معرفی کتاب مرگ خوش اثر آلبر کامو مترجم احسان لامع

مرگ خوش

مرگ خوش

آلبر کامو و 1 نفر دیگر
3.4
56 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

125

خواهم خواند

68

ناشر
نگاه
شابک
9789643513474
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1398/12/3

توضیحات

        
مرگ خوش، تنها اثر آلبرکامو است که بعد از مرگش منتشر شد، در سن بیست و پنج سالگی، کامو رمان مرگ خوش را می نویسد و چهره ی دیونیزیوس و مقوله ی اراده ی معطوف به خوشبختی را نشان می دهد که عصیان قهرمان داستان خود را با اندیشه ی خلاف زمانه ی نیچه، تغذیه می کند. کامو به دنبال خوشبختی است و خوشبختی در گرو داشتن پول و ثروت، و این که انسان فقیر نباشد، اما نیچه انسان فقیر را ناتوان و توانگر را بخشاینده می  داند. نیچه می  نویسد: آن کس که از زندگی فقیر است، آن کس که ناتوان است زندگی را نیز بیچاره و گدا می کند. آن یکی انگل زندگی است و این یکی بخشاینده و فزاینده ی زندگی. کامو جایی در مرگ خوش می نویسد: هرآدمی احساس اراده و خوشبختی کنند مستحق ثروتمند شدن است.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به مرگ خوش

یادداشت‌ها

• چرک نویس
          • چرک نویس‌های بیگانه 

• کتاب داستان فردی به اسم مورسو را روایت می‌کنه که به دنبال پیدا کردن خوشبختی در زندگیه حتی اگه هزینه‌اش کشتن یک فرد معلول باشه.

• اولین چیزی که بعد از خواندن صفحه اول توجهم را به خودش جلب کرد اسم شخصیت اصلی یعنی مورسو بود و این فکر رو در ذهنم ایجاد کرد که نکنه این همون مورسو کتاب بیگانه باشه ، اما خیر اینطور نیست ،آلبر کامو این کتاب را که بعد از مرگش منتشر شده در واقع در سن ۲۵ سالگی وقتی که هنوز خام بوده و تحت تاثیر تفکرات نیچه و داستایوفسکی بوده نوشته و یک جورایی این کتاب چک نویس شاهکارش یعنی بیگانه حساب میشه و این ارتباط اسمیم به همین دلیل است.

• کتاب شروع فوق العاده جذابی داره و نوید یک کتاب فوق العاده رو میده اما بزارید بهتون بگم که اینطور نیست ، داستان کتاب به هم ریخته است شخصیت‌ها بدون هیچ پیش زمینه‌ای به صحنه وارد و خارج می‌شدند و جز شخصیت اصلی دیگر شخصیت‌ها چیز جذابی برای ارائه ندارند اما با همه این نکات نقطه قوت کتاب تصویر سازی فوق العاده‌اش است که بهترین شکل ممکن صحنه‌های کتاب را در ذهن مخاطب زنده می‌کند. 

• برعکس دیگر کتاب‌های کامو که شخصیت در آخر به پوچی می‌رسد در این کتاب مورسو در پوچی زندگی می‌کند و به دنبال خوشبختی است ، آیا موفق می‌شود؟ میزارم خودتون به جواب این سوال برسید. 

• آیا این کتاب را باید خواند؟ به خوبی قابل دیدنه که کامو  ۲۵ ساله در این کتاب به دنبال سبک خودش است و هنوز قلمش به پختگی آثار معروفش نرسیده پس اگر به طور جدی دنبال خوندن از کامو نیستید چیزی از دست نