یادداشت عینکی خوش‌قلب

                سوال بزرگ من این است؟ به وجود آورنده داعش چه کسانی بودند؟ نابود کننده داعش چه کسانی بودند؟ خوب و بد این ماجرا کجاست؟ و قهرمان چه کسی است؟
«شاگرد ته کلاس» ماجرای پسری اهل سوریه به نام «احمد» است که حالا به لندن پناهنده شده. در درجه‌ی اول اگر بخواهیم ساختار کتاب را بررسی کنیم باید بگوییم که شاید از هر نظر نمره‌ی ضعیفی بگیرد. شخصیت اصلی کتاب که سعی می‌کند به احمد کمک کند بی‌نهایت کلیشه‌ای و سطحی است. از طرفی پردازش این شخصیت تا اندازه‌ای ضعیف است که من تا یک سوم پایانی کتاب تصور می‌کردم پسر است. (گرچه الان هم که مشغول نوشتن این یادداشت هستم مطمئن نیستم دختر بود.) احمد به مدرسه جدید می‌آید و دخترک داستان می‌خواهد با او دوست شود و قلدر مدرسه با او بدرفتاری می‌کند و ماجراهای کلیشه‌ای که صد و چند صفحه از کتاب را در برمی‌گیرد. بعد از مدتی دوست‌های جدید احمد متوجه می‌شوند که قرار است ورود پناهنده‌ها به انگلستان ممنوع شود و تصمیم می‌گیرند برای کمک به احمد کاری بکنند تا بتوانند پدر و مادرش را پیدا کند. (ایده‌ی کلیشه‌ای قهرمانی و ماجراجویی کودکان) پس تصمیم می‌گیرند به رییس جمهور یا قاضی دیوان عالی کشور نامه بنویسند. وقتی به نتیجه نمی‌رسند تصمیم می‌گیرند برای «ملکه» نامه بنویسند و اینجاست که من به سوال ابتدای این متن می‌رسم.
ایده‌ی خوبی است که در یک کشور ثالث جنگی نیابتی راه بیندازیم که موجب آوارگی کشته شدن هزاران نفر بشود. بعد کتاب‌هایی از مهربانی خودمان با پناهنده‌های آن جنگ بنویسیم و قهرمان بشویم. در سرتاسر کتاب بیان می‌شود که «زورگوها» موجب آوارگی احمد و پدر و مادرش شده‌اند. گویی این زورگوها از فضا آمده‌اند و نام و نشانی ندارند. و انگلستان و ملکه‌اش به عنوان سردمدار زورگوهای عالم در سرتاسر تاریخ معاصر، با آن سابقه درخشان در برده‌داری و استعمار حالا قهرمان داستان هستند.
بعد از اینکه دخترک و دوستانش جوابی از ملکه دریافت نمی‌کنند تصمیم می‌گیرند به «کاخ باکینگهام» بروند و شخصاً مساله را با ملکه مطرح کنند. گارد سلطنتی جلویشان را می‌گیرد وتصویرشان در رسانه‌ها منتشر می‌شود و جریان مفصلی راه می‌افتد. ملکه هم به بچه‌های مدرسه نامه می‌نویسد و از آن‌ها می‌خواهد برای صرف چای به کاخ باکینگهام بیایند و قول می‌دهد که پدر و مادر احمد را پیدا کند. پدر و مادر احمد هم پیدا می‌شوند و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان می‌رسد.

موضوع کتاب یعنی مساله «پناهندگی» به قدری برایم جذاب بود که بعد از اولین چاپ کتاب بلافاصله خریدمش. می‌خواستم به نوجوان‌های اطراف توصیه کنم که بخوانند و باهم در مورد پناهندگی صحبت کنیم. (از سوریه تا افغانستان و هر آنچه جنگ بر سر آدم‌ها می‌آورد.) اما بعد از خواندن کتاب فقط به یک چیز فکر می‌کردم. اینکه بچه‌های نسل بعد جنگ سوریه را چطور تصور می‌کنند؟ دوباره جای جلاد و شهید عوض می‌شود؟ و تکلیف قهرمان‌های واقعی این مسیر چه خواهد بود؟
جدای از نگاه جانبدارانه نویسنده، «شاگرد ته کلاس» حتی کتاب جذابی هم نیست. سیر داستان بی‌نهایت کند و خسته کننده است. همان طور که گفتم شخصیت‌ها پردازش نشده و سطحی هستند و پایان ماجرا به قدری تکراری است که هیچ کس را غافلگیر نمی‌کند و با همه‌ی این تعاریف مشخص است که ارزش خواندن ندارد، و شاید روزی مردی از خویش برون آید و برای روایت حقیقتِ ماجرا کاری بکند....
        
(0/1000)

نظرات

تازه میدانستی نویسنده‌ی کتاب یک رگ بنگلادشی دارد و مسلمان و محجبه است؟!
1
واقعا ؟؟
عجیبه!