درخت آرزوها

درخت آرزوها

درخت آرزوها

کاترین اپلگیت و 2 نفر دیگر
4.2
48 نفر |
17 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

120

خواهم خواند

26

شابک
9786003243828
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1398/11/28

توضیحات

        دوستانم مرا قرمز صدا می   کنند. تو هم می   توانی اینگونه صدایم کنی. ولی مردم محله برای مدت مدیدی به من درخت آرزوها می   گفتند.دلیلش برمی   گردد به زمانی که دانه   ای کوچک پر از آرزوهای بزرگ بودم. این موضوع داستان درازی دارد...
      

لیست‌های مرتبط به درخت آرزوها

یادداشت‌ها

H.S.R

1402/5/8

          ((به نام خدا))
داستان درخت آرزویی به نام قرمز بود. هر سال، اولین روز ماه می، بچه ها، معلم ها، پدر و مادر ها، پیرزن ها و پیرمرد ها، آرزو هایشان را روی یک تکه پارچه می نویسند و به شاخه های این درخت آویزان می کنند. قرمز واقعا نمی توانست آرزو هایی که روی شاخه هایش آویزان می کردند را برآورده کند. تا اینکه دختر مسلمانی به نام ثمر به یکی از دو خانه ی کنار قرمز اسباب کشی می کنند.
مردم او و خانواده اش را بخاطر اینکه مسلمان اند با حرف هایشان و رفتار سردشان آزرده خاطر می کنند. ثمر پیش قرمز می رود و  از ته دلش آرزو می کند تا دوستی پیدا کند.
آرزوی ثمر برای قرمز با اهمیت می شود و از اینجا قصه شروع می شود که قرمز تلاش می کند ثمر و استفان را با هم دوست کند؛ حتی شده با شکستن قانون درخت ها با انسان ها حرف نمی زنند!
از آن ور زمزمه هایی برای قطع کردن قرمز شنیده می شود...

بخشی از کتاب:
چه می توانم بگویم؟ من از بیشتر درخت ها پر حرف ترم.
با این حال، اگر دیدید در یک روز به خصوص که روز خوش شانسی تان بود، کنار درخت خاصی استاده اید که به نظر صمیمی می آید، ضرری ندارد اگر دقیق گوش کنید.
ما درخت ها نمی توانیم لطیفه تعریف کنیم؛
اما مطمئنا می توانیم قصه بگوییم.
        

3