معرفی کتاب شنل اثر نیکلای واسیلیویچ گوگول مترجم صادق سرابی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
86
خواهم خواند
23
توضیحات
داستان "شنل" سرگذشت غم انگیز کارمند حقیری است که پس از سال ها محرومیت موفق می شود شنلی تهیه کند تا خود را گرم نگه دارد، اما در نخستین روزی که آن را بر تن می کند شنل را از او می دزدند و او از این غصه بیمار می گردد. وصف بینوایی مرد بیچاره و فداکاری های او برای خرید شنل، شب هایی که در تاریکی به سر می برده و چراغ روشن نمی کرده، مقدار غذایی را که از برنامه ی زندگی حذف کرده و چشم پوشی هایش از خرید چیز های ضروری زندگی، همه ی این ها چنان است که خواننده را به نوعی تشویش دچار می کند.
یادداشتها
1401/5/13
1402/4/27
1403/12/7
1402/9/17
1404/1/6
پایان بندیش رو دوست داشتم. داستان خوب بود تا وقتی روح وارد شد و بعد انگار پوف همه چیز بهم ریخت. ماجرا داشت کاملا رئال پیش میرفت اما این وضعیت تا آخر ادامه پیدا نکرد. احساس می کنم نویسنده با این آوردن روح میخواسته با یک اتفاق عجیب و غریب شدت زشتی جامعه طبقاتی و نادیده گرفته شدن افراد پایین جامعه رو نشون بده. یک اتفاق عجیب که مغز خواننده رو درگیر کنه و بهشون بگه یه روزی کار زشت شما، برخوردهای بد شما، یقه شما رو میگیره و شما رو حتی در اوج قدرت و شادی به زیر می کشونه(اونجا که دقیقا بعد از مهمونی خوش گذرونی شخص منتفذ روح آکاکی میره سراغ او و شنلش رو میگیره) من شخصیت خیاط و تلاشش برای دوخت شنل رو هم دوست داشتم. برای من نماد آدم توانمندی بود که توانمندی هاش به دلیل فقر یا هرچیز دیگه ای دیده نشده و حالا یه فرصت پیش اومده که با دوختن شنل زیبای آکاکی همه هنرش رو بروز بده. داستانی جالبی بود.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/2/14
1402/5/1
1402/11/27
15 ساعت پیش
«شنل» یا «پالتو» داستان یک کارمند پایینرده به نام «آکاکی آکاکییِویچ» است که تنها میتواند از نامهها رونوشت بردارد و همه او را تحقیر و مسخره میکنند و دست میاندازند. اما او تحمل میکند و در نهایت، با آرامش از آنها خواهش میکند که اذیتش نکنند. بیشترین آزار همکاران اداری، به خاطر یک «شنل» است که به قول آنها توری شده و سرما را از خود رد میکند. مرد «شنل» را برای تعمیر پیش خیاط میبرد، اما او نمیپذیرد، زیرا الیافی برای دوختن وصله ندارد. سرانجام مرد تصمیم میگیرد که با صرفهجویی در غذا و عصرانه و خیلی چیزهای دیگر، مقداری پسانداز کند و با پاداش و حقوق و پسانداز اندکش، یک «شنل» بخرد یا برای ارزانتر تمام شدن، به خیاط بگوید تا برایش یک «شنل» بدوزد. چند ماهی سختی و ریاضت و صرفهجویی در هزینهها و کاستن از یک وعده غذا و عصرانه و قهوه و ... باعث میشود که او بتواند، در نهایت مبلغی برای دوخت یک «شنل» جدید کنار بگذارد. یک «شنل» زیبا و عالی با دردسر فراوان دوخته میشود و همکاران شیرینی میخواهند، اما او پولی برای این کار ندارد و سرمعاون اداره، قول چای و شام را به همه از طرف او میدهد و همه را به منزلش دعوت میکند. بعد از شام، مرد به سمت خانه به راه میافتد؛ اما در بین راه راهزنان «شنل» او را میدزدند و تلاش او برای شکایت به پلیس و نظامیان یا فردی بانفوذ که سفارشش را بکند، بینتیجه میماند. در نهایت فرد بانفوذ او را تحقیر میکند و مرد بیمار شده و در بستر میافتد و چند روز بعد میمیرد. اما روحش به دنبال مرد بانفوذ است که تحقیرش کرده و شبها «شنل» هر کسی را که میبیند، از تنش در میآورد. در نهایت؛ شبی مردِ بانفوذ را میبیند و میشناسد و ضمن گلایه از رفتار او، «شنل» او را میگیرد و میرود و دیگر از او خبری نمیشود! این داستان در واقع انتقاد نویسنده از وضعیت موجود زمان خودش و تبعیض، فقر، بیعدالتی، ستم، نابرابری و شرایط نامناسب و نامساعد اجتماعی و اقتصادی مردم، به ویژه طبقات ضعیف از نظر اقتصادی و فرهنگی بوده است. وقتی هر مسئولی به جای راه انداختن کار مردم و کمک به آنان، تنها به فکر تامین وسایل آرامش و آسایش خود، خانواده و اطرافیانش باشد و حق دیگران را بخورد و هیچ گاه سیر نشود؛ در نتیجه نظم و نظام جامعه و حکومت فرو خواهد پاشید و در این مرحله آسیبش به تمام مردم جامعه، به ویژه سطوح پایین جامعه خواهد رسید. این داستان در عین کوتاهی، مفاهیم انتقادی و انسانی بلندی را فریاد میکند که در تاریخ ادبیات جهان کمنظیر است و به حق مورد توجه قرار گرفته و مشهور شده است.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.