معرفی کتاب دست آخر اثر ساموئل بکت مترجم مهدی نوید

دست آخر

دست آخر

ساموئل بکت و 1 نفر دیگر
3.5
29 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

12

ناشر
پژوهه
شابک
964777205X
تعداد صفحات
116
تاریخ انتشار
1384/12/22

توضیحات

        در این نمایش نامه "هم" و "کلو" در گفت وگویی به دنبال قصه ی زندگی شان می گردند. "ساموئل بکت" در این نمایش نامه ی حاضر در دنیایی به ظاهر ساده با نگاهی انسانی سعی می کند نگاهی دیگر به زندگی داشته باشد و ادبیات پوچی را خلق کند. "هم" و "کلو" در جایی می گویند: هم: یه چیزی از ته قلبت. کلو: قلبم. کلو: بهم گفتن عشق اینه آره بی برو و برگرد، الان می بینی چقدر ... هم درباره ی دست آخر یا همان آخر بازی می گوید: این دست آخر قدیمی از همون اول هم بردی نداشته ...".
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دست آخر

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌ها

          این نمایشنامه هم خواندنی و جالب بود، اما ابدا لذت‌بخش نبود! و به خاطر حجم کمش، در یک نشست کوتاه خواندمش.

ماجرای نمایش به زندگی چهار نفر در یک ساختمان برمی‌گردد که یکی اربابی است به نام هَم، دیگری خدمتکار او است به نام کِلاو، سومی و چهارمی هم پدر و مادر هَم هستند؛ به نام های نَگ و نِل که هر کدام در یک سطل آشغال حبس شده‌اند و زنده‌مانی می‌کنند.

بیشترین نقش را در این نمایش‌نامه، هَم و کلاو دارند. نقش نگ و نل بسیار کمرنگ است و بیشترین نقش‌شان با حضورشان در آنجا معنا می‌پذیرد نه با دیالوگ‌ها یا حرکاتی که ندارند.

با خواندن این نمایش‌نامه، به یاد نمایش‌نامۀ «در انتظار گودو» افتادم. شخصیت‌های پوتزوی ارباب و خدمتکارش لاکی، که روابط هَم و کلاو هم بسیار شبیه به روابط پوتزو و لاکی است.

این آدم‌ها در دخمۀ کوچک‌شان با گفتگوهای بی سَر و تَهی مشغولند که وقتشان را پر می‌کند و زندگی‌شان را همین‌طور پوچ و بی حادثه‌ای قابل‌توجه پشت سر می‌گذارند و با اینکه از این وضعیت خسته و سردرگم شده‌اند؛ اما باز هم ناتوان از تغییری مهم و اساسی به آن ادامه می‌دهند، چون ظاهرا چاره‌ای ندارند.

این گفتگوهای طولانی، پر تکرار، بی معنی و مفهوم و گاه کلیشه‌ای، وقت آنان را پر کرده و چون نمی‌خواهند یا نمی‌توانند کار خاصی انجام دهند، خود را به کارها و چیزهای بی‌ارزش مشغول کرده‌اند تا گذر زمان آزارشان ندهد.

خواندن این نمایش‌نامه اگر پیش از «در انتظار گودو» بود، قطعا بیش از حد آزاردهنده می‌شد. اما با نمایش‌نامۀ قبلی، کمی آمادگی‌ام برای خواندن این نمایش‌نامه بیشتر شد و توانستم یکسره تا پایان بخوانمش و گرچه لذت‌بخش نبود، اما جالب بود و مرا به تامل و تفکر واداشت.
        

43

بکت و پایا
          بکت و پایان 

تموم شد ، داره تموم میشه ، تا الان باید تموم می شد...

این یک شروع هولناک بر یک پایان غم انگیزه. هرچی بخوام درباره این اثر چیزی بنویسم ، انگار قراره خلاف جهت آب رودخونه ای خروشان شنا کنم. چون هر چیزی که خوندیم و دیدیم و شنیدم بی معنی و پوچ شده. حتی خود این اثر هم پر از بی معناییه...

چی میتونم بگم و چه برداشتی باید بکنم وقتی خود کلاو با خنده میگه:

- منظور؟ ما منظور داشته باشیم؟ یعنی کسی پیدا میشه که فکر کنه ما منظوری داریم؟ 

شما دارید با یک وضعیت دارک و عجیب رو به رو می‌شید. خونه ای که طراحی ش شبیه جمجمه ست.  
۴ تا آدم عجیب و غریبی که بازمانده های بشریت روی زمینن... هر کدوم این آدم ها یه جوری ناقصن...
زندگی گیاهی دارن و اگر یکیشون نباشه اون یکی نمیتونه به زندگی ادامه بده...
دنیا به پایان رسیده یا حداقل در حال پایان گرفتنه ...
دنیایی که به پایان رسیده دیگه نیازی به بشریت نداره . بشریتی که ممکنه حتی از یک شپش روی شکم کلاو باز خودشو بازسازی بکنه و این وحشتناکه...
وحشتناک در جهانی که بشر اونو به این روز انداخته. وقتی جهان اینطوری به پایان رسیده و بشر دلیل اصلی این پایانه،  پس دوباره برگشتن بشر میتونه وحشتناک ترین چیزی باشه که در این جهانِ پس از پایان رخ میده.

آخر بازی یا همون دست آخر رو سالها پیش در دوره کارشناسی ارشد خوندم و همون موقع درگیر این جهان بکتی شدم. این پوچی و این پایان غم انگیز ، منو مجذوب خودش کرد.

به آثار بکت ، مخصوصا این اثر باید نگاه خاص داشت. دنبال قصه و آغاز و پایان و عطف و... نباشید. 
اینا مهم نیست... از این ها گذر کردیم.

بیاید فقط به تماشا بشینیم... به این وضعیت نگاه کنیم ...

بیاید نگاهی به این پایان بندازیم و رد شیم...

همین !!
        

26