آمریکایی

آمریکایی

آمریکایی

هوارد فاست و 2 نفر دیگر
3.4
11 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

17

وقتی آلتگلد او را برای نخستین بار دید نمی دانست کیست، اما در خیابان ایستاد. چهره جدی و سخت آن زن همچنین سخنانش توجه او را جلب کرد. آن زن کت مردانه کهنه و ژنده ای پوشیده بود که یقه آن را زیر گلو با سنجاق قفلی بسته بود. موهایش را با روسری پوشانده بود و کف یک کفشش را با یک تکه نخ بند کرده بود. در کنارش میز کوچگی قرار داشت که روی آن انباشه از کتاب بود. روز زمستانی سردی بود. نزدیک گرگ و میش و اندک کسانی که در خیابان ها بودند به خانه های گرم و نزد خانواده میشتافتند. اما عنوان آن کتاب ها نظر آلتگلد را جلب کرد و این امر، همراه با سخنان آن زن: «تا زمانی که ذره ای شهامت باقی است عدالت از روی زمین بر نخواهد افتاد.» موحب شد که مکث کند و یک کتاب بردارد. عنوان کتاب چنین بود:زندگی آلبرت ر. پارسونز.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آمریکایی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آمریکایی

یادداشت‌های مرتبط به آمریکایی

            نظر آقای خامنه ای درباره این کتاب: «این کتاب از یک رمان‌نویس معروف امریکایی به نام «هوارد فاست» است -ظاهراً هنوز هم زنده است و شاید ده، دوازده جلد کتاب دارد؛ بنده هم بعضی از کتابهایش را دارم و خیلی از آنها را خوانده‌ام- او یک رمان‌نویس بسیار خوبی است؛ قدری هم چپ میزند؛ البته چپ به‌اصطلاح امریکاییها. میدانید در اصطلاح امریکاییها، چپ کسی است که یک ذرّه اسم عدالت و تأمین اجتماعی و امثال این واژه‌ها را بر زبان بیاورد و یا در کتابی بنویسد. او کتابی دارد به نام «امریکایی» که شرح حال شخصی است که پدر و مادرش از یکی از کشورهای ظاهراً اروپای شرقی، با آن زحمات از اقیانوس اطلس عبور کردند و همراه با مهاجران اروپایی، خودشان را به امریکا رساندند و دنبال شغل و کار و نان بخور و نمیر بودند.... در این کتاب، مراحل رشد و تربیت و پیشرفت و دوره‌ی کلاس قضایی دیدن و قاضی شدن و بالاخره وارد مبارزات انتخاباتی شدن این فرد شرح داده شده است. در مقدّمه‌ی کتاب هم مترجم مینویسد که این رمان است، اما واقعیت دارد؛ شرح حال فلان کس معروف در فلان ایالت امریکاست. آدم وقتی این کتاب را میخواند، واقعاً میفهمد که انتخابات یعنی چه! برای انسانی که میخواهد در یک جامعه‌ی دارای منطق زندگی کند، این معیارها مطلقاً معنی ندارد. از انتخابات شورای شهر و شهرداریها شروع میشود، تا به انتخابات ایالتی و انتخابات کنگره و انتخابات ریاست جمهوری میرسد. کسانی که در آن انتخابات هیچ‌کاره‌ی محضند، مردمند؛ مردمی که می‌آیند رأی میدهند! همان مردمی که پای صندوق حاضر میشوند و رأی میدهند، اینها هیچکاره‌ی محضند. آن کلوبهایی که در آنها اشخاص و کاندیداها انتخاب میشوند، کلوبهایی هستند اصلاً به‌کلّی جدای از مردم (هستند) و هیچ ربطی به آنها ندارد؛ مثلاً کلوبِ حزب دمکرات شاخه‌ی ایالت فلان. این آقا چگونه انتخاب میشود که از مرحله‌ی پایین تا مرحله‌ی ایالتی بالا می‌آید و بعد در یک مرحله‌ی دیگر به کنگره راه می‌یابد، تا مثلاً یک وقتی رئیس جمهور شود؟ این جزو چیزهای عجیب و غریبی است که انسان می‌بیند و با معیارهای انسانی و صحیح هیچ تطبیق نمی‌کند. 13771204»
          
            این کتاب بر اساس زندگی یه شخصیت حقیقی نوشته شده، قاضی و سیاستمدار آمریکایی، جان پیتر آلتگلد.

