معرفی کتاب ربه کا اثر دفنی دوموریه مترجم زهرا سرداریان

ربه کا

ربه کا

دفنی دوموریه و 1 نفر دیگر
4.0
95 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

255

خواهم خواند

55

ناشر
آسو
شابک
9786008755845
تعداد صفحات
456
تاریخ انتشار
1398/4/15

توضیحات

        کتاب با این جمله شروع می شود که یکی از آغازهای مشهور تاریخ ادبیات است: (( دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پاگذاشتم)) و توسط زن جوانی روایت می شود که تا پایان داستان نام او را نمی فهمیم و صرفا به نام خانم دووینتر شناخته می شود. داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می شود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج می دهد. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز برمی دارد که زن جداب و متوفی مرد جوان، زنی فاسد و هوس باز بوده و شبی که او منتظر معشوقه اش بوده، ناگهان با شوهرش روبرو می شود و پس از دادن خبر دروغین آبستن بودنش ...
      

یادداشت‌ها

ربکا از او
          ربکا از اون کتاب‌هاست که شما تقریبا آخرش رو از همون اول می‌دونید، چون راوی از زمان حال شروع و بعد خاطرات گذشته رو مرور می‌کنه. شاید اگه این ترتیب رو انتخاب نمی‌کرد هیجان بیشتری می‌داشت 🤔 
البته من بسته به داستان، بعضی وقت‌ها مشکلی با فهمیدن پایان کتاب ندارم (حتی وقتی توسط شخص سومی لو بره)، چون اون‌وقت نکتهٔ جالب این می‌شه که بدونی چطور شد که این‌طور شد؟ 

کتاب هم این‌قدر معروفه که فکر کنم خیلی‌ها یه حدودی از داستانش رو بدونن.
و مثلا خیلی‌ها قبل از من به این نکتهٔ «بی‌اسم» بودن راوی کتاب اشاره کردن، اینکه خواننده نمی‌دونه اسم این دختر چیه و چند سالشه، فقط ربکا، ربکا، ربکا...  به قول یکی از دوستان، اون زن «مثالی» که بعضی‌ها (خصوصا زن‌های دیگه)، می‌زنن تو سر بقیه! یه موجود کاااااامل از هر جهت، زیبا، بااستعداد، خون‌گرم و و و

البته که بعدا شاهد یه چرخش اساسی تو داستان هستیم و همه‌چیز یهو کن‌فیکون می‌شه. 
خودم از اینجا به بعدش رو خیلی بیشتر دوست داشتم و واقعا برام هیجان داشت. مخصوصا از این جهت خوب بود که بالاخره خودکم‌بینی بسیااااار رومخ راوی به آخر رسید (جدا خیلی جاها دلم می‌خواست کتکش بزنم).
البته که اینجا یه مقدار مشکل شخصیت‌پردازی و اغراق داشت به نظرم و یه سری بحث‌ها برام باورپذیر نبود.

توصیفات کتاب رو هم در مجموع دوست داشتم، می‌تونستی قشنگ خودت رو تو اون فضا تصور کنی. 
البته که این سبک زندگیِ همه‌چیز‌برات‌آماده‌ست‌شما‌فقط‌استفاده‌کنِ پولداری کلا رومخم بود تو داستان 🙄😄

کتاب رو هم با اجرای خانوم محبوب گوش دادم و راضی بودم 👌🏻
        

43

ربه کا
نوی
          ربه کا
نویسنده: دافنه دوموریه
مترجم: حسن شهباز
چاپ سوم: ۱۳۸۳
نشر: جامی
تعداد صفحات: ۶۰۶

📚📚📚📚📚📚📚📚📚

« آری، همه جا ربه کا بود... هر جا که پای می گذاشتم، به هر جا که می نشستم و به هر سویی که نگاه می کردم شبحی از ربه کا وجود داشت. حتی در خیال و رؤیای من هم رسوخ کرده بود- به طوری که وقتی شب دیده بر هم می نهادم، ربه کا به خواب من می آمد و مرا از زندگانی می ترساند.»

« ربه کا» را می توان یک سایهٔ شوم و دهشتناک نامید بر سر راوی داستان که تا پایان کتاب، نامش فاش نمی شود.
طبق معمول هر سال، در بهترین شرایط آب و هوایی خانم « وان هوپر» و خدمتکار جوانش برای مدتی در هتلی در «مونت کارلو» اقامت دارند. یک روز در حین صرف غذا خانم وان هوپر که زن سالخورده اما ماجراجو و خوشگذرانی است، « ماکس دووینتر» مالک کاخ « ماندرلی» را در رستوران هتل می بیند و تلاش می کند که با او صحبت کند. ماکس به تازگی همسرش « ربه کا» را از دست داده است. این آشنایی به ازدواج ماکس و خدمتکار جوان ختم می شود و با ورود آنها به کاخ ماندرلی ماجراها آغاز شده و زندگی این دو دلداده را دستخوش تحوّلاتی می کند. 
بانوی جوان در همان ابتدای ورود به کاخ، مدام خود را در قیاس با ربه کای زیبا، مهربان و توانمند می بیند و از آنجا که کم رو و فاقد اعتماد به نفس است مشکلاتی برایش به وجود می آید. در این میان معماهایی دربارهٔ زندگی ربه کا و عشق میان او و ماکس در ذهنش شکل می گیرد و در نهایت پی به یک راز می برد. رازی هولناک از زندگی و مرگ ربه کا.
دوموریه بارها و بارها خواننده را درگیر احساساتی متناقض می کند. احساساتی مطبوع با وصف طبیعت شورانگیز ماندرلی به گونه ای که می توان خود را در آن طبیعت و فضای دل انگیز تجسم کرد و از سویی احساساتی سرشار از ترس و دلهره با نگاه های سرد و نفرت بار خانم «دانورس» دایه و ندیمهٔ وفادار ربه کا به عروس جدید ماندرلی و پیشامدهای ناگوار دیگر.
این رمان عاشقانه، روانشناختی،معمایی و جنایی برجسته ترین اثر « دافنه دوموریه» نویسنده انگلیسی است که من با ترجمه ای خوب از حسن شهباز خواندم.

