دشت های سوزان

دشت های سوزان

دشت های سوزان

4.2
25 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

42

خواهم خواند

23

شابک
9789643376437
تعداد صفحات
364
تاریخ انتشار
1395/5/25

توضیحات

        
اولین بار که ریحانی به باغ حسین قلی خان نظام السلطنه رفته بود تا شیخ خزعل را از نزدیک ببیند،شیخ از او پرسیده بود:
«مادرت کیست»
ریحانی غیرتی شده بود و یک آن تصمیم گرفته بود لیچار بار شیخ کند و از باغ بیروت بزند و از خیر دیدار بزرگترین شیخ عرب دوران بگذرد...

      

لیست‌های مرتبط به دشت های سوزان

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

108

یادداشت‌ها

          «دشتهای سوزان» صادق کرمیار رمان خوبی بود. شاید نمونهء خیلی موفقی برای رمان تاریخی نباشد اما قطعا یک نمونه رمان تاریخی است. از این طرف به تاریخ پایبند است و از آن طرف رمان است و ماجراها و شخصیت ها با هم مخلوط شده اند و دارند رمان را می سازند. قول معروف لوکاچ است که نویسنده ها وقتی به سراغ سوژه های تاریخی می روند که جامعه در دورهء ضعف و زوال باشد و نویسنده بخواهد روح انقلابی در جامعه بدمد. لوکاچ می گوید: "داستان تاریخی هنگامی متداول می شود که جامعه آبستن تلاطم انقلابی است." (صد سال داستان نویسی ایران، حسن میرعابدینی، ص29) رمان نویسی ایران با رمان تاریخی شروع شده. رمانی که خواننده را با خود میبرد به "دنیایی به دور از یکنواختی ها و مشکلات دنیای واقعی، که در آن خواننده از طریق همانندسازی خود با قهرمانان رمان، گریزگاهی می یابد." (همان، ص135)

اما "دشتهای سوزان" قطعا از این دست رمانهای تاریخی نیست؛ بلکه آن را باید در جریان دوم رمان تاریخی ایرانی دسته بندی کرد. رمانهایی که " از واقعیت تاریخی الهام گرفته اند. این رمانها برای متبلور ساختن واقعیت امروز ، از گذشته شروع میکنند. گویی نویسنده میخواهد با خود و تاریخ تسویه حساب کند و [… علل رسیدن به وضع موجود را بررسی کند و تفاوتها با گذشته را مورد توجه قرار دهد." (همان، ص985) جریان رمان تاریخی پس از انقلاب که نه برای فراموش کردن "اکنون" بلکه برای شناخت بهتر آن است.

از اینها گذشته "دشتهای سوزان" رمانی ست خواندنی. ماجرای آن به دورهء ناصرالدین شاه قاجار و مبارزات ملی مذهبی مردم خوزستان برای استقلال داشتن در بهره برداری از نفت و کشتی رانی جنوب است. نیروهای پیشبرندهء ماجراهای داستان را میشود این چندتا دانست:

1.انگلیسی ها که به عنوان استعمارگران پیر دنیا خیلی خوب ترسیم شده اند. به همان حیله گری و تفرقه اندازی که هستند!

2.شیخ خزعل که به خاطر قدرت برادرش را میکشد و به خاطر قدرت حاضر است با انگلیسی ها متحد شود و مردم را زیر پا بگذارد و...

3.مردم بیگناه و مظلوم که جز کشته شدن، سهمی از ثروتهای اطراف خود ندارند و بالاخره برای دفاع از حق خود قیام میکنند.

4.مرجعیت شیعه که دو نمونهء مختلفش را در رمان می بینیم. آیت الله جزایری که در ابتدا در مقابل انگلیسی ها مقاومت میکند و در نهایت فتوا می دهد کار کردن برای آنها اگر مفسده ای نداشته باشد منع شرعی ندارد؛ و آیت الله یزدی که تا پایان در برابر انگلیسی ها کوتاه نمی آید.

از این چهار نیروی اصلی که بگذریم نیروهای زیاد دیگری هم جریانات داستان را در ابعاد کوچکتری هدایت میکنند. مثلا درگیری ها بین طوایف بومی و طمع ورزی های شخصی مانند آنچه در مطرود می بینیم.

