بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شاگرد ته کلاس

شاگرد ته کلاس

شاگرد ته کلاس

اونجلی کیو. رئوف و 1 نفر دیگر
2.7
12 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

18

قبلاً ته کلاس ماه یک صندلی خالی بود، اما حالا پسری به اسم احمد رویش می نشیند. مثل من ۹ سالش است، اما بچه عجیبی است، نه حرف می زند، نه لبخند. حتی آب نبات های لیمویی هم که من عاشقش هستم را دوست ندارد؛ اما به زودی می فهمم که احمد بد اخلاق نیست، پناهنده است و از جنگ فرار کرده، از جنگ واقعی. هرچه بیشتر از سرگذشتش باخبر می شوم، بیشتر دلم می خواهد کمکش کنم؛ اما کمک کردن به او کار آسانی نیست...

لیست‌های مرتبط به شاگرد ته کلاس

یادداشت‌های مرتبط به شاگرد ته کلاس

                داستان جذاب بود... ولی بهش امتیاز کم دادم، چرا؟
در سالهای اخیر موجی ایجاد شده از کتابهای امریکایی و اروپایی درباره مهاجرین خاورمیانه. حس ترحم و نگاه بالا به پایینی در این کتابها هست که منِ خاورمیانه‌ای دوستش ندارم. من از توصیف انگلیسی‌های مهربان و ملکه‌ی دلسوزی که به پناهجوی سوری کمک می‌کند، مورمورم می‌شود؛ چون می‌دانم همین روسای مهربان امریکایی و اروپایی هستند که سلاح‌های جنگ‌های خاورمیانه را تامین می‌کنند. خانواده‌ی احمت را خودشان آواره کرده‌اند، مادر و خواهرش را به کشتن داده‌اند، و حالا به خاطر این که احمت بی‌زبان را به پدرش می‌رسانند تا در کمپ زندگی کند، برای خودشان کف می‌زنند. حال بدی داشت... من به بچه‌ام نمی‌دهمش که بخواند.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

            سوال بزرگ من این است؟ به وجود آورنده داعش چه کسانی بودند؟ نابود کننده داعش چه کسانی بودند؟ خوب و بد این ماجرا کجاست؟ و قهرمان چه کسی است؟
«شاگرد ته کلاس» ماجرای پسری اهل سوریه به نام «احمد» است که حالا به لندن پناهنده شده. در درجه‌ی اول اگر بخواهیم ساختار کتاب را بررسی کنیم باید بگوییم که شاید از هر نظر نمره‌ی ضعیفی بگیرد. شخصیت اصلی کتاب که سعی می‌کند به احمد کمک کند بی‌نهایت کلیشه‌ای و سطحی است. از طرفی پردازش این شخصیت تا اندازه‌ای ضعیف است که من تا یک سوم پایانی کتاب تصور می‌کردم پسر است. (گرچه الان هم که مشغول نوشتن این یادداشت هستم مطمئن نیستم دختر بود.) احمد به مدرسه جدید می‌آید و دخترک داستان می‌خواهد با او دوست شود و قلدر مدرسه با او بدرفتاری می‌کند و ماجراهای کلیشه‌ای که صد و چند صفحه از کتاب را در برمی‌گیرد. بعد از مدتی دوست‌های جدید احمد متوجه می‌شوند که قرار است ورود پناهنده‌ها به انگلستان ممنوع شود و تصمیم می‌گیرند برای کمک به احمد کاری بکنند تا بتوانند پدر و مادرش را پیدا کند. (ایده‌ی کلیشه‌ای قهرمانی و ماجراجویی کودکان) پس تصمیم می‌گیرند به رییس جمهور یا قاضی دیوان عالی کشور نامه بنویسند. وقتی به نتیجه نمی‌رسند تصمیم می‌گیرند برای «ملکه» نامه بنویسند و اینجاست که من به سوال ابتدای این متن می‌رسم.
ایده‌ی خوبی است که در یک کشور ثالث جنگی نیابتی راه بیندازیم که موجب آوارگی کشته شدن هزاران نفر بشود. بعد کتاب‌هایی از مهربانی خودمان با پناهنده‌های آن جنگ بنویسیم و قهرمان بشویم. در سرتاسر کتاب بیان می‌شود که «زورگوها» موجب آوارگی احمد و پدر و مادرش شده‌اند. گویی این زورگوها از فضا آمده‌اند و نام و نشانی ندارند. و انگلستان و ملکه‌اش به عنوان سردمدار زورگوهای عالم در سرتاسر تاریخ معاصر، با آن سابقه درخشان در برده‌داری و استعمار حالا قهرمان داستان هستند.
بعد از اینکه دخترک و دوستانش جوابی از ملکه دریافت نمی‌کنند تصمیم می‌گیرند به «کاخ باکینگهام» بروند و شخصاً مساله را با ملکه مطرح کنند. گارد سلطنتی جلویشان را می‌گیرد وتصویرشان در رسانه‌ها منتشر می‌شود و جریان مفصلی راه می‌افتد. ملکه هم به بچه‌های مدرسه نامه می‌نویسد و از آن‌ها می‌خواهد برای صرف چای به کاخ باکینگهام بیایند و قول می‌دهد که پدر و مادر احمد را پیدا کند. پدر و مادر احمد هم پیدا می‌شوند و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان می‌رسد.

