یادداشت آریانا سلطانی

        شنل
نوشته نیکولای واسیلیویچ گوگول
.
.
"ما همه از زیر شنل گوگول آمده ایم."
چخوف
.
همیشه برایم عجیب می‌نمود که چگونه چخوف اذعان داشته که خودش، داستایفسکی و تالستوی از زیر قلم یک نویسنده تربیت و ظاهر گشته‌اند.
آخر داستان موجز شنل سی صفحه بیشتر ندارد. و البته سخن منقول از چخوف میتوان استعاره ای باشد از کل اثار گوگول.
اما جدا از اسم جالبش! او را پدر ادبیات نوین روسیه میدانند.
سبک او هزل گونه و انتقادی است. سبکی که امثال چخوف و بولگاکف و داستایفسکی از آن تلمذ نموده و در متون جاودان خود به کار برده‌اند.
.
داستان شنل، داستان اکاکی اکاکیویچ است. کارمندی دون پایه در اداره ای که تمامی همکارانش اورا آزار میدهند و یا در تعاملی استهزا منشانه، وی را به دید تحقیر می‌نگرند. هیچگاه میل به ترقی ندارد و تمامی زندگی اش صرف پاکنویسی میشود و شغل دیگری نیز نمیخواهد. درامدش در حدی است که بتواند زنده بماند. تا روزی که متوجه میشود شنل او آنقدر کهنه شده که دیگر نمیتوان آن را به هیچ نحوی وصله و پینه زد.
.
.
.
.
داستان کاملا نمادین و پر محتواست.
اکاکی اکاکیوویچ مردیست که همه او را غمگین میدانند. اما او از همه سالم‌تر به نظر میرسد. نه قمار نه مشروب نه پشت کسی صحبت کردن نه دعوا و خشم و نه تفریحات و دوستانی کاذب.
جز امورات زندگی اش، خود را جز انفعال، با امر دیگری سرگرم نمی‌کند.
زمانی که شنل آماده و با مشقت آنرا برای خود فراهم می‌کند، با تبختر و احترام، شنل را به دوش انداخته و با تعجب متوجه می‌شویم
همکارانش که تا دیروز اذیتش میکردند، حال او را به میهمانی دعوت کرده و از او پذیرایی میکنند؛ زیرا که گویی به آنها شبیه شده است. اما شباهتی که رنگ تراژیک به خود خواهد گرفت.
.
.
شنل یک داستان کوتاه است. تنها چند صفحه. با این حال برای آن کس که بخواهد درد دیگری را حتی برای لحظه ای حس نماید، صفحاتش چروک، و کمی کش دار تر خواهند بود.
پس از خواندن آن متوجه شدم چرا نویسنده ای به بزرگی چخوف، چنین در مورد این نویسنده و این اثر پر محتوا، ارج و احترام قائل بوده .
در پناه خرد
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.