم خوب بود؛ با اینکه آروم پیش می‌رفت، خسته‌کننده و حوصله‌سربر نمی‌شد. ارتباط پیدا کردن قصه‌ها با هم و جزئیاتی که آخر سر به جواب می‌رسیدن، قشنگ بود. یه نکته‌ی مثبت دیگه هم این بود که نویسنده برای بخش‌های فانتزی کتاب دلیل آورده بود؛ این باعث می‌شد حس نکنی همه‌چی فقط یه تخیل بی‌پایه‌ست و اون بخش حتی جذاب‌تر می‌شد. پایان داستان هم واقعا قشنگ بود و به‌نظرم بهترین بخش کتاب شد. راستشو بخواین اگر نیمه‌ی پایانیِ نبود، امتیاز خیلی پایین‌تری به کتاب می‌دادم. واقعا این بخش نجات‌دهنده بود.🤌🏻

📌 اما نقطه‌ضعف اصلی، بخش طالع‌بینیه. خیلی مبهم و سطحی توضیح داده شده، انگار فقط یه‌سری دیتا پرت می‌کنه سمتت و سریع می‌ره سراغ نتیجه‌گیری. برای کسی که هیچ آشنایی‌ای با طالع‌بینی نداره، گیج‌کننده‌ست. درحالی‌که این بخش می‌تونست خیلی جذاب باشه و آدمو تشویق کنه بخواد بیشتر بدونه، اینجا بیشتر باعث خستگی و گیجی می‌شه. خود من خیلی سر این بخش‌ها گیج می‌شدم، دوباره می‌خوندم، حتی هی به اون نمودارها نگاه می‌کردم ولی چیزی دستگیرم نمی‌شد. بعدا که خودم سرچ کردم تازه فهمیدم چه مبحث جالبیه و چقدر حیف که نویسنده انقدر پیچونده و گنگ گفته. :(

👤 شخصیت‌پردازی هم یکی دیگه از ضعف‌های کتاب بود و به نظرم متوسط رو به پایین بود. بیشتر شخصیت‌ها مثل رهگذر بودن؛ میومدن، داستانشونو می‌گفتن و می‌رفتن، بدون اینکه فرصت پیدا کنن توی ذهن بمونن. کرکترهای اصلی کم‌کم قابل‌ارتباط‌تر می‌شدن، ولی مثلا گربه‌های داستان ـ که بخش مهمی هم بودن ـ خیلی سطحی پرداخت شده بودن. دلیل انتخاب اسم‌هاشون رو دوست داشتم، ولی خود کرکترها اصلا جا نیفتاده بودن (من خیلی دوست داشتم کایلوس رو بیشتر ببینم :((). حتی کرکترهای فرعی انقدر مبهم بودن که بعضی جاها نمی‌فهمیدم جنسیتشون چیه یا کی داره دیالوگ می‌گه! 

🌌 پردازش مکان‌ها هم می‌شه گفت نسبت به شخصیت‌‌پردازی کمی بهتر بود، ولی باز اون عمقی که باید داشته باشه رو نداشت. فضاها بیشتر به شکل کلی توی ذهن شکل می‌گرفتن، نه تصویری روشن و ملموس. ولی به شخصه انقدر دگیر شخصیت‌‌پردازی و بخش طالع‌بینی بودم که خیلی توجهی به این قضیه نکردم و ازش رد شدم.

در کل، "کافه‌ی ماه کامل" کتاب بدی نیست و حداقل یک‌بار ارزش خوندن رو داره. ایده‌ی بامزه و فضای کیوتش می‌تونه برای مدتی سرگرمتون کنه، حتی اگه بی‌نقص نباشه.🪄
برای من، بیشتر شبیه یه تجربه‌ی جالب و کوتاه بود تا یه کتاب موندگار. خوشحالم خوندمش، ولی اون تاثیری که ازش انتظار داشتم رو نذاشت؛ بیشتر یه کافه‌ی گذری بود تا جایی که دلم بخواد همیشه برگردم. ☕🌙
        