📹🎬با اقتباس از این رمان در سالهای ۱۹۴۰ ( به کارگردانی آلفرد هیچکاک و برنده اسکار) و ۲۰۲۰ دو فیلم به همین نام ساخته شد.

        

4

          برای عاشقان رمان های کلاسیک مثل من ربه‌کا یک  شاهکار است.
دو ویژگی ربه‌کا است که آن را متمایز میکند.1-توصیف صحنه و ویژگی ‌های آن به طوری که دوموریه را استاد این فن میخوانند.دوموریه آن قدر در گفتن جزئیات وسواس دارد که گاهی حوصله ی آدم سر میرود اما تصویری که در پی توصیفات ساخته میشود فوق‌العاده است.برای همین مجذوبت میکند. 
2- شخصیت های ربه‌کا در ابتدا ناشناخته هستند.حتی خانم دوینتر اسم ندارد او فقط خانم دوینتر است....ربه‌کا و ماکسیم هم به اندازه ای که باید تعریف نمی‌شوند.
به نظر می آید دوموریه دوست ندارد اول شخصیت هایش را معرفی کند بعد قصه را تعریف کند.این مرموز بودن به جذابیت کتاب بسیار می افزاید.
نکته ی جالب دیگر کتاب تناقض عجیب و جالبی است. اسم کتاب،داستان و تعریف شخصیت ها حول ماکسیم و نه خانم دوینتر باعث شده  کتاب در تناقض عجیب و غریب اما جالبی قرار بگیرد.(مطلب کمی مبهم است اما خوانندگان کتاب میدانند چه میگویم و توضیح بیشترش برای دوستان حساس به خطر افشا  ناخوشایند خواهد بود.)
خلاصه ربه‌کا اثر درخشانی است که دو اقتباس از آن میشناسم. یکی کلاسیک و ساخته ی هیچکاک ،یکی مدرن تر.هر دو جذاب هستند....
بخوانید و لذت ببرید.
        

9

پری

پری

1404/1/24

          دوران دبیرستان از بین کتاب‌های مامان، «جین ایر» را برداشتم و خواندم و این پیشنهاد مامان باعث شد تا من پناهگاهی به نام کتاب را به یاد بیاورم. بعد از آن نوبت به «بر باد رفته» و «بلندی‌های بادگیر» و… رسید ولی هیچ گاه به سراغ «ربه‌کا» نمی‌رفتم. سال‌های اخیر هنگام مرتب کردن کتابخانه، دو سه صفحه‌ی ابتدایی را می‌خواندم و دوباره سر جایش می‌گذاشتم. امسال طلسم شکسته شد و نوبت به «ربه‌کا» رسید.
به خاطر خواندن کتاب «خاطرات کتابی» تصمیم گرفتم ابتدا ربه‌کا را بخوانم؛ چون می‌دانستم احمد اخوت در بخشی از خاطرات کتابی درباره‌ی این کتاب نوشته است.
نسخه‌ای که از ربه‌کا خواندم برای سی سال گذشته است و به دلیل اشتباهات نگارشی و ویرایشی، چندین صفحه‌ی آغازین سرگردان بودم، به همین دلیل شروع کردم به خواندن نظرات در گودریدز. خواندن نظرات همانا و لو رفتن داستان همان. در کست باکس کتاب صوتی‌اش را پیدا کردم و بخش‌هایی از داستان را با آن گوش کردم. 
فهمیدم که در سال ۲۰۲۰ هم فیلمی از این کتاب ساخته‌اند و گویا به پای نسخه‌ی ۱۹۴۰ نمی‌رسد.
اگر داستان را نمی‌دانستم به طور حتم جذابیت بیشتری برایم داشت، گرچه ۲۰۰ صفحه‌ی پایانی را یک روزه به پایان رساندم.
ناشناس بودن راوی، به گونه‌ای که نامش را نمی‌دانیم، سایه‌ی سنگین ربه‌کا، عظمت ماندرلی، هوای مه گرفته، عطر گل‌ها و صدای دریا و مرموز بودن خانم دانورس، باعث کشش داستان می‌شد.
در جایی خواندم که این کتاب را با «جین ایر» قیاس کرده‌اند. شباهت‌هایی اندک در جزئیات را نمی‌توان به شباهت کلی رساند. هر دو داستان زنی جوان است که وارد خانه‌ای اشرافی می‌شوند، خانه‌ای که به سبب رازی که در آن نهفته است، مرموز است. اما جین ایر دختری مستقل و باهوش است که در گذر زمان، استقلال او بیشتر می‌شود و با اراده و عزت نفس عشق را می‌پذیرد. در حالی که راوی کتاب ربه‌کا (همسر دوم دو وینتر) شخصیتی ترسو است که وارد زندگی جدیدی می‌شود. او درگیر گذشته‌ی زنی است که دیگر زنده نیست و حسادتی که به او می‌ورزد باعث می‌شود نسبت به خود حس بی‌ارزشی داشته باشد. اگرچه از نظر برخی جزئیات این دو کتاب شبیه به هم هستند ولی درونمایه و لایه‌های زیرین داستان با هم متفاوتند.
        

0