اسبهای سپید "المرس هلم"

اسبهای سپید "المرس هلم"

اسبهای سپید "المرس هلم"

هنریک ایبسن و 1 نفر دیگر
3.8
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

5

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

زمانی که ایبسن تصمیم گرفت شخصیت های آثارش به کلام منظور سخن نگوید،چون شعر را دیگر زبان خدایان می دانست،نبوغ را در معبد مدرنیته قربانی کرد،از عرش به فرش آمد و کوشید با مدرنیته به عنوان یک دگرگونی اجتماعی سیاسی و فلسفی از در گفت و گوی رک و راست در آید او میخواست از مدرنیته و مردمی که درگیر ان بودند سر درآورد همین است که در دشمن مردم با نشان دادن ریا کاری مطبوعات در دوران مدرن از آیین باستانی قربانی کردن برای رهایی جمع از شر نقیضی ساخت،ابزاری که اینک به انک اشاره ای میتواند یک فعال اجتماعی را به صلیب بکشد در روسبرسهولم ایبسن با دید بازتری به نقش مطبوعات در پریشان کردن ذهن مردم و جامعه به نفع ریاکاری و جناح بازی برای بسیج مردم میپرازد. روسبرسهولم را نمایشنامه ای می دانند که به نروژ می پردازد اما این اثر کنایه ای به شیلر و گوته برنامه ی روشن گری ان ها مبنی بر آموزش و تعالی و بخششی جامعه از راس هرم اندیشه ورزان نیز هست از این گذشته این اثر توصیه ای است به اروپای مسیحی که برای زیستن در مدرنیته یعنی برای گریز از خشونت و جناخ بندی های رایج مذهبی و سیاسی،باید در معادلات خود شنال،جنوب،چپ و راست را به بازی بگیرند.

یادداشت‌های مرتبط به اسبهای سپید "المرس هلم"

          روسمرسهولم 
خب ظاهرا پیداست که با وسواس خاصی آثار آقای ایبسن رو دارم دنبال می کنم. باکی هم نیست،  بلاخره وقتی کسی شسته رفته نمایشنامه بنویسد و در کوتاهترین زمان ممکن هم داستان را سر و‌ شکل بدهد و هم سطح مکالمات را به عمقی مطلوب برساند باید هم آثارش خواندنی باشد.

مثل همیشه به جای اینکه داستان را برای شما شرح دهم به بیان برداشت خود از کتاب و ذکر نکاتی چند از آن اکتفا می کنم تا مخاطب گرامی هم پیش از مطالعه کتاب و هم پس از آن بتواند از این چند خط -اگر قابل استفاده باشد- بهره مند شود.

ماجرای "روسمر" و "کرول" که بی شباهت به ‌برادران نمایشنامه دیگر ایبسن -دشمن مردم- نیست بار دیگر عرصه را برای نشان دادن تاثیر سیاست و فعالیت های اجتماعی بر روابط خوانوادگی و دوستانه میان افراد محیا دید تا از این منظر نویسنده هم نکات ملموس و جزئی پیرامون حوادث اینچنینی را ذکر کند و هم نظرات کلی خود در مورد تحولات اجتماعی را مسکوت نگذارد؛ اینگونه است که ایبسن منش میانه ای را در میان دیگر نمایشنامه نویسان هم عصر خود برمی‌گزیند.

نکته دیگری که تابحال در بیشتر آثاری که از ایبسن خوانده ام وجود داشته نوعی نگاه ترقی خواهانه و انتقادی نسبت به باور های دینی است که البته با توجه به تقیدات شدید خانواده ایبسن خیلی جای تعجب ندارد. به گمان بنده همین مساله باعث می شود تا طیف وسیعی از مخاطبان ایرانی با آثار ایبسن و دغدغه های او به خوبی ارتباط برقرار کنند.
        

0