معرفی کتاب زائر افسون شده اثر نیکالای سیمیونوویچ لسکوف مترجم حمیدرضا آتش برآب

زائر افسون شده

زائر افسون شده

3.4
17 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

17

ناشر
ماهی
شابک
9789647948821
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1399/7/8

توضیحات

        
ایوان سیوِریانیچ فلیاگین، رعیت ساده دل و جنگجویی سالک، داستان نیم قرن زندگی خود را به گونه ای عارفانه بازگو می کند: رام کردن اسبان وحشی، پیروزی بر قهرمان استپ ها، چیرگی بر وسوسه ی افسون زن، قربانی قراردادن خود برای نجات نزدیکان، حماسه آفرینی در جنگ و عذاب اسارت، تعمید کودکان، ستیز با ابلیس و پیشگویی سرنوشت کشور. مادرش نذر می کند تا او را به خدمت خدا بسپارد و پسر سعی دارد سوگند او را نقض کند و راه دنیا را برمی گزیند. با این حال شیفتگی های معنوی در ضمن این که او را از هلاکت می رهاند، از پس مرگی محتوم به صومعه می رساند، گرچه در آخر عیان می شود که علت اصلی آن گرسنگی و بی خانمانی است. ماکسیم گورکی در چند جا لسکوف را استاد زبان روسی خود دانسته و در جایی هم گفته است که لسکوف، خود آن زائر افسون شده و شوریده ی زندگی و سخن است.نیکالای سمیونوویچ لسکوف، نویسنده و روزنامه نگار روس، در چهارم فوریه ی 1831 در گاروخووو در نزدیکی آریول به دنیا آمد. پدرش در 1839 از خدمت دولتی کناره گرفت و ملک کوچکی خرید، اما عملاً ثابت شد که این ملک کوچک تر از آن است که پاسخگوی نیازهای خانواده باشد(لسکوف بزرگ ترین فرزند در میان هفت فرزند خانواده بود). پدر در 1848 درگذشت و مسئولیت خانواده به دوش مادرش افتاد. لسکوف مدتی با خاله زاده هایش تعلیم خصوصی می گرفت. او در 1841 وارد دبیرستان محلی آریول شد و تا 1846 در آن جا ماند. در این سال، پیش از به پایان بردن دوره ی رسمی تحصیلات، آن جا را ترک کرد. کل آموزش رسمی او محدود به همین می شد. پس از آن در یکی از دادگاه های جنایی آریول با سمت منشی استخدام شد، اما در 1849 او را به کی یف منتقل کردند تا به عنوان مأمور سربازگیری به کار بپردازد. در کی یف او افق فکری اش را از طریق ارتباطات اجتماعی و مطالعات وسیع بسیار گسترش داد. لسکوف در 1853 ازدواج کرد، ازدواجی که عملاً ثابت شد چندان عاقلانه نبوده است. سال ها بعد همسرش در تیمارستان بستری شد. ازدواج غیررسمی بعدی او نیز پس از ده سال سرانجام ناخوشی داشت. لسکوف در 1857 از خدمت دولتی کناره گرفت و به خدمت یکی از بستگان سببی اش درآمد. در این دوره تا 1860 به اقتضای کارش به اقصا نقاط روسیه سفر کرد که مواد و مصالح زیادی برای نوشته های بعدی او فراهم آورد. او نوشتن و نشر آثارش را از 1860 آغاز کرد، البته نخست صرفاً در کار روزنامه نگاری بود. لسکوف که سال ها از بیماری قلبی در عذاب بود، ناگهان در 21 فوریه ی 1895 درگذشت. شهرت او در زمان حیاتش چندان زیاد نبود؛ یکی از این جهت که همرنگی سیاسی با زمانه اش نداشت و دیگر از این جهت که بهترین آثارش داستان های کوتاه بودند و نه رمان های بلند. پس از مرگش شهرتش رو به فزونی نهاد و نسل های بعد بیش تر قدر ابتکارات کلامی و قریحه ی عظیم داستان گویی اش دانستند. بسیاری از نویسندگان بعدی، از جمله ریمیزوف، زامیاتین و زوشنکو، از لسکوف الهام گرفته اند.
      

