معرفی کتاب انسان کامل (به زبان اندونزیایی) اثر مرتضی مطهری مترجم عبدالله حمید باعبود

انسان کامل (به زبان اندونزیایی)

انسان کامل (به زبان اندونزیایی)

مرتضی مطهری و 1 نفر دیگر
4.5
143 نفر |
33 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

40

خوانده‌ام

379

خواهم خواند

100

شابک
9789641950486
تعداد صفحات
298
تاریخ انتشار
1393/11/1

توضیحات

        بررسی ویژگی‎های انسان کامل از دیدگاه مرتضی مطهری است. نویسنده کمال را در جهت عمودی بیان می کنند و تمام را در جهت افقی. یعنی وقتی شی در جهت افقی به نهایت برسد می گویند تمام شد؛ و اگر در جهت عمودی حرکت کند و به آخر برسد، می گویند به کمال رسید. به عنوان مثال؛ گفته می شود که عقل فلانی کامل شده است. بدین معنا که قبلا هم عقل داشت اما حالا عقلش یک درجه بالا آمده است. همچنین اگر گفته می شود که علم فلانی کامل شده، بدین معنا که، قبلا هم علم داشت قبلا هم از علم خودش استفاده می کرد ولی یک درجه بالا آمده است. همچنین اگر گفته می شود که علم فلانی کامل شده، بدین معنا که، قبلا هم علم داشت قبلا هم از علم خودش استفاده می کرد ولی یک درجه بالا آمده و کامل شده است و یک درجه کمالی را پیموده است . بنابراین در تکامل، حالت ارگانیکی وجود دارد ولی در اتمام، حالت مکانیکی. به اصطلاح اگر آخرین عضوی از یک سیستم به مجموعه خودش اضافه شود می گوییم کار تمام شده است. ولی در حالت ارگانیکی، اعضای بدن انسان از دوران بچگی تا دوران میانسالی و کهنسالی به سمت تکامل پیش می رود. به عبارت دیگر در تکامل، مراحل و درجات وجود دارد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به انسان کامل (به زبان اندونزیایی)

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اگر کسی با کتاب‌های شهید مطهری (ره) مأنوس شود، به مرور درخواهد یافت که خودشان سیر مطالعاتی مخصوصی را برای مطالعه‌ی آثارشان پیشنهاد می‌کنند که از منطق شروع شده (منطق و فلسفه - از مجموعه کلیات علوم اسلامی) با فلسفه ادامه یافته و سپس وارد سایر حوزه‌ها می‌شود. ارجاعات مکرّر ایشان به کتاب أصول فلسفه و روش رئالیسم در کتاب های اعتقادی‌شان (مثل همین کتاب انسان کامل یا عدل الهی یا انسان و سرنوشت) گواه این مدعا است. امّا چرا این را گفتم؟
حقیقت این است که مطالعه‌ی آثار اعتقادی شهید مطهری (ره) بدون آشنایی و اشراف بر مبانی فلسفی ایشان، اغلب به برداشتی سطحی و شعاری از آثار ایشان منجر می شود. این خواننده نهایتا می‌تواند توشه‌ای برای اقناع خودش بردارد و هرگز نمی‌تواند این دین شخصی را بر دیگری عرضه کند. به علاوه، هرگز دلیل و استخوان‌بندی ادعاهای استاد درک نمی‌شوند. کتاب انسان کامل یکی از مهم ترین کتاب‌های استاد است که به حوزه های مختلفی از فلسفه مربوط است که بدون آن‌ها اساساً حرف‌های استاد قابل اثبات نیست. 
کتاب انسان کامل به دنبال بررسی تطبیقی «معیار خوشبختی» در میان اسلام و سایر مکاتب مثل اگزیستانسیالیسم سارتر و قدرت گرایی نیچه و محبت گرایی مسیحی است. استاد مشابه همیشه، نخست راه‌های رفته را بررسی کرده و نشان می‌دهند که تمام آن‌ها در بست بست قرار دارند و تنها راهی که برای حل معضل و پاسخ دادن به سؤال وجود دارد، پاسخی است که اسلام آن را بیان کرده است. 
نظر به ارتباط مستقیم بحث انسان کامل با فلسفه‌ی اخلاق، ایشان رویکردهای اخلاقی گوناگون یعنی مکتب عقل (تحت عنوان مکتب فلسفه‌ی سینوی) مکتب عشق (مکتب عرفا) و مکتب های دیگری که نهایتا ذیل مکتب عقل قلمداد می‌شوند، مثل فایده گرایی یا قدرت گرایی یا آزادی گرایی را نقد می زنند.
        

6

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در سطرسطرِ کتاب «انسان کامل»، نفسِ فکر می‌زند، و جانِ معنا در کلمات می‌جوشد. مطهری، با شوقی قدسی و قلمی استوار، قامت انسان را از میان انبوه خاک و خون و خلوت و خلوت‌گری برمی‌کشد تا به آینه‌ی تمام‌نمایی از «شدن» بدلش کند. این کتاب، نوای بیدارباشی‌ست در سپیده‌دمی که خوابِ تک‌بُعدی بودن، دل‌های بسیاری را در ربوده است.

شهید مطهری در این اثر، با تازیانه‌ی منطق و فانوسِ وحی، به جانِ نگاه‌های محدود می‌افتد. به عقلِ منزوی می‌تازد، به عرفانِ بی‌مسئولیت هشدار می‌دهد، و به عبادتِ بی‌تعهد خرده می‌گیرد. او می‌خواهد «کمال» را نه در گوشه‌ی محراب، که در متن جامعه بجوید؛ نه تنها در اندیشه، که در عمل، در جهاد، در ساختن و سوختن.

و با این‌همه، کتاب او نیز، چونان هر پیکری از خاک، از سایه بی‌نصیب نیست. انسجامِ ساختار، زیر پای روح خطابه‌ها گاه سُر می‌خورد؛ مخاطب، در تکرار مضمون‌هایی که بارها و بارها بازمی‌گردند، گاهی در پی کانونی روشن می‌گردد و نمی‌یابد. این کتاب، به جای آن‌که پیکری مهندسی‌شده باشد، بیش‌تر به شورِ لحظه شبیه است؛ آتشی از دغدغه، نه فانوسی از تدوین.

و نیز، زبانِ آن – که پرشور است و خطابی – گاه به گفت‌وگویی با ذهن مدرن بدل نمی‌شود. مخاطبِ تحلیل‌جو، در پی مفاهمه است، و کتاب گاه او را به ایمان فرامی‌خواند، پیش از آن‌که اقناعش کند. نگاه به دیگر مکاتب، بیشتر از جنس داوری‌ست تا گفت‌وگو؛ و این، برای گفتاری که در پی «کامل‌ترین انسان» است، نقصی لطیف ولی بنیادین به شمار می‌رود.

با همه‌ی این‌ها، «انسان کامل»، فریادی‌ست برخاسته از عمق ایمان، آغشته به خون و خرد، و برآمده از روحی که «کامل» زیست، پیش از آن‌که «کمال» را معنا کند.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1