یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

دشت های سوزان
        اینکه یک رمان توانست یک جمعه‌ی من را، بی‌خستگی دربست در اختیار بگیرد، یعنی ارزش سه ستاره را حداقل دارد. مثل یک سریال تاریخی پیش می‌رفت. اما روی دور تند. من کسی‌ام که ریتم تند داستانی را می‌پسندم. ولی در این رمان آدم‌های زیادی می آمدند و خیلی زود هم حذف می‌شدند. در واقع آدم‌های این رمان، بعضاً صرفاً اسم‌های تاریخی بودند تا شخصیت داستانی. همین بود که نمی‌شد زیاد ارتباط گرفت با شخصیت‌ها.
شاید این اشکال از منِ کم‌تاریخ‌خوانده باشد که مطالعه رمان تاریخی برایم سخت است. چون دوست دارم بدانم کجای این رمان واقعی است و کجا نیست. خب البته این کار من را بعد از خواندن رمان زیاد می‌کند. چون رفتم «شیخ‌خزعل» را جستجو کردم و تقریباً کلیات اتفاقات اثر واقعی بود. که لزوما تحقیقات زیادی هم برای نوشتنش نیاز بود. همزمان وضعیت پایتخت را گزارش می‌کرد، سری به نجف می‌زد. جنگ جهانی اول را روایت می‌کرد و اولین چاه نفت خوزستان را هم تشریح می‌کرد. همه‌ی این‌ها در هم تنیده با اصل رمان که خوزستان بود، روایت می‌شد.
من سه ستاره و نیم می‌دهم به این رمان.
      
49

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.