یادداشت
1403/4/31
4.5
21
اگر کسی با کتابهای شهید مطهری (ره) مأنوس شود، به مرور درخواهد یافت که خودشان سیر مطالعاتی مخصوصی را برای مطالعهی آثارشان پیشنهاد میکنند که از منطق شروع شده (منطق و فلسفه - از مجموعه کلیات علوم اسلامی) با فلسفه ادامه یافته و سپس وارد سایر حوزهها میشود. ارجاعات مکرّر ایشان به کتاب أصول فلسفه و روش رئالیسم در کتاب های اعتقادیشان (مثل همین کتاب انسان کامل یا عدل الهی یا انسان و سرنوشت) گواه این مدعا است. امّا چرا این را گفتم؟ حقیقت این است که مطالعهی آثار اعتقادی شهید مطهری (ره) بدون آشنایی و اشراف بر مبانی فلسفی ایشان، اغلب به برداشتی سطحی و شعاری از آثار ایشان منجر می شود. این خواننده نهایتا میتواند توشهای برای اقناع خودش بردارد و هرگز نمیتواند این دین شخصی را بر دیگری عرضه کند. به علاوه، هرگز دلیل و استخوانبندی ادعاهای استاد درک نمیشوند. کتاب انسان کامل یکی از مهم ترین کتابهای استاد است که به حوزه های مختلفی از فلسفه مربوط است که بدون آنها اساساً حرفهای استاد قابل اثبات نیست. کتاب انسان کامل به دنبال بررسی تطبیقی «معیار خوشبختی» در میان اسلام و سایر مکاتب مثل اگزیستانسیالیسم سارتر و قدرت گرایی نیچه و محبت گرایی مسیحی است. استاد مشابه همیشه، نخست راههای رفته را بررسی کرده و نشان میدهند که تمام آنها در بست بست قرار دارند و تنها راهی که برای حل معضل و پاسخ دادن به سؤال وجود دارد، پاسخی است که اسلام آن را بیان کرده است. نظر به ارتباط مستقیم بحث انسان کامل با فلسفهی اخلاق، ایشان رویکردهای اخلاقی گوناگون یعنی مکتب عقل (تحت عنوان مکتب فلسفهی سینوی) مکتب عشق (مکتب عرفا) و مکتب های دیگری که نهایتا ذیل مکتب عقل قلمداد میشوند، مثل فایده گرایی یا قدرت گرایی یا آزادی گرایی را نقد می زنند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.