معرفی کتاب هیس هیس؛ فرشتگان خاموش اثر بکا فیتزپاتریک مترجم حورا نقی زاده

هیس هیس؛ فرشتگان خاموش

هیس هیس؛ فرشتگان خاموش

بکا فیتزپاتریک و 1 نفر دیگر
3.8
37 نفر |
15 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

68

خواهم خواند

77

شابک
9786222190125
تعداد صفحات
316
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        

فرشته‌ای هبوط‌کرده

عشقی ممنوع

عشق‌ و عاشقی در برنامه‌ی زندگی نورا گریِ شانزده‌ساله نبود. هرچقدر هم که دوستش، وی اسکای، به او فشار می‌آورد،‌ نورا مجذوب هیچ‌کدام از پسرهای دبیرستان کلدواتر نمی‌شد. تااینکه سروکله‌ی‌ پسری مرموز، به اسم پچ، در کلاس زیست‌شناسی‌ پیدا شد.

با آن لبخند ساده و چشم‌های مرموزش که انگار می‌توانستند تا عمق وجود نورا را ببینند، او را دودل کرد و برخلاف خواسته‌اش به‌سمت خود کشید.

اما بعد از چندین اتفاق وحشتناک، نورا دیگر نمی‌داند باید به چه کسی اعتماد کند.

انگار به هر سمتی که می‌رود، پچ آنجا حضور دارد و حتی بیشتر از دوست‌های نزدیک نورا از رازهای او باخبر است. نورا نمی‌داند که باید پچ را با آغوش باز بپذیرد، یا فرسنگ‌ها از او فاصله بگیرد و از دستش پنهان شود.

وقتی هم تلاش می‌کند تا به پاسخ برسد، به حقیقتی دست می‌یابد که به مراتب نگران‌کننده‌تر از احساسی است که پچ در وجودش کاشته.

حالا نورا در میانه‌ی نبردی باستانی بین نامیراها و موجودات هبوط‌کرده گیر افتاده است و اگر زمانی برسد که مجبور شود یک طرف را انتخاب کند.

انتخاب اشتباه ممکن است برایش مرگبار باشد.

      

لیست‌های مرتبط به هیس هیس؛ فرشتگان خاموش

نمایش همه

یادداشت‌ها

        کتابش از اون کتابهایی بود که بعد از ای همه خوندن کتاب فانتزی باید بگم در مقابل خیلی از کتاب‌های دیگه داستان عشق ساده ای داشت، اما در حین ساده بودن زیبا بود...
کتابش روایتی بود که دختری به نام نورا بود که در کلاس زیست شناسی استادش اون رو از بهترین دوستش جدا کرده و اون رو پیش پسری با نام پچ گذاشته... پچ آدم مرموزی بوده، وبعد چند مدتی میفهمه که چیز های عجیبی درباره‌ی پج وجود داره و بعد زخم های پشت بدن پچ رو میبینه و بعد از رویدادی میفهمه که پچ یه فرشته سقوط کردست و....... 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

        من این کتاب رو اول یکمش رو زبان اصلی خوندم و بعدش اشتیاق پیدا کردم به خوندن ترجمه اش. یکی دو روز به همخوانی مونده بود که تونستم از یکی از دوستام که ترجمه اش رو داشت، قرض بگیرم.
واقعا داستان عالی ای بود. بعضی جاها با همخوان هام تو همخوانی حرص می خوردیم که چرا نورا جواب سوالاتش رو که جلوش هستش رو نمی فهمه.
از نظر من این کتاب یه کتاب کامل بود، چون نویسنده اش خیلی خوب بلد بود چطور شاد ترین حالت ممکن رو همراه با غمگین ترین حالت ممکن تو این کتاب قرار بده.
اونجاهایی که پچ و نورا تو کلاس زیست شناسی بودن، واقعا خیلی بهم چسبید.
در نهایت از نشر باژ و مترجم کاربلد این کتاب ممنونم که بهمون ترجمه بی نظیری از این کتاب رو ارائه دادن
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

