کتاب زندگی های من

کتاب زندگی های من

کتاب زندگی های من

الکساندر همن و 2 نفر دیگر
4.2
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

9

شابک
9786001041426
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1401/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در سارایوو، فضاها و امکان‌هایی شخصی داشتی: کافانای پاتوقِ خودت، آرایشگرت، قصابت، خیابان‌هایی که در آن آدم‌ها تو را به جا می‌آوردند، فضایی که تو را تعریف می‌کرد و به تو هویت می‌داد؛ همه‌ی مکان‌های مهم زندگی‌ات‌ (مثلاً جایی که موقع بازیِ فوتبال زمین خوردی و دستت را شکستی، گوشه‌ای که برای ملاقات اولین عشقت صبر کردی، نیمکتی که روی آن برای اولین بار او را بوسیدی)؛ ناشناس بودن در سارایوو تقریباً محال بود و حریم خصوصی به معنای واقعیِ کلمه غیرقابل درک (در زبان بوسنیایی کلمه‌ای به معنای «حریم خصوصی» وجود ندارد)؛ همان‌قدر که تو همشهری‌هایت را می‌شناختی، آن‌ها هم تو را می‌شناختند. عملاً مرزی بین درون و برون وجود نداشت. اگر به هر نحوی ناپدید می‌شدی، همشهری‌هایت می‌توانستند دسته‌جمعی و با حافظه‌ی گروهی‌شان، و البته با کمک شایعاتی که در طول سال‌ها درباره‌ات جمع شده بود، نسخه‌ی جدیدی از تو را دوباره بسازند. درکت از این‌که چه کسی بودی، یعنی عمیق‌ترین درک هویتیِ تو، براساس جایگاهت در شبکه‌ای انسانی تعیین می‌شد که لازمه‌ی مادی‌اش معماریِ شهر بود. از آن طرف، شیکاگو نه برای دور هم جمع کردن آدم‌ها، بلکه برای فاصله‌گذاری بین آن‌ها و قرار دادنشان در فاصله‌ای بی‌خطر از هم ساخته شده بود. به نظر می‌آمد ابعاد، قدرت، و نیاز به حریم خصوصی پایه‌های اصلیِ معماری آن را تشکیل می‌دادند. با این‌که شیکاگو وسعت زیادی داشت، فرق بین آزادی با گوشه‌گیری، استقلال با خودخواهی، و حریم خصوصی با تنهایی را نادیده گرفته بود. در این شهر، هیچ شبکه‌ی انسانی‌ای نداشتم که در آن بتوانم جایگاه خودم را پیدا کنم؛ سارایووی من، شهری که درون من بود و هنوز هم آنجا قرار داشت، تحت محاصره و در حال نابودی بود. غریبی و جابجاییِ من دقیقاً همان‌قدر که تجربه‌ای جسمی بود، متافیزیکی هم بود. اما نمی‌توانستم در ناکجا زندگی کنم؛ چیزی از شیکاگو می‌خواستم که سارایوو به من می‌داد: جغرافیای روح.
      

یادداشت‌ها