من اصولا یه قراری با خودم دارم: وقتی زبان اصلی یه کتاب انگلیسیه، همیشه برم سراغ همین اصلِ ترجمه‌نشده :)
این کتابم اصولا تو همین دسته قرار می‌گرفت، ولی بعد از گوش دادن به «لک‌لک‌ها بر بام»، دیدم خیلی هم بد نیست وقتی نمی‌رسم متنی بخونم به همون ترجمهٔ صوتی بسنده کنم 😅
در نتیجه شروع کردم به گوش دادن به این کتاب و واقعا راضیم از اینکه این کتابو به بهانهٔ نداشتن وقت از دست ندادم...

روایت کتاب از همون ابتدای زندگی پیتر آلتگلد شروع میشه. دوران کودکی تا جوونی خیلی نکتهٔ خاصی نداشت و ماجرا از اونجایی جالب شد که پیتر یه مرد میانسال شده بود و یه قاضی محترم. 
اینجا قضیهٔ اعدام رابرت پاسونز یکی از رهبران جنبش کارگری آمریکا مطرح شد، ماجرایی که کلا پیتر رو تکون داد...

من خیلی توصیفات مربوط به پارسونز رو دوست داشتم و بعد تغییری که در پیتر ایجاد شد...
اینقدر این آدم تو دلم جا باز کرد که تو صحنه‌های آخر کتاب به شدت بغض کردم و اگه تو خیابون نبودم گریه‌م می‌گرفت!

این مبارزه برای مردم خیلی قشنگ بود و حتی اون شکست خوردن‌های پیاپی از صاحبان ثروت با اینکه دل آدم رو به درد می‌آورد، به خاطر شخصیت پیتر و خستگی‌ناپذیریش تهش یه حس خوبی می‌داد به آدم... حس اینکه شاید الان زمین خوردی ولی باز می‌تونی پاشی، تا وقتی هنوز نفس می‌کشی می‌تونی به مبارزه ادامه بدی...


کلا ساختار حزبی آمریکا و تقریبا هیچ‌کاره بودن مردم رو خیلی خوب نشون داده بود... البته پیچیدگی سازوکارهای حزبیشون خیلی زیاد بود و من یه سری جاها واقعا ازشون سر در نمی‌آوردم 😵‍💫
نثر کتاب هم اول به نظرم یه جوری می‌اومد، انگار یه حالت گزارش‌گونه داشت. البته کم‌کم به این نوع روایت عادت کردم. یه جاهایی هم داستان پرش داشت که دلم می‌خواست بدونم اون وسطا چه اتفاقی افتاده! 

در مجموع ولی خیلی دوستش داشتم، و چقدر لذت بردم از شنیدن از آدمایی مثل پارسونز، پیتر آلتگلد و همهٔ اونایی که برای مردم می‌جنگن... 

کلا اینقدر بعد این داستان رفته بودم تو حال و هوای اون بازه‌های تاریخ آمریکا که سریع بعد از تموم شدنش رفتم سراغ خوشه‌های خشم... و این یکی رو هم خیلی دوست داشتم 🥹 
هنوزم تو همون حال و هوام 😅 رو همین حساب، شرق بهشتِ جان اشتاین‌بک و یه کتاب دیگه از ایمی هارمون رو هم که تو هم بازه‌های تاریخیه گذاشتم تو فهرست انتظارم 😄
          
            {شیکاگو خوک‌ها را می‌کشد و انسان می‌سازد. اما کمی پس از آنکه آلتگلد به آنجا آمد ملاحظه کرد که انسان‌ها نیز همراه خوک‌ها کشته می‌شدند، و اخلاقیات محدود به همین حد بود کم با خوردن گوشتشان مخالفت می‌شد.}

دومین کتابی بود که پس از مهاجران از هاوارد فاست خواندم. به وضوح، درام کم‌رنگ و پرداختن به واقعیت افزایش یافته بود. مسیر اصلی داستان هم، زندگی جان پیتر آلتگلد، سیاستمدار آمریکایی است. سیاست‌مداری که اصالتا آلمانی است و همین موضوع باعث می‌شود که نتواند تا هر موقعیتی که بخواهد برسد. از رهبران حزب دموکرات بوده و چهار سال فرماندار ایالت ایلینوی.
از مهم‌ترین اقداماتش، حکم آزادی سه‌تن از عدالت‌خواهان ماجرای های‌مارکت بوده که پس از آن، دشمنی‌های جمهوری‌خواهان و حتا دموکرات‌ها با او شروع می‌شود.
برای فهم حدودی از جریانات سیاسی و حزبی آمریکا خصوصا در قرن بیستم، گزینهٔ خوبی است.
آقای خامنه‌ای هم، ۲۵سال پیش توصیه به مطالعهٔ این رمان داشته‌اند.