همین نیروهای بیرونی فراوان، باعث شده اند این رمان پر از کشمکش های بیرونی باشد و چندان راهی به درون آدمها نداشته باشیم. احتمالا کسانی که دغدغه های تاریخی داشته باشند یا حتی بخواهند دربارهء تاریخ جنوب مطالعه کنند از خواندن این رمان خیلی لذت ببرند.

آقای کرمیار که فعالیتهای فیلمسازی هم دارد در جاهایی از این رمان به شدت به جزئیات بی توجهی کرده. من کاملا احساس کردم که داشته فقط خطوط کلی داستان را مشخص میکرده تا شاید بعدا ازش استفادهء سینمایی یا تلویزیونی کند.
        

1

          اینکه یک رمان توانست یک جمعه‌ی من را، بی‌خستگی دربست در اختیار بگیرد، یعنی ارزش سه ستاره را حداقل دارد. مثل یک سریال تاریخی پیش می‌رفت. اما روی دور تند. من کسی‌ام که ریتم تند داستانی را می‌پسندم. ولی در این رمان آدم‌های زیادی می آمدند و خیلی زود هم حذف می‌شدند. در واقع آدم‌های این رمان، بعضاً صرفاً اسم‌های تاریخی بودند تا شخصیت داستانی. همین بود که نمی‌شد زیاد ارتباط گرفت با شخصیت‌ها.
شاید این اشکال از منِ کم‌تاریخ‌خوانده باشد که مطالعه رمان تاریخی برایم سخت است. چون دوست دارم بدانم کجای این رمان واقعی است و کجا نیست. خب البته این کار من را بعد از خواندن رمان زیاد می‌کند. چون رفتم «شیخ‌خزعل» را جستجو کردم و تقریباً کلیات اتفاقات اثر واقعی بود. که لزوما تحقیقات زیادی هم برای نوشتنش نیاز بود. همزمان وضعیت پایتخت را گزارش می‌کرد، سری به نجف می‌زد. جنگ جهانی اول را روایت می‌کرد و اولین چاه نفت خوزستان را هم تشریح می‌کرد. همه‌ی این‌ها در هم تنیده با اصل رمان که خوزستان بود، روایت می‌شد.
من سه ستاره و نیم می‌دهم به این رمان.
        

7

          همیشه پای یک انگلیسی در میان است!
جک استراو کتابی به این عنوان دارد که دلایل این عقیده ایرانیان را بررسی میکند، تمایلی به خواندنش ندارم. انگلیسی جماعت با حیله، خباثت و چپاول زنده است
جک استراو تاریخ استعمار را احتمالا بهتر از من میداند، اما باید یکبار آنرا از زاویه مردم ایران بشنود تا دیگر خودش را برای نوشتن به زحمت نیندازد

"دشت های سوزان"، روایت "صادق کرمیار" بود از دشت های سوزان خوزستان. 
دشت هایی که رنج و سختی را به غایت دیده و جوانمردی و دلاوری را به کمال پرورانده اند.

کاش از ناصر دیوان کازرونی،صولت الدوله قشقایی،باقر خان تنگستانی، رئیسعلی دلواری و باقی دلاورانی که نامی از آنها ثبت نشده، اطلاعات بیشتری در دست بود. خصوصا در دست جوان و نوجوان امروزی که اطلاعات مفید تاریخی اش بسیار کمتر از آن است که باید! 
(نمیدانم در گروه برنامه ریزی و تالیف کتب درسی چه میگذرد، ولی میدانم در محضر خدا باید پاسخگو باشند)
حرف های زیادی برای گفتن هست، اما هیچ کدام به فاش کردن نقاط فراز و فرود داستان نمی ارزد... خودتان بخوانید و عصبانی شوید و سپس دلتان خنک شود.
-به نظر من-زیبا ترین صحنه ی داستان مربوط به نبرد آخر است. آنجا که میگوید فلانی "پای پرچم جان سپرد... "حسادت برانگیز ترین و عاشقانه ترین صحنه نیز هم
براستی که جک استراو هم باید این کتاب را بخواند
درنهایت
اللهم اجعل عاقبت اموری جان سپردن پای پرچم
اللهم ارزقنی جان سپردن پای پرچم 🇵🇸🇮🇷✌🏻
        

4