لیست‌های مرتبط به زائر افسون شده

یادداشت‌ها

          زائر افسون شده
"تو اصلا درک می‌کنی که" جمال و کمال خلقت" یعنی چی؟
بله، من جمال اسب‌ها را قشنگ درک می‌کنم.
یک‌باره از جای خود پرید و خواست توی گوشم بزند:«مگر اسب جمال و کمال خلقت است؟!»

آن چیزی که فکرش‌ را می‌کردم نبود. روایت قصه در این کتاب و شباهت آن با ماجراهای که دن کیشوت از سر‌گذراند و یا شخصیت داستان با زوربای یونانی از همان فصول ابتدایی آشکار می‌شود و در مقاله‌ی انتهایی کتاب نیز به این مسأله اشاره شده است. نقطه قوت کتاب مسأله سفر و رفتن شخص حیران داستان ما به عمق استپ‌های روس و دیگر شهرها است. در این سفرها با اسب‌ها که به‌راستی زیباقامتان طبیعت هستند آرام می‌گیرد و گاه به هیجان می‌افتد. 
بزرگترین نقد من به این اثر -برخلاف نظر تالستوی که به صورت دو پهلو قدرت آفرینش شخصیت‌های متنوع و پر‌رنگ و لعاب پاشنه‌ی آشیل یا مرکز ثقل کتاب دانسته بود- که از باوری شخصی نشأت می‌گیرد این است که میزان رضایتمندی مطالعه‌ی یک اثر نباید پس از خواندن نقد یا توضیحات پیرامونی «افزایش چشمگیری» داشته باشد که حداقل برای من این‌گونه بود. به طور خاص در این کتاب خلأ محتوایی که من‌ را درگیر کند و موضوعی که کنجکاوی من را برانگیزد به وضوح به چشم می‌خورد و سیر حوادث و اتفاقات متنوع نیز از آفرینش این شور باز‌می‌ماند.
حتی گفتگوی مترجم این اثر با سروش صحت در کتاب باز نیز من را قانع نکرد که لسکوف را حداقل یا این کتاب ضلع سوم مثلثی بدانم که دو بخش دیگر آن داستایوفسکی و تالستوی هستند.
مخاطب این متن حتما با هوشمندی درک می‌کند که موضع بنده به معنای نفی هرگونه معنا یا بی‌حکمت‌بودن ماجراهای زائر افسون‌شده نیست اما خب عیار فایده‌ای که از این داستان به‌دست‌می‌آید، راضی‌کننده نبود.

پ: نمی‌توان از حق گذشت و از تلاش مترجم محترم و توضیحات مفید ارائه‌شده‌ی ایشان گذشت. این کار نمونه‌ی بارزی از احترام مترجم به خواننده‌های فارسی‌زبان بود.
        

12

سامان

سامان

1403/9/30

          درسته برای من کل کتاب یک ریتم نبود، اما شکل قصه گویی لسکوف به طور کلی جذبه زیادی داشت و مخاطب رو مجبور میکرد داستان رو ادامه بده تا ببینه سرانجام این اتفاقات چی میشه.. من احساس میکنم در درک تمام این سیر و سفر عارفانه نویسنده، ناتوان بودم و نتونستم کامل و به خوبی اثر رو درک کنم. شاید خواندن دوباره اثر بتونه بهم کمک کنه. با تمام داستانهای روسی که خونده بودم متفاوت بود.  انتظار من از مترجمان و انتشارات معروف همینه که در کنار چاپ آثار نویسنده های شناخته شده، از نویسنده های کمتر شناخته شده هم آثاری چاپ کنند.این کار نشر ماهی و آتش بر آب بسیار ارزشمنده. بدیهی است که توجه مخاطب به این گونه آثار میتونه راه رو برای ترجمه و چاپ دیگر نویسنده های کمتر شناخته شده هموار کنه.

پ. ن: چند سال پیش تو برنامه کتاب باز، آتش بر آب گفت سه ضلع ادبیات روسیه داستایوسکی، تولستوی و لسکوفه! ادعای بزرگی است که شیفتگان و خوانندگان آثار روسیه به نظرم میطلبه در مورد صحت و سقم این ادعا نظر بدند.
        

0