ویدئو در بهخوان
          به نام خالق هر چیز. 
هیس هیس فانتزی دیگری از نشر پاژ. 
برای نظر دادن  راجع به این کتاب اول باید سطح توقع مون رو معلوم کنیم. یعنی چی؟
یعنی اینکه وقتی این کتاب رو شروع میکنید توقع خوندن فانتزی به اصطلاح دهن پر کنی نباشید، ولی خب به نظر من رابطۀ بین پچ و نورا تو این کتاب خیلیییی قشنگه. 
خودم به شخصه فانتزی-عاشقانه های بهتری هم خوندم ولی اینم واقعا دوست داشتم:) 
حالا داستان راجع به چیه؟
داستان راجع به دختری به نام نورا هست که یک روز مربی زیست شناسی تصمیم میگیره همگروهی اون پسر مرموز ولی جذاااب کلاس یعنی پچ باشه...
پچ از همون اول شروع میکنه به نزدیک شدن به نورا و از هر راهی برای لاس زدن با نورا استفاده میکنه😭🤧
(تازه صداش میکنه «آنجل» یا همون فرشتهههه 😭😭) 
و دقیقا از وقتی که پچ به نورا نزدیک میشه یسری اتفاقات عجیب غریب توی زندگی نورا می افته: 
فردی که سیاه پوش به او حملاتی میکند، حافظه اش مدام دچار تغییر می شود و... 
پایان کتاب به نظرم شوکه کننده بود و اصلا قابل حدس نبود! 
و نویسنده جوری این جلد رو تموم کرد که به شدت منتظر اتفاقات جلد بعد هستم:) 
و در پایان اگر توقع زیادی از فانتزی این کتاب ندارید ولی یک عاشقانه خیلیی قشنگ میخواید هیس هیس؛فرشتگان خاموش یکی از گزینه هاتون میتونه باشه. 
پ ن: اینکه توی بقیه ادیان هم فرشتگان سقوط کرده وجود دارن برام خیلی جالب بود. چون گویا در واقعیت هم فرشتگان سقوط کرده دو نوع هستند و یکی از این دو نوع به دلیل تمایلات نفسانی انسان می شوند. (این فرشتگان کافر نشدند و فقط اشتباه کردندکردند.) 
پ ن ۲:خوندن این کتاب باعث شد دوباره برم و داستان شیطان و سرپیچی اش از خدا رو بخونم... 
بماند به یادگار از چهاردهمین روز از فروردین ۱۴۰۴. 
        

37

yalda

yalda

7 روز پیش

          این کتاب برای من جالب بود. نمیتونم بگم یه داستان متفاوت و مهیج بود چون کمی کلیشه توی خودش داشت. 
ایده متفاوتی نیست و از این ژانر و اینجور چیزا زیاد پیدا میشه. 
روند ابتدای داستان کمی کند بود اما داستان کم کم  میوفته رو دور تند. البته که بخش هایی از داستان به شدت حساس بود و نمیشد خوندنو ول کرد و بخش های دیگه ای حوصله ادم سر میره. 
و اما از شخصیت اصلی و رفیق صمیمیش. من به معنای واقعی کلمه داشتم با این دوتا زجر میکشیدم. یعنی کم مونده بود از حرص و عصبانیت موهای سرمو بکنم😭😂
نورا ابتدای داستان بد نبود اما بعدش حرکات و افکارش واقعا حرص درار بودن و هر یک خطی که میخوندم فقط میگفتم نورای احمق. حتی نمیدونست با خودش چند چنده.  
و از طرف دیگه هم وی که از همون ابتدای داستان ازش زیاد خوشم نیومد. چون رفتار غیر عقلانی و مسخره ای نشون میداد. 
نظر کلیم اینه که برام جالب و حتی دوست داشتنی بود. مرموز بودن شخصیت پچ منو وادار میکرد هی بیشتر بخونم تا بفهمم پچ دقیقا چیکار کرده.(البته جدا از اینکه معلوم بود یه موجودی غیر انسانه چون قبل شروع داستان مشخص بود.) 
و ارتباط بین پچ و نورا برام قشنگ و دوست داشتنی بود. 
و یکسری سوال بی جواب واسم باقی  موند و یکی از رو مخ ترین چیزها، سوالای بی پاسخِ توی کتاب هاست. 
و خب کتاب محشر و بی نظیری نبود و نمیتونم بگم همه از این کتاب خوششون میاد چون واقعا اینطور نیست. 
حس میکنم بیشتر برای رده سنی نوجوانان و جوانان جالب باشه و تعداد کمی از بزرگسالا از این خوششون بیاد. واقعا سلیقه ایه. 

        

0