          خب در رابطه با این کتاب باید بگم تجربه خوبی بود ولی مایل به تکرار دوباره اش نیستم!
ضعف کتاب در پردازش شخصیت ها، ساخت روند واضح و توضیحات مشخص در رابطه با موضوع اصلی کاملاً واضحه.
و این دلیلی میشه برای اینکه با وجود لذت بردن خیلی برام اثر ماندگاری نباشه.
تمرکز کتاب روی آسترولوژی و طالع بینی هست(هردوی اینها می‌تونن باهم شباهت هایی داشته باشن اما تفاوت هایی هم دارن که هردوشون رو یکسان نمی‌کنه!)اما متأسفانه کتاب گزینه مناسبی برای شخصی که هیچگونه پیش‌زمینه ای در رابطه با این دو موضوع نداره نیست.و به همین دلیل بود که عرض کردم نویسنده کتاب برای توضیحات شفاف کم گذاشته.
در رابطه با نکات مثبت کتاب باید بگم که:
حضور گربه ها اونم با شکل های مختلف ظاهری به عنوان یک آدم گربه دوست برام از جذابیت بالایی برخوردار بود.
همچنین اینکه گربه ها در این کتاب نقش بسیار مهمی رو ایفا می‌کنن.
توی این کتاب توصیفات راجع به خوراکی های مخصوص کافه ماه خیلی ملموس انجام شده بود و آدم ترغیب میشد که اگر در واقعیت وجود داشتن حتما امتحانشون کنه😅
و خب یک جورهایی نشون دهنده اهمیت استرولوژی هم بوده که من دوسش داشتم(میتونست خیلی خیلی بهتر باشه.)
در کل بهتون پیشنهاد می‌کنم که اگر فانتزی خوان قهار هستید یا کتاب های رئالیسم جادویی سطح بالا خوندید سراغ این کتاب فعلاً نیاید،اما اگر در این ژانر تازه کار هستید برای شروع کتاب مناسبی می‌تونه باشه و براتون فضای پیچیده و غیرقابل درکی نداره.
        

          ما گاهی اوقات به انسان تبدیل می‌شیم، اما قطعا شیطان نیستیم.
درودی دوباره💫
 پس از مدتی بدون یادداشت نوشتن بیاین با یادداشت  
کتاب کافه‌‌ی ماه کامل همراه باشیم 🌱
- کافه‌ی ماه کامل همانطور که از نامش پیداست زمانی پدیدار می‌شه که ماه کامل باشه 🌑 و مشتری‌های انتخاب شده‌ای رو به کافه راه می‌ده 🍬
اونجا کافه‌ایه که مشتری ثبت سفارش نمی‌کنه بلکه گربه‌هایی که صاحب کافه هستن بر اساس نیاز و حال و هوای فرد براش نوشیدنی و دسر سرو می‌کنن ☕
اما فقط همین نیست اونا طالع شما هم می‌خونن و بهتون مشورت هم می‌دن که می‌تونه واقعا تاثیرگذار و کمک‌کننده باشه برای شما حتی اگه خواننده کتابین نه شخصیت داخل کتاب 
کتاب سه فصل داره و هر فصل درمورد شخصیت متفاوتی نوشته شده که همه بهم مربوط هستن
من اینجور بهم گره خوردن شخصیت‌های داستان رو واقعا دوست دارم در هر کتابی که باشه مخصوصا اگه خوب پردازش بشه
- شرایط شخصیت فصل اول به نوعی من رو یاد کتاب سراپا گوش انداخت به نوعی اون بیچارگی‌ای که بهش رسیده بودن مشابه و در عین حال متفاوت بود بخاطر دلایل متفاوتی که دچارش شده بودن ولی در نگاه اول به یاد اون شخص تو کتاب افتادم...
- بهترین فصل از نظرم فصل سوم و پایانی بود و می‌تونم بگم برجسته‌ترین ویژگی مثبت داستان همین پایان‌بندی خوبش بود
و نقدی باشه، بر سطحی بودن پردازش شخصیت‌ها و توضیح ناکافی درمورد طالع‌بینی که بخش مهمی از داستان رو شامل میشد و اگه براتون مهم باشه بخش طالع‌بینی زیاد روان توضیح نداده بود 
می‌تونست بیشتر و بهتر به طالع‌بینی پرداخته بشه ولی به‌هرحال کتاب روانی بود متناسب با حجم کمش یکباره هم می‌تونید بخونید. من طی دو شب خوندم و برای قبل خواب گزینه خوبیه یا برای من دست کم بود
شخصیت‌های مورد علاقه‌م تو کتاب: کایلوس، پیرمرد و جیرو هم وایب خوبی داشت بنظرم 
-بیشتر کتاب رو به همراه موزیک The Door خوندم که Soundtrack Bungo Stray Dogs: Dead Apple بود و شاید همین باعث لذت بیشترم نسبت به بقیه بود برای این کتاب 
- گربه پوست لاکپشتی هم تو این کتاب اسمشو فهمیدم و برام جالب بود 
- برای امتیاز کتاب بین ۳/۵ و ۴ مونده بودم ولی بنظرم ۳/۵ کفایت می‌کنه
- بریده‌های خوبی‌ام داشت کتاب و اونایی که گذاشتم رو دوست دارم با اینکه مجبور شدم بین بریده‌های مجموعه بذارم ولی پشیمون نیستم از گذاشتن‌شون
به امید روزی که در کافه‌ی ماه کامل دیدار داشته باشیم و نوشیدنی و دسرهای جادویی رو امتحان کنیم🌱
        

