معرفی کتاب اسکار و مادام رز اثر اریک امانوئل اشمیت مترجم مرتضی ثاقب فر

اسکار و مادام رز

اسکار و مادام رز

3.9
126 نفر |
50 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

214

خواهم خواند

48

ناشر
عطائی
شابک
9643136280
تعداد صفحات
84
تاریخ انتشار
1383/11/4

توضیحات

        این کتاب، حاوی دوازده نامه ای است که پسرکی به نام "اسکار" خطاب به خدا نگاشته است. او که از بیماری ناعلاجی رنج می برد و واپسین روزهای عمرش را می گذراند با کمک مادام رز موفق می شود دوازده روز پایانی عمرش را با عشق به خدا و آمادگی برای خوشامد گویی به مرگ بگذراند.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

8

زهرا

زهرا

1403/11/16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        اولین باری که تصمیم گرفتم یه کتاب صوتی رو گوش بدم 
به صورت شانسی این کتاب رو انتخاب کردم 
اما حالا یکی از از مورد علاقه ترین کتاب هام شده 
مکالماتی که بین اسکار و خانم صورتی اتفاق می‌افتاد باعث می‌شد به زندگی خودت فکر کنی 
فکر میکنم جمله مورد علاقم از این کتاب اون قسمتی باشه که اسکار میگه:
_خستم 
_ خسته ؟ الان چند سالته ؟ هجده؟ آدما تو ۱۸ سالگی خسته نمیشن 
به طرز عجیبی زندگی که برای اکثرا ماها تا ۹۰ سال طول می‌کشه برای اسکار فقط چند روز گذشت 
اما تو همون چند روز چیز هایی رو تجربه کرد که شاید ماها با سالیان دراز زندگی هیچوقت درکشون نکنیم یا حتی تجربشون هم نکنیم 
احساس میکنم بعد از این کتاب ، حس بهتری به زندگیم دارم و دلم نمی‌خواد از هر لحظه با ارزش زندگیم ساده بگذرم 
و همیشه آرزو میکنم کاش منم تو زندگیم مامی صورتی داشتم که بهم اجازه نده نسبت به زندگیم ناامید بشم 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

کتاب آشنا

کتاب آشنا

6 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          _ حالا برای چی باید برای خدا بنویسم؟
_ کمتر احساس تنهایی می‌کنی.
.
.
_ چطور می‌تونم براش بنویسم؟
_ فکرهات رو براش بنویس! فکرهای که نمی‌تونی بگی، فکرهایی که آزارت میدن. که جا خوش کرده و سنگینی می‌کنن. جای فکرهای نو رو گرفتن؛ تو باید ذهنت رو از فکرهای بوگندو پاک خالی  کنی، اگه نمی‌تونی درباره‌ش حرف بزنی، بنویس!
_ باشه.
سطرهای بالا از دیالوگ‌های کتاب بین اسکار و خانم صورتی است. پیرزنی باتجربه و نوجوانی ده ساله که به علت سرطان در بیمارستان بستری شده‌است و دکتر امیدی به بهبود او ندارد.
اسکار با خانم صورتی رابطه‌ی خوبی دارد و این عجیب است به علت فاصله‌ی سنی هر دو و جذاب است به علت محتوای کتاب. اینکه خانم صورتی چقدر حوصله‌ی حرف‌های اسکار را دارد و اسکار چقدر با او راحت است.
معمولا نوجوان‌ها سؤال‌های زیادی دارند، دریچه نگاهشان مختص خودشان است، ارتباط گرفتن با آن‌ها به راحتی نیست و همچنین پاسخ دادن به سؤال‌هایشان.
اما در این کتاب ما شاهد یک رابطه‌ خوب هستیم؛ اسکار که به راحتی سؤال می‌پرسد، خانم صورتی که سعی می‌کند به جای دادن ماهی، به او ماهیگیری یاد دهد مثل دیالوگ‌های بالا، تشویق اسکار به نوشتن نامه برای خدا.
کتاب برای نوجوان نوشته شده‌است ولی راستش من این کتاب را به نوجوان پیشنهاد نمی‌دهم.
کم حجم و خوش‌خوان است، من نسخه‌ی الکترونیکی طاقچه را خواندم که از لحاظ ویرایشی اشتباه‌های زیادی داشت و توصیه‌ نمی‌کنم.
در کتاب به مفاهیم قشنگ و عمیقی پرداخته شده است، زندگی، مرگ و خدا.
البته نه با جزئیات و متناسب با آموزه‌های ایرانی، اسلامی ولی قابل درک هستند.
کتاب را دوست داشتم و به همه( به جز نوجوان‌ها) توصیه می‌کنم یک‌بار حداقل این کتاب را بخوانند.
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3