معرفی کتاب بچه های خاص خانه ی خانم پریگرین اثر رنسام ریگز مترجم پیمان اسماعیلیان

بچه های خاص خانه ی خانم پریگرین

بچه های خاص خانه ی خانم پریگرین

رنسام ریگز و 1 نفر دیگر
4.4
20 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

47

خواهم خواند

20

شابک
9786002964304
تعداد صفحات
572
تاریخ انتشار
1398/5/2

توضیحات

        
فاجعه ای خانوادگی باعث می شود که جیکوب 16 ساله برای یافتن خاستگاه پدربزرگ مرحومش به جزیره ای پرت و دور افتاده در سواحل ولز برود.
خانه ی متروک و مخروبه ی بچه های خاص خانم پریگرین در همین جزیره است.
جیکوب به زودی می فهمد که بچه های خانم پریگرین چیزی بیش تر از خاص بوده اند، شاید لغت خطرناک برای آنان مناسب تر باشد؛ شاید قرنطینه کردن آن ها در آن جزیره ی دورافتاده به صلاح همه بوده است و شاید آن ها هرچند که غیر ممکن به نظر می رسد، هنوز زنده باشند... .

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بچه های خاص خانه ی خانم پریگرین

لیست‌های مرتبط به بچه های خاص خانه ی خانم پریگرین

تاریخ ترسناک جهانهزارتوی پننه شهریار امبر

کتابهای ترجمه پیمان اسماعیلیان

32 کتاب

اخیرا متوجه شدم چقدر انتخاب‌های پیمان اسماعیلیان در ترجمه کتاب رو دوست دارم! ترکیب دلچسبی داره از فانتزی و طنز ظریف، که خیلی دلچسبه. حتی این کتاب جدیدی که دارم می‌خونم (افسانه اَمبر) باوجودی که چیز زیادی ازش نمی‌فهمم!! (چون مبتنی بر اسطوره‌ها و افسانه‌های کارت‌های تاروته) ‌ حالا این وسط داشتم کتاب‌های این مترجم رو بالا و پایین می‌کردم، کنجکاو شدم ببینم این آقای "پیمان اسماعیلیان" چه شکلیه اصلا... و حدس بزن چی پیدا کردم؟؟ . . . هیچی!!😐 هیچ عکسی ازش توی اینترنت نبود! دارم فکر می‌کنم نکنه خودش هم یکی از شخصیت‌های دنیاهای فانتزیه و هرگز کسی ندیدتش؟! شاید مثلا ناشرها، کتاب‌ها رو براش ایمیل می‌کنن و اسماعیلیان از دنیایی که توشه میاد توی سایه‌های زمین، ایمیل رو دریافت می‌کنه و برمی‌گرده به دنیای خودش! شاید جاییه توی "هزارتوی پن" یا "اَمبِر" یا "خانه خانم پرگرین" یا "لورین" یا "نارنیا"... کسی چه می‌دونه!! #شوخی

124

یادداشت‌ها

پاکنیا

پاکنیا

1404/1/30

          ✓بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین
اثر: رنسام ریگز

جیکوپ پسری نوجوان است که از کودکی با قصه‌های عجیب و غریب پدر عجیبش بزرگ شده است. قصه‌هایی از بچه‌های عجیب که پدربزرگ مدتی در کنار آنها زندگی کرده. جیکوبِ عاشق قصه‌های پدربزرگ، با قد کشیدن و بزرگ شدن از آنها فاصله می‌گیرد و دیگر آنگونه که زمانی باورشان داشت، باور نمی‌کند. 
تا اینکه با مرگ عجیب پدربزرگ (کشته شدن توسط هیولایی که فقط جیکوب آن را دیده) جیکوب به هم می‌ریزد طوری که کارش به روانشناس می‌کشد. اما داستان جیکوب با تصمیم او برای یافتن جایی که پدربزرگ در آخرین لحظات عمر در آغوش جیکوب از او می‌خواهد خود را به آنجا برساند تا از شر هیولاها در امان بماند شروع می‌شود.
جیکوب عازم سفری می‌شود که در آن پدربزرگ، دوستانش، دنیا و در نهایت خود را بهتر می‌شناسد. 
اما مسئله این است.«این شناخت.» ما همراه جیکوب می‌فهمیم در دنیا دو گروه وجود دارد. انسان معمولی و انسان خاص. انسانهای معمولی، معمولی معمولی هستند و خواص صاحب قدرتهای عجیب. توانا، آگاه به مناسباتی از دنیا که معمولی‌ها هیچ خبر ندارند و قدرت درکش را هم ندارند. خواص زمان و مکان را در اختیار گرفته‌اند و دشمنان بسیار از معمولی‌ها و موجودات فرازمینی دارند و برای رهایی به دنبال سرزمینی امن برای خود هستند. سرزمینی در موازات این جهان. نمی‌دانم این شما را یاد چه می‌اندازد؟ 
بخصوص اگر بدانید پدربزرگ از بچه‌هایی است که در زمان جنگ جهانی دوم، همه خانواده خود را که در لهستان ساکن بوده از دست داده و از دست آلمانی‌ها که به نوعی جزوی از لشکر هیولاها هستند به جزیره‌ای کوچک در انگلستان رفته تا در یتیمخانه‌ای که بعدا می‌فهمیم جایگاه بچه‌های خاص بوده زندگی کند و... 
چقدر مفاهیم مورد نظر نویسنده هنرمندانه در قالب داستان گنجانده شده بود، بدون اینکه ملالی در پی داشته باشد و چقدر افسوس خوردم برای جای خالی چنین کارهایی برای نوجوانان خودمان.
        

4