شهر ارواح

شهر ارواح

شهر ارواح

ویکتوریا شواب و 2 نفر دیگر
3.9
28 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

73

خواهم خواند

12

ناشر
ویدا
شابک
9786002914217
تعداد صفحات
201
تاریخ انتشار
1399/10/6

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        ویکتوریا شواب نویسنده ی جوانِ و فانتزی نویسِ بسیاری از ا?ثار کودکان و نوجوانان است. ا?ثار وی بارها از طرف مجلهی نیویورک تایمز به عنوان پر فروشترین کتاب انتخاب شدهاند.کتابهای او به چندین زبان زندهی دنیا ترجمه شده و برخی از ا?ثار وی در قالب فیلم و سریال در برنامه های تلویزیونی به نمایش در ا?مدهاند.ویکتوریا در ایالت تنسی در ا?مریکا زندگی میکند اما اغلب در جستجوی سوژه در خیابانهای پاریس، و یا در حال بالا رفتن از تپه های اسکاتلند دیده میشود.اکثرا در گوشهی دنج کافه ها در حال رویا پردازی و خلق شخصیتهای تازه است و در بین کودکان و نوجوانان طرفداران بسیاری دارد.
      

یادداشت‌ها

          
از این نویسنده قبلا مجموعه سایه جادو رو خوانده بودن و خوشم امده بود، پس برای چالش خرداد طاقچه، این کتاب رو انتخاب کردم ( اگه میدونستم این کتاب ترجمه دیگری از کتاب کلاغ سرخ نشر پرتقال هست که تو بی نهایته، نمی خریدمش😒)

کتاب شهر ارواح، جلد اول از مجموعه سه جلدی کاسیدی بلیک است. انتشارات پرتقال این جلد را با عنوان دیگری یعنی کلاغ سرخ و جلد دوم و سوم را با عناوین دخمه مردگان و گذرگاه اشباح چاپ کرده است. نشر ویدا هم ترجمه دیگری از این مجموعه دارد. 

شخصیت اصلی این کتاب، دختر نوجوانی به نام کاسیدی است، یک دختر معمولی که با پدر و مادر نویسنده اش زندگی می کند. موضوع کتاب هایی که والدینش به واسطه نوشتن انها معروف شده‌اند، ارواح و داستان های آنها در طول تاریخ است.
اما یک تصادف، کاسیدی را همچون پدر و مادرش و چه بسا خیلی واقعی تر و عملی تر از آنان، وارد دنیای ارواح می کند. به عبارت دیگرد تصادفی که نزدیک بود باعث غرق شدن و مردن کاسیدی در دریاچه‌ای از یخ بشود، همچون کلید ورود او به برزخ مردگان، یعنی جایی که ارواح سرگردان در ان به سر می برند می شود و باب یک دوستی جدید با روحی به نام جیکوب را برای او باز می کند، دوستی که از ان به بعد همه به عنوان دوست خیالی کاسیدی می شناسندش، چرا که فقط کاسیدی است که او را می بیند و صدایش را می شنود.
هرجا که دروازه ای برای ورود به دنیای مردگان باشد کاسیدی با صدایی تپ تپ مانند به وجود ان پی می برد و جذبش می شود، واردش می شود و داستان ارواحی را که در ان گیر افتاده اند، میبیند، اما او نمی داند که این توانایی برای چه به او داده شده و باید با ان چه کند! 

پدر و مادر او می خواهند از روی یکی از کتاب هایشان، مستند تلویزیونی بسازند، پس عازم شهر ادینبورگ می شوند که به شهر ارواح معروف است. کاسیدی هم به ناچار با ان ها همراه می شود.
اما اگر واقعا ادینبورگ شهر ارواح است، چه چیزهایی در انتطار این دختر نوجوان تنها خواهد بود...
راستی کاسیدی یک دوربین مخصوص عکاسی هم دارد که همه جا همراه اوست و حتی از سرزمین مرده ها عکس هایی گرفته و می گیرد، دوربینی که در روز حادثه هم با او بود و به نوعی ان هم از سرزمین مرده ها برگشته است و شاید حتی هم توانایی های ویژه ای هم پیدا کرده باشد! 

من انتظار اتفاقات ترسناک تر و معماگونه تری رو داشتم، ولی در مجموع از خواندن کتاب لذت بردم و دوست دارم بدانم در جلدهای بعدی، چه اتفاقاتی برای کاسیدی و جاکوب خواهد افتاد.
از انجا که در تصویر جلد همواره گربه خانوادگی شان گریم، هم حاضر است به نظرم نقش این حیوان هم در داستان پر رنگ تر خواهد شد😁.
        

8