موضوع کتاب یعنی مساله «پناهندگی» به قدری برایم جذاب بود که بعد از اولین چاپ کتاب بلافاصله خریدمش. می‌خواستم به نوجوان‌های اطراف توصیه کنم که بخوانند و باهم در مورد پناهندگی صحبت کنیم. (از سوریه تا افغانستان و هر آنچه جنگ بر سر آدم‌ها می‌آورد.) اما بعد از خواندن کتاب فقط به یک چیز فکر می‌کردم. اینکه بچه‌های نسل بعد جنگ سوریه را چطور تصور می‌کنند؟ دوباره جای جلاد و شهید عوض می‌شود؟ و تکلیف قهرمان‌های واقعی این مسیر چه خواهد بود؟
جدای از نگاه جانبدارانه نویسنده، «شاگرد ته کلاس» حتی کتاب جذابی هم نیست. سیر داستان بی‌نهایت کند و خسته کننده است. همان طور که گفتم شخصیت‌ها پردازش نشده و سطحی هستند و پایان ماجرا به قدری تکراری است که هیچ کس را غافلگیر نمی‌کند و با همه‌ی این تعاریف مشخص است که ارزش خواندن ندارد، و شاید روزی مردی از خویش برون آید و برای روایت حقیقتِ ماجرا کاری بکند....
          
فاطمه

1401/10/16

                نویسنده کتاب شاگرد ته کلاس دست گذاشته روی یک موضوع سیاسی_اجتماعی بحث برانگیز به نام پناهندگی.کتاب دوتا سوال مطرح می کند و اما یک جواب بیشتر نمی دهد.
خواننده کنجکاو میشود بداند این لفظ زورگوهایی که مسبب اوارگی و پناهندگی احمد(شاگرد ته کلاس)شدند کیستند؟چرا زور می گویند؟مگر احمد چه کار اشتباهی کرده که انها انقدر عصبانی اند؟که بمب هایشان را می اندازند روی سر آنها؟که احمد طفلک مجبور شده از سوریه هزاران مایل،راه بیاید و دریا خواهر سه ساله اش را غرق کند و مادرش در ترکیه و پدرش در فرانسه گیر بیفتندو دست اخر شانس با احمد یار باشد که او را به بریتانیا برساند.
سوال دوم اما این است که چطور میشود احمد را از تنهایی و دوری از خانواده اش نجات داد و به او کمک کرد؟؟راوی داستان به همراه دوستانش در تکاپوی این هستند که به احمد کمک کنند و خانواده اش را به او برسانند چون اخبار اعلام کرده قرار است مرزهای بریتانیا بسته شود و پناهنده ها دیگر نمی توانند وارد انگلستان شودند.
جواب سوال دوم (چطور به احمد میشود کمک کرد)را نویسنده اینطور میدهد.که راوی نه ساله داستان به همراه دوستانش برای ملکه انگلستان نامه ای می نویسند و درخواست کمک می کنند وقتی میبینند ملکه پاسخی نمیدهد تصمیم میگیرند به کاخ باکینگهام بروند و ملکه را ملاقات کنند.
و همانطور که خواننده حدس میزد ملکه با نهایت رافت و بزرگواری،قول میدهد به بچه ها که پدر و مادر احمد را به او برساند.
نویسنده را ادم منصفی نمی بینم،در اصل او به ظاهر یک نادان داناست.خودش را به تجاهل میزند،غصه دار بچه های پناهنده سرتاسر دنیاست و اصلا انگیزه نوشتنش هم همین بوده اما انگار که هیچ از خودش نمی پرسد و نمیداند که نقش بریتانیای کبیر در حوادث سیاسی سراسر جهان چیست؟که ملکه پریان بریتانیا با ان دو بال سفید آغشته به خون و ان حلقه طلایی بالای سرش،بال های سرخش  آغشته به خون چند کودک است در چند صد سال اخیر و در سرتاسر کشورهایی که بریتانیا به ان دست درازی کرده؟
بریتانیایی که تصمیمات و سیاست خارجی اش در اتفاقات مهم دنیا نقش داشته  و مداخلاتش در منطقه خاور میانه در ظهور داعش موثر بوده حالا در این کتاب نویسنده،ژست باکلاس و دل انگیز،انسان دوستی بریتانیا را به خورد مخاطب میدهد که تو اخرش اشک توی چشمهایت جمع شود و بر عمر بی برکت ملکه و روح پلیدش درود بفرستی.
و انگار نه انگار جلادو قصاب ماجرا را بعنوان قهرمان به خورد بچه های از همه جا بی خبر می دهی.
این است که نویسنده یک نادان داناست.
        

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.