یادداشت ریحانه معموری

دشت های سوزان
        همیشه پای یک انگلیسی در میان است!
جک استراو کتابی به این عنوان دارد که دلایل این عقیده ایرانیان را بررسی میکند، تمایلی به خواندنش ندارم. انگلیسی جماعت با حیله، خباثت و چپاول زنده است
جک استراو تاریخ استعمار را احتمالا بهتر از من میداند، اما باید یکبار آنرا از زاویه مردم ایران بشنود تا دیگر خودش را برای نوشتن به زحمت نیندازد

"دشت های سوزان"، روایت "صادق کرمیار" بود از دشت های سوزان خوزستان. 
دشت هایی که رنج و سختی را به غایت دیده و جوانمردی و دلاوری را به کمال پرورانده اند.

کاش از ناصر دیوان کازرونی،صولت الدوله قشقایی،باقر خان تنگستانی، رئیسعلی دلواری و باقی دلاورانی که نامی از آنها ثبت نشده، اطلاعات بیشتری در دست بود. خصوصا در دست جوان و نوجوان امروزی که اطلاعات مفید تاریخی اش بسیار کمتر از آن است که باید! 
(نمیدانم در گروه برنامه ریزی و تالیف کتب درسی چه میگذرد، ولی میدانم در محضر خدا باید پاسخگو باشند)
حرف های زیادی برای گفتن هست، اما هیچ کدام به فاش کردن نقاط فراز و فرود داستان نمی ارزد... خودتان بخوانید و عصبانی شوید و سپس دلتان خنک شود.
-به نظر من-زیبا ترین صحنه ی داستان مربوط به نبرد آخر است. آنجا که میگوید فلانی "پای پرچم جان سپرد... "حسادت برانگیز ترین و عاشقانه ترین صحنه نیز هم
براستی که جک استراو هم باید این کتاب را بخواند
درنهایت
اللهم اجعل عاقبت اموری جان سپردن پای پرچم
اللهم ارزقنی جان سپردن پای پرچم 🇵🇸🇮🇷✌🏻
      
28

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.