دال دوست داشتن

دال دوست داشتن

دال دوست داشتن

3.7
80 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

169

خواهم خواند

89

ناشر
کنار
شابک
9786229612576
تعداد صفحات
130
تاریخ انتشار
1399/12/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
حالا باید به معشوق مان بگوییم از ما «دوستت دارم» نخواهد. «عاشقت هستم» نخواهد. «عزیزم» ساده یا کشدار نخواهد. بگذارد لحن همین کلمات معمولی، جور کلمات عاشقانه را بکشد: همین شوخی ها، همین «چطوری؟»ها، همین «کجایی؟»ها، همین «کی می آیی؟»ها، همین «دیوونه!»ها، همین «بمیری!»ها.
یا نه، به معشوق مان بگوییم اصلا کلمه نخواهد. بگذارد سکوت، جور همه چیز را بکشد.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دال دوست داشتن

نمایش همه

یادداشت‌ها

        عالی کتابی که خوندنش برای همه لازمه نه یکبار که چندین دفعه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

          گروه‌های مجازی شعرخوانی رو دیدید؟
یا این نوجوان‌هایی که تو کافه‌ای دور هم گرد میان و از هر دری سخن میگن، بدون این که حرف‌هاشون پیوستگی خاصی داشته باشه و فقط تلاش می‌کنن ساده‌ترین و چرت‌ترین مباحث رو جوری بیان کنند که شاعرانه و ادیبانه به نظر بیاد. ساعت‌ها حرف می‌زنند و ادای شاعران و فرهیختگان رو درمیارن اما از همه‌ی گفته‌هاشون حتی دو صفحه مطلب به درد بخور هم به دست نمیاد. در نهایت هم انجمن با  رد و بدل شدن چند شماره‌ی تلفن و "شما چه قشنگ حرف می‌زنید" به پایان می‌رسه.

"دال دوست داشتن" دقیقا چنین حسی رو به من می‌داد. انگار وسط یکی از این انجمن‌ها بودم و واقعا که چقدر عذاب آور بود‌.
نویسنده در مقدمه‌ی کتاب نوشته : 《چرا باید این کتاب چاپ شود؟》 این سوالی بود که بیش از یک سال از خودم می‌پرسیدم و جواب درستی برای آن پیدا نمی‌کردم.

سوال من هم همینه.
چرا چنین چیزهایی باید چاپ بشن و مهم‌تر از اون، چرا چنین چیزهایی باید انقدر معروف باشن؟
"دال دوست داشتن" کتاب نیست. کپشن‌نویسیه.

اون نیم ستاره رو فقط به احترام درختی دادم که قطع شد تا کاغذ این کتاب باشه.
        

2

شراره

1401/10/27

          به قدری روان و دلنشین بود نفهمیدم کی و چه جوری تموم شد...واقعا لذت بردم...گفت و گویی دوستانه درباره زندگی،مرگ،رابطه، یکنواختی و آدم هایی که دوستشان داریم...
به قول نویسنده گاهی باید اسم آدم های دوست داشتنی زندگیمون رو فراموش کنیم و اون هارو با ویژگی‌های دوست داشتنیشون به خاطر بیاریم و صدا کنیم مثلا اونی که لبخند قشنگی داره.... 

جمله‌ای از کتاب:(اونقدر لذت بردم یادم رفت جمله های مورد علاقمو بنویسم) 

سرمایه را باید به کار انداخت و کار کرد و سود برد گیرم که کم باشد حالا معشوقی،رفیقی پیداکرده‌ای و روزگار خوشت را گذرانده‌ای بی حساب غافل که باید حال خوشت را به کار می‌انداختی ،انرژی میگرفتی ،پیش میرفتی آرزوهات را میجستی بت‌هات را میشکستی زیبایی‌هات را می‌یافتی مهربانی میکردی قشنگتر میشدی باید از حساب عشق و رفاقت بر میداشتی خرج امید و شادمانیت میکردی و سودش را دوباره  سرسفره عشقت شریکت، رفیقت ،میگذاشتی وقتی مست از شیفتگی و هیجان و هوس جیک جیک مستان سر میدادی یادت به سرمای زمستان روزمرگی و تکرار و ملال نبود

مرگ یعنی لازم نیست به هیچ چرایی پاسخ بدهیم
        

20

          بهترین بخش کتاب نظر من این بود
از دست دادن کابوس کسانی است که گمان باطل به دست آوردن را دارند این پندار که ما می توانیم کسی را از آن خود کنیم به دستش بیاوریم و در بند تعلق خویش بکشیم از اساس وهم و خیال است خوش باوری منفعلانه و کودکانه کسی است که آیین با هم بودن و برای هم بودن را نمی داند و مذبوحانه با خود، دیگری و کائنات می جنگد تا مفهوم غیر واقعی مال هم بودن را جایگزینش کند و البته که در این تلاش به واقع از دست می‌دهد 
نه آدم آدمها را که ذاتاً به دست آوردنی نیستند بلکه کرامت انسانی عزت نفس و شکوه دوست داشتن حقیقی را که اینها را قربانی مفهومی بی ارزش می کند که حتی به دست هم نمی آید اینکه بیاموزیم بدون اینکه کسی و چیزی را مال خود کنیم از آن لذت ببریم پذیرش و انفعال نیست برعکس درک حقیقت لذت است
او که زندگی اش را به هیات سکه های طلا و جواهرات گرانبها در آورده و به خیال تحصیل لذت مایملکش را در گاوصندوق نگاه می دارد و صدها قفل بر آن می دهد جز اضطراب چیزی به دست نمی‌آورد کودکی که بازیچه هایش را وا می نهد و از دست می ریزد سرخوش تر و چابک تر می دود و بی خیال از دست دادن قهقهه های مستانه سر می‌دهد و زندگی می‌کند از ته دل
        

2