معرفی کتاب بازی دروغ اثر روت ویر مترجم سمیه یوسفی
در حال خواندن
2
خواندهام
81
خواهم خواند
44
توضیحات
پیامکی سحرگاهان به دستش می رسد که تنها شامل سه کلمه است:«بهت نیاز دارم» ایسا همه چیز را رها می کند،نوزاد دخترش را بر می دارد و یک راست به سمت سالتن به راه می افتد. او مهم ترین روزهای زندگی اش را در مدرسه شبانه روزی ای که اطراف آن جا بود، گذرانده است؛روزهایی که هنوز سایه شان بر دوش او سنگینی می کند.ایسا و سه تن از بهترین دوستانش عادت به بازی دروغ داشتند. آن ها برای اینکه دیگران داستان های عجیبشان را باور کنند،با هم رقابت می کردند.حال پس از گذشت هفده سال از این پنهان کاری ها، چیزی وحشتناک در ساحل پیدا شده است.چیزی که ایسا را به همراه سه زنی که سال هاست آن ها را ندیده،اما هرگز فراموششان نکرده است،مجبور به رویارویی با گذشته می کند،تجدید دیدار گرمی در کار نیست، سالتن بای آن ها امن نیست،نه بعد از کاری که کرده اند.وقت آن است که این زنان تکلیف داستانشان را روشن کنند...
بریدۀ کتابهای مرتبط به بازی دروغ
نمایش همهیادداشتها
دیروز
1403/4/17
1404/2/3

کتاب رو امانت گرفتم . بدک نبود . اولش دلم برای اوون میسوخت ولی بعدن به طرز عجیبی برام شخصیت کیرینچی بود . داستان درمورد یه اکیپ چهارنفره ست که توی گذشته شون یه بازی به نام بازی دروغ داشتن که باعث دردسر هایی براشون شده . داستان اصلی ماجرا درمورد زمانیه که جنازه ی پدر کیت، یکی از اعضای اکیپ رو، که خودکشی کرده بود دفن کردن و باهم یه داستان دروغ ساختن چون میترسیدن پاشون به زندان باز بشه . بعد از چندسال دوری این چهار تا نوجوون که حالا زن های بالغی شدن دوباره در میل، خانه ی رویاهایشان خاطرات یادشان میآید و بحث کاری که در گذشته کرده اند دوباره وسط میاید و آنها باید دوباره همان داستان دروغ رو بازگو کنن. لوک و ایسا رو دوست داشتم ( کاپشونو فقط) و نمیدونم واقعا باید به این کتاب چند نمره بدم . زندگی روزمره ای که ایسا داشت و یه کم توی فاز بزرگسالی بود برام حوصله سر بر بود . نویسنده یه جورایی داشت حقیقت رو نشون میداد که اگه کسی چنین اتفاقی براش پیش بیاد کل کتاب یا اون تیکه که قراره بازگو بشه قرار نیست همش تعقیب و گریز باشه و فرد در امنیت قرار نداشته باشه . کیت در آخر تبدیل به یه شخصیت شد که انتظار نمیرفت یه دختر ضعیف که نیازمند کمکه. لوک هم دیگه مثل اون شخصیت آروم و درونگرایی نبود که ایسا توصیف کرده بود. باورم نمیشه که الان لوک عاشق ایسا بود یا کیت ؟ یعنی همش و فقط عاشق کیت بوده از اول ؟ بودنشون در میل و وقتی آب بالا میومد منو یاد فهرست مهمانان انداخت . تجربه جالبی بود راز هایی که فاش میشد خیلی خوب بودن .
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1401/11/29