          با سلام 🎐
ژانر کتاب رئالیسم جادویی بود و شروع و پایان خوبی داشت 
🐱
در تایمی که کتابو خوندم، هم‌داستان با شخصیت های کتاب بودم و نیاز داشتم که منم یک نوشیدنی بخورم و شاید یه تصمیم نجات دهنده بگیرم!
شجاعت‌ام جمع کنم و حرف دلم بزنم!
یا حتی شجاعت ترک کردن محل خدمت طرحم!
شجاعت اینکه بگم حالم خوب نیست؛کمکم کنید!
🐱
داستان های کتاب مرتبط بهم و جذاب بودند.
شخصیت گربه ها و بگومگو هاشون برام جذاب بود.
شخصیت موردعلاقه ام ونوس بود و لطفا کتاب بخونید تا بفهمید 😉
🐱
قلم نویسنده در داستان پردازی خوب بود اما در ستاره شناسی قطعا نه!
واقعا گنگ ترین نوشته در خصوص طالع بینی و ستاره شناسی بود که خوندم و متوجه نمی شدم 
🐱
برای جمع بندی:
خارج از فضای طالع بینی، جهت خواندن یک کتاب رئالیسم جادویی و شاید مثل من درگیر کار و محیط سمی ، انتخاب خوبی هست.
🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈🐈
پ.ن.: ویدئو را تا دیدم، وایب کتاب و کافه ماه کامل گرفتم.☺️
پ.ن.۲:یادداشت دوست عزیزم daydreamer حتما جهت نقد و معرفی کامل تر ببینید
        

          فانتزی. اما نه آنقدر عمیق.
 در حین خواندن با خود می‌گفتم که؛ نه آن چیزی نیست که فکر می‌کردم، اما کتاب ذهنم را می‌خواند و با جمله‌ی بعدی نظرم را تغییر می‌داد! جمله‌هایی برای روزهای سخت زندگی، آن زمان که در دیدگاه خودت، با تصمیم‌ها ‌و انتخاب‌هایت؛ همه‌ی چیزهای خوب را از خود رانده‌ای، گربه‌های  کافه‌ی ماه کامل به تو یادآوری می‌کنند که این بداقبالی ها، همه‌اش تقصیر تو نیست، تقصیر فلک و آسمان و پیش‌نویس سرنوشتت است که جایی درون ستاره‌های آسمان نوشته شده است. باید خود را با آن‌ها هماهنگ کنی. به گفته‌ی استاد، خوب است همه‌ ستاره‌شناسی را یاد بگیرند...
در باور من، این همان قمر در عقرب و روز سعد و نحس خودمان است!!! 

برای من، بهترین زمانی بود که این کتاب را خواندم!!!!
جمله‌هایی را که دلداری‌م داد را در قسمت بریده‌ها می‌آورم:)