هیچ کس نامه نمی نویسد

هیچ کس نامه نمی نویسد

هیچ کس نامه نمی نویسد

یون-جین چانگ و 2 نفر دیگر
4.5
11 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

23

خواهم خواند

20

داستان مرد جوانی است که تنها با سگ نابینای خود، یک دستگاه پخش MP3 و یک کتاب، خانه را ترک می کند و به مدت سه سال بی هدف از متلی به متل دیگر سفر می کند و در جاده با مردم ملاقات می کند. او به جای اینکه نام همسفران خود را بیاموزد - یا برای آنها نام مستعار اختراع کند - به آنها شماره می دهد. برای مثال، 239 کسی است که زمانی آرزوی شاعر شدن را داشت، اما اکنون فقط شعرهای خود را برای دوستی که در کما است می‌خواند. 109 کسی است که به دلیل دل شکستگی سوار قطار میشوند. و 32 هم کسی است که قبلا تصمیم به خودکشی گرفته است. راوی برای این مردان و زنان نامه می نویسد به این امید که بتواند آنها را در مصیبت های مختلف تسلی دهد و همچنین تجربیات خود را ثبت کند: «نامه برای من مانند یک دفتر روزنامه است، با این تفاوت که برای دیگران ارسال می شود." البته هیچ کس پاسخ نمی نویسد، اما این بدان معنا نیست که امیدی وجود ندارد که روزی یکی از آنها این کار را انجام دهد. . .

لیست‌های مرتبط به هیچ کس نامه نمی نویسد

یادداشت‌های مرتبط به هیچ کس نامه نمی نویسد

            باسمه
🔰 اولین تجربه‌ها معمولاً بیش از بقیه به یاد می‌مونن. برای منم این کتاب، اولین تجربه از ادبیات شرق آسیا بود.
🔰 اوایل خیلی چنگی به دل نمی‌زد؛ ولی هرچقدر جلو رفت، بهتر و بهتر شد تا اینکه پرده آخر ماجرا واقعاً به اوج خودش رسید. مناسبات انسانی چیزی بود که در جای جای قصه موج می‌زد. گرچه تفاوت‌های بارز فرهنگی داریم؛ ولی این وجه مشترک روابط انسانی همه جا باعث همدلی با روند می‌شد. 👌
🔰 شباهت‌ها هم البته سر جای خودش! اون جایی که نظر والدین جی‌هون در مورد مزایای کار دولتی رو خوندم، خنده‌ام گرفت واقعاً. 😂
🔰 آشنایی با روزمره اشخاص متفاوت در کشوری دیگه، فرهنگ جامعه و حتی مناسبات اقتصادی! واقعاً انتظار نداشتم با این موارد در این رمان آشنایی پیدا کنم (مختصر بودنش طبیعت کار هست و طبعاً انتظاری هم نیست!).
🔰 اصلاً فکر نمی‌کردم در لحظاتی که از پایان کتاب گذشته، اینقدر دلتنگش بشم...
🔰 دوستش داشتم و اگه خواستین مطالعه سبکی داشته باشین، پیشنهاد می‌کنم یه نگاهی بهش بندازین...

          
S.HOPE

1402/06/30

            ادبیات کره جنوبی ادبیات خاصیه 
استاد غمگین کردنتان هستند و بازی با قلب خواننده 
در مشتشان قلب آدم را فشار میدهند و به همان اندازه که درد می دهند انگار دلگرمی هم میدهند 
نویسنده های کره ای دقیقا خود خود زندگی را به تصویر می کشند 
بدون کم و کاستی 
و اگر پیش از این من مخالف ادبیات کره جنوبی بودم بعد از سه کتاب مربوط به این کشور الان طرفدار شماره یک کتاب های این کشورم 
شاید کتاب بعدی ام باز از همین نوع ادبیات باشد


کتاب هیچ کسی نامه نمی نویسد را برای این خریدم که شبیه داستانی بود که من تجربه کردم و اگر من هم بخواهم مثل شخصیت اصلی به کسانی که نامه نوشته‌ام شماره بدهم میشوند 
شماره 1 و شماره 2 
من نامه های کوتاه زیادی نوشته ام اما نامه های بلندم که به صندوق پست افتاده باشند فقط همین دو تا بودند 
و من دیگر هیچ انتظاری برای پاسخی گرفتن از سمت نامه های فرستاده شده ام ندارم 
با اینکه شماره 2 قول داده بود به من نامه بدهد 
اما میدانید که آدمها ممکنه از دوست به غریبه تبدیل بشن 
از کسایی که می‌شناختیم تا کسایی که الان نمیدونیم توی چه حالی هستند ؟ 

شخصیت اصلی سفر می‌کنه نامه می‌فرسته ، سگش راه رو بهش نشون میده و با نویسنده آشنا میشود 
امروز خمیر دندان خوردم و فردا صابون خواهم خورد ... 

فقر را نشان میدهد و خوشبختی که در بین نوانخانه ها وجوددارد

کتاب پر از تشابه های زیبا است و اینکه آنطور زندگی کنیم که دوست داریم ... 
با آدمهای جدید آشنا می‌شویم 
سوار مترو های بوسان و سئول به دستفروش ها نگاه میکنیم 
از تونل ها میگذریم 
به درد بی اعتماد به نفسی ، گیر افتادن در رویاهای دیگران و اشک های پنهانی و نگرانی ها بی مورد دچار میشویم و در آخرین صفحاتش 
شوکه میشویم 
بزرگ ترین شوکی که می شود با آن بغض کرد

این زمان دیگر نمیتوان صفحات را راحت تمام کرد و تازه متوجه کل داستان میشوید
امید و ناامیدی را در همان صفحات پیدا خواهید کرد و نفسی از سر آسودگی می‌توان کشید 

اگر بخواهم دلیلی برای خواندن این کتاب به شما بدهم همان صفحات آخرش برای همان شوک غیر قابل تصور است 

کتاب به امید تمام شد
          
            این کتاب پر از حس خوب ودر عین حال پر از حسرت بود .
حسرت اینکه چقدر ارتباطات مون کم شده ، و دیگه مثل قدیم کسی به کسی نامه نمیده چون تکنولوژی پیشرفت کرده و ایمیل و هزار تا نرم افزار پیام رسان هست .
کتاب در مورد یک آقای سی و دو ساله ست که با یک کوله پشتی و همراه با سگ ش سفر میکنه .
و هر روز برای یک نفر _افراد زیادی _ که در مسیر سفر باهاشون آشنا شده نامه مینویسه .
و برای برگشت ش از سفر به خونه تنها یک شرط برای خودش گذاشته .
بیان داستان آشنایی ش با افراد و نامه هاش به اون ها خیلی قشنگ و لذت بخشه ، ارتباطی که با دیگران برقرار میکنه خیلی جالبه و کم کم در خلال این ارتباطات و صحبت های بین شون به داستان خود پسر هم پرداخته میشه و اما راز اصلی و علت اصلی سفرش در پایان داستان مشخص میشه که خیلی شکه کننده است .
بعد از خوندن کتاب دلم خواست بنویسم ، دلم خواست کسی رو داشته باشم که براش نامه بنویسم .
و دلم یه سفر طولانی و یه همراه خوش سفر خواست .
کاش بیشتر با هم در ارتباطات باشیم و بیشتر به هم اهمیت بدیم .