معرفی کتاب رسمرس هلم: نمایشنامه ای در چهار پرده (1886) اثر هنریک ایبسن مترجم میرمجید عمرانی

رسمرس  هلم: نمایشنامه ای در چهار پرده (1886)

رسمرس هلم: نمایشنامه ای در چهار پرده (1886)

هنریک ایبسن و 3 نفر دیگر
3.8
13 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

10

شابک
9786226671651
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1399/4/30

توضیحات

        رُسمِر پاک مردِ ساده اندیشِ نیک خواهی که به چشم اندازهای تازه ای در زندگی رسیده، می خواهد بندهای خود را از گذشت? تنگ و بسته و یک سویه و نامهربان بگسلد و پا به میدان رزم فرهنگی و سیاسی آب و خاک خود بگذارد، ولی برایش روشن می شود که ارزیابیِ نادرستی از خود و دشواری ها و پیرامون خود داشته است. اولْریک بِرِندل، آموزگار او  و دیگر آوازه گر آرمان ها در نمایشنامه، نیز با واقعیت که رودررو می شود سَر می خورد و آشکارا می گوید که رؤیاپرور بوده است. آدمی به یاد سرود? حافظ بزرگ می افتد: که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها. روشن می شود آنچه رُسمِر را به حقیقتش رسانده، خود چندان از حقیقت بهره مند نبوده است. همه چیز رنگ وروی می بازد و تیره وتار می شود. نمایشنام? داستان یک فروپاشیِ دوگانه است: کهنه با گناهان خود از میدان بیرون می رود. احساس گناه اراده و توان آدمی را ناکار می کند و می تواند کسی را هم که دیگران را ویران می کند، ویران کند. ولی نو نیز اینجا رو به فروپاشی است. دستیابی به آماجی چون آزادی از بندِگناه شاید بیش از اندازه بلندپروازانه و ساده دلانه است. رُسمِرس هُلم مالامال از گناه است و کاری که گناه با درون آدم ها می کند. نمایشی است دربار? دست کم سه مرگ یا سه  قتل.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          روسمرسهولم ( اسب سفید ) نمایشنامه ای به نسبت کوتاه و با شخصیت های محدوده که در چهار پرده روایت میشه. 
در پرده ی اول و دوم به نظر میاد که با نمایشنامه ای سیاسی- اجتماعی رو به رو هستیم ؛ مردی که قصد داره به گروه های آزادی خواه بپیونده و ازشون حمایت کنه. 
روسمر -شخصیت مرد اصلی- در یک گذار به سر میبره. گذاری که هم در نقش اجتماعیش دیده میشه و هم در روابط شخصیش. کشیشی که عقاید قبلیش رو کنار میذاره و به قبول منش آزادی در همه‌‌ی ابعاد زندگیش رو میاره.
در پرده اول در همراهی با روسمر ، ربکا رو میبینیم؛ و برامون سوال میشه بعد از مرگ همسر روسمر ،چه جایگاهی در زندگیش داره. 
روسمر و ربکا ،هردو؛ منش آزادی در زندگی فردی‌رو پذیرفتن.حتی حاضرن این عقیده رو در سیاست در حال تغییر شهرشون نشون بدن.ولی وقتی شایعه هایی ایجاد میشه؛ تحملش رو دارن که پای «عقیده آزادی » تو زندگی اجتماعی‌شون واستن؟ میتونن عشق به همدیگرو تو این فضا باور کنن؟ 
پیدا کردن انگیزه ربکا برای کارهایی که میکنه و تحولاتی که درونش رخ میده هم سخته هم آسون.چی میشه زنی مثل اون - کسی که قدرتش رو داره تا روسمر رو به دست بیاره- کنار میکشه؟ 
روسمر و ربکا به بن بستی رسیدن که هرچقدر در باورهاشون میگردن راه حلی براش پیدا نمیکنن.شکی که در باور ، و تردیدی که در عشقشون به وجود میاد اجازه نمیده بتونن از این آزادی لذت ببرن و از طرفی نمیتونن از این عشق دست بکشن. 
پرده ی آخر محل درگیری هرکدوم از شخصیت ها با خودشونه، یا باید بپذیرن راهی که برای خودشون ساختن اونی نیست که فکر میکردن یا یک راه عجیب تر رو انتخاب کنن! 
تصمیمی که روسمر در انتها میگیره نشون میده که نمیتونه این شک رو دووم بیاره ، پس ترجیح میده یک لحظه ایمان رو با کل زندگیش عوض کنه. اینه بهای فهمیدن حقیقت برای یه ایدئالیست !
        

21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          روسمرسهولم 
خب ظاهرا پیداست که با وسواس خاصی آثار آقای ایبسن رو دارم دنبال می کنم. باکی هم نیست،  بلاخره وقتی کسی شسته رفته نمایشنامه بنویسد و در کوتاهترین زمان ممکن هم داستان را سر و‌ شکل بدهد و هم سطح مکالمات را به عمقی مطلوب برساند باید هم آثارش خواندنی باشد.

مثل همیشه به جای اینکه داستان را برای شما شرح دهم به بیان برداشت خود از کتاب و ذکر نکاتی چند از آن اکتفا می کنم تا مخاطب گرامی هم پیش از مطالعه کتاب و هم پس از آن بتواند از این چند خط -اگر قابل استفاده باشد- بهره مند شود.

ماجرای "روسمر" و "کرول" که بی شباهت به ‌برادران نمایشنامه دیگر ایبسن -دشمن مردم- نیست بار دیگر عرصه را برای نشان دادن تاثیر سیاست و فعالیت های اجتماعی بر روابط خوانوادگی و دوستانه میان افراد محیا دید تا از این منظر نویسنده هم نکات ملموس و جزئی پیرامون حوادث اینچنینی را ذکر کند و هم نظرات کلی خود در مورد تحولات اجتماعی را مسکوت نگذارد؛ اینگونه است که ایبسن منش میانه ای را در میان دیگر نمایشنامه نویسان هم عصر خود برمی‌گزیند.

نکته دیگری که تابحال در بیشتر آثاری که از ایبسن خوانده ام وجود داشته نوعی نگاه ترقی خواهانه و انتقادی نسبت به باور های دینی است که البته با توجه به تقیدات شدید خانواده ایبسن خیلی جای تعجب ندارد. به گمان بنده همین مساله باعث می شود تا طیف وسیعی از مخاطبان ایرانی با آثار ایبسن و دغدغه های او به خوبی ارتباط برقرار کنند.
        

0

مرضیه

مرضیه

1404/4/7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0