ماهی سیاه کوچولو

ماهی سیاه کوچولو

ماهی سیاه کوچولو

صمد بهرنگی و 1 نفر دیگر
3.9
292 نفر |
73 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

671

خواهم خواند

91

, "ماهی سیاه کوچولو با مادرش در جویباری زندگی می کرد. این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و ته دره روان می شد. خانه ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی زیر مقداری خزه بود. ماهی سیاه کوچولو، یکی یک دانه بود و از ده هزار تخمی که مادر گذاشته بود، تنها ماهی سیاه کوچولو سالم درآمده بود. هر روز ماهی کوچولو با مادرش به گردش می رفت و بازی می کرد. مدتی بود که ماهی سیاه کوچولو کسل بود، او دلش می خواست بداند آخر جویبار کجاست و می خواست بداند جاهای دیگر چه خبر است. او علی رغم مخالفت های مادر سفر خود را آغاز کرد و درگیر ماجراهایی شد که در این کتاب مصور برای گروه سنی «ج» به تصویر کشیده شده است."

یادداشت‌های مرتبط به ماهی سیاه کوچولو

          این کتاب زیبا و جالب را در نوجوانی خواندم و لذت بردم و بر روان صمد بهرنگی درود فرستادم. ضرب المثلی در زبان فارسی داریم با این مضمون: 

«خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!...»

که من ابدا آن را قبول ندارم. برعکس من این نمونه را می پذیرم که:

«خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو!...»

گاهی اوقات اگر به تصمیم درست و سخن منطقی و راهمان ایمان و اعتقاد کامل داریم؛ باید سخن افرادی را که ما را دلسرد می کنند و از راه باز می دارند، نشنیده بگیریم و برای رسیدن به هدف درست، تمام تلاشمان را به کار بگیریم.
ماهی سیاه کوچولو؛ همان کسی است که به گفته های دلسرد کنندۀ دیگران گوش نمی دهد و تلاش می کند تا به هدفش دست یابد و در این راه البته با مشکلات و دردسرهای زیادی روبرو می شود.
ناگفته پیداست، اگر کسی بخواهد قدم در راهی که بدان ایمان دارد بگذارد، باید منتظر بسیاری از دردسرها باشد و به قول معروف؛ «هر که طاووس خواهد، جور هندوستان را باید بکشد!»
این ماجرا در هر جامعه و هر روزگاری صادق است. ماهی سیاه کوچولو نماد روشنفکران و روشنگرانی است که راه را در تاریکی دیده و شناخته اند و برای دیگران هم راه را می نمایانند و بیش از آنکه به خود بیندیشند، در فکر دیگرانند.
        

15

نرگس

1402/5/7

        با تعریف های زیادی که شنیده بودم رفتم سمتش.. اگر هر یک از شخصیت ها و‌ رفتارهاشون رو بر اساس افراد جامعه تحلیل کنیم.. یکم قابل تأمل هست اما نه خیلی عمیق..
بر همین اساس و با توجه به خشن بودنش، به نظر من اصلا برای شکل دادن و تاثیرگذاری روی کودکان مناسب نیست! ذهن سفید کودک خیلی سریع رنگ میگیره و همزاد پنداری میکنه 
دادن این دیدگاه به کودک، که هر مشکلی رو با خشونت حل کنه اصلا جالب نیست..
همچنین صحبت کردن با بچه ها در مورد مرگ همیشه یک معضل بوده و هست چه برسه به فهموندن تأثیرات مرگ روی اطرافیان بعد از مرگ..! و این کتاب خیلی صریح و‌ بی پرده مرگ رو آسون و هدف دار نشون میده!!
حتی اگر بخوایم به بچه انگیزه بدیم! توضیح سرنوشت نامعلوم ماهی کوچولو یکم کار رو سخت میکنه..
و البته با توجه به دید ساده ی بچه،بهش یاد میده که با وجود مخالفت دیگران روی عقیده ی خودش پافشاری کنه.. و اگر در سنین خیلی کم باشه میتونه واقعا اثرات بدی رو‌ داشته باشه..ته ذهن بچه میمونه و با توجه به روحیه کنجکاوش، ‌ممکن توصیه های خوب و‌سالم پدر و مادر رو هم نادیده بگیره..

در حال حاضر شاااید بشه گفت این کتاب برای نوجوانان میتونه خوب باشه ولی برای بچه ها اصلا گزینه ی مناسبی نیست:)
برای بزرگسال صرفا یه داستان معمولیِ با یه توصیف خیلی معمولی تر.. شاااید در زمان خودش تابوشکن بوده باشه ولی برای الان کتابی با مفاهیم ساده و‌ابتدایی هست ..
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

33