یادداشت علی ریاضی

        در کتاب زندگی‌های من، هِمُن (نویسنده‌ی کتاب) خاطرات مختلفی از زندگیش - چه تا جوانیش که در بوسنی بوده و چه بعدش که به امریکا مهاجرت کرده - رو روایت می‌کنه. اون چیزی که در مورد این خاطرات جالبه، تنوع و بی‌پرده بودنشونه. احتمالا چیزهای زیادی در این کتاب می‌خونید که نه‌تنها تجربه نکردید، بلکه حتی ایده‌ای هم در موردش ندارید؛ ابعاد مختلفی از حس‌وحالات فردی، ارتباطات عاطفی، روابط اجتماعی و ... در شرایط اختناق و آزادی، جنگ و صلح و درون و دور از وطن. البته این چیزهایی که ایده‌ای ازشون ندارید با چیزهایی کاملا آشنا براتون درهم‌تنیده‌ن و باعث جذابیت بیشتر و ملموس‌تر شدنشون شده. 
ولی نمی‌دونم چه چیزیش کم بود که انتظارم رو برآورده نکرد و اون طور که می‌خواستم نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. من به‌خاطر علاقه‌م به منطقه‌ی بالکان و همین طور کتاب‌های خودزندگی‌نامه، این کتاب رو انتخاب کردم و می‌تونم بگم درکل واقعا ارزش خوندن رو داشت.
خاطره - یا شاید بهتر باشه بگم جستار - تکان‌دهنده‌ی انتهای کتاب، اگر برجسته‌ترین بخشش نباشه، یکی از بخش‌های ممتاز کتابه. من این جستار رو قبلا از پادکست یک‌پنجره‌ - پادکست فوق‌العاده‌ای که پخشش متوقف شد - شنیده بودم و‌ خوندن دوباره‌ش از جذابیتش - و همین طور تلخیش - کم نکرد.

در یکی از بخش‌های کتاب، همن از یه غذای سنتی به‌نام بُرْش‌ - یا بُرْشْت - می‌گه که بهونه‌ای برای دور هم جمع شدن فامیل بوده و وسیله‌ای برای پررنگ نگه داشتن ارتباطات خونوادگی. وقتی از بوسنی به امریکا مهاجرت می‌کنه، برای رهایی از غربت و چشیدن دوباره‌ی طعم اون غذا، تلاش می‌کنه جاهایی رو پیدا کنه که برش سرو می‌شه؛ ولی برش‌هایی که می‌خوره اصلا به دلش نمی‌شینن و تصمیم می‌گیره که خودش دست‌به‌کار بشه:
«... ولی آن‌چه من در این سرزمین وفورِ غم‌انگیز درست می‌کردم، حتی به آنچه که به یاد می‌آورم نزدیک هم نبود. همیشه دست‌کم یک ماده‌ی اولیه کم بود؛ بدون احتساب آن ماده‌ی سری. از آن مهم‌تر این‌که هیچ چیزی به‌اندازه‌ی برش خوردن در تنهایی، ترحم‌برانگیز نیست. درست کردن برش برای خودم باعث شد متافیزیک غذا خوردن خانوادگی را دریابم. غذا باید روی شعله‌ی کم اما مستمر عشق تهیه شده و در آئین غیرخوراکی باهم‌بودگی صرف شود. ماده‌ی حیاتی یک برش بی‌نقص، یک خانواده‌ی بزرگ گرسنه است.»
این قسمت از کتاب از این جهت برام جذاب بود که مسئله‌ی غذا خوردن مخصوصا در فرهنگ‌های شرقی مثل فرهنگ ایرانی، خیلی عمیق‌تر و مهم‌تر از صرفا سیر شدن و لذت بردن از مزه‌ست؛ تفکر و گفتگو در موردش هم جالب و خوشمزه‌.
      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.