سه گانه جوهری (3): مرگ جوهری

سه گانه جوهری (3): مرگ جوهری

سه گانه جوهری (3): مرگ جوهری

کورنلیا فونکه و 1 نفر دیگر
4.6
23 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

64

ناشر
بهنام
شابک
9789645668646
تعداد صفحات
704
تاریخ انتشار
1389/4/9

توضیحات

        مرگ جوهری نوشتة کورنلیا فونکه قسمت پایانی سه گانه جوهری است. او از نویسندگان ادبیات نوجوان آلمان است. داستان های او را می توان در گونة رئالیسم جادویی جای داد. در بسیاری از کتاب های کورنلیا فونکه، بچه ها شخصیت کاملا مستقلی دارند و بیش تر وقت ها در برابر کلیشه های از پیش تعیین شده مقاومت می کنند. در این کتاب (مرگ جوهری) ماموریت «فرید» و «مگی» بازگرداندن انگشت خاکی از دنیای مرگ به زندگی است، اما اورفیوس فقط به فکر ثروتمند شدن خود است و از فرید بهره کشی می کند. «مو»، پدر مگی نیز با وجود مخالفت های دخترش و همسرش ریسا به هیچ وجه قصد ترک دنیای جوهری را ندارند و شدیدا با شخصیت زاغ کبود عجین شده است. در این میان «فنوگلیو» درمانده شده و تنها شاهد تغییر دنیای جوهری به وسیلة اورفیوس است. اورفیوس تصمیم می گیرد برای بازگرداندن انگشت خاکی با زاغ کبود وارد معامله شود.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

سیاه مرگ

تعداد صفحه

25 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به سه گانه جوهری (3): مرگ جوهری

یادداشت‌ها

دریا

دریا

1403/7/21

          سومین کتاب از سه‌گانه‌ی فونکه، البته الان دیگه چهارگانه‌ست چون جلد چهارم هم داره میاد.

نمی‌دونم چرا خیلی مشتاق خوندن جلد چهارم نیستم. ایده‌های کورنلیا رو دوست دارم، دریافتی که از این مجموعه‌ش دارم اینه که قلم و کتاب به شمشیر پیروزند. هرچی جلوتر می‌ریم این ایده کمرنگ‌تر می‌شه.

جلد سوم تغییر و تحولات جالبی داشت ولی آخرش، مخصوصا تغییر احساس مگی رو اصلا دوست نداشتم. کلا با تغییر احساسات عاشقانه‌ی آدما توی کتابا صددرصد مخالفم، شاید هم دلیلش اینه که بد تصویرش می‌کنن. معمولا وقتی دو نفر همو دوست دارن، حتما یکی‌شون خیلی باید رفتاراش بد بشه تا اون یکی ازش زده بشه ولی این حالتو نمی‌تونن خوب درارن.

در کل دنیای فانتزی، همیشه جذابه، ولی الان که این سه کتابو خوندم، فکر می‌کنم بهتر بود ادامه‌ش نمی‌داد. همون سیاه‌دل، جلد اول، به تنهایی کفایت می‌کرد. برای من به شدت کتاب جذاب، هوشمندانه و پرکششی بود.

همین حسیه که درمورد دونده‌ی هزارتو هم داشتم. پایان‌بندی به شدت بد... هر کتابی، حتی فانتزی، یه جهان‌بینی، یه فلسفه‌ای خاص خودش داره، یا این کتاب مستثنا بود، یا من نفهمیدم چی می‌خواد بگه و تازه دو جلد چهار و پنجش که خیلی اضافی و بیخود بود. چرا وقتی تمام سرنوشت شخصیتا رو می‌دونیم، باید دلمون بخواد بفهمیم همه چی از کجا شروع شده بوده؟

وقتی این کتابا رو می‌خونم تازه به تبحر خانم رولینگ نازنین پی می‌برم. چند جلد کتاب نوشته که یک لحظه نمی‌شه زمینشون گذاشت و حتی نمی‌شه گفت یکی از دیگری جذاب‌تره. همه عالی. دقیق و درجه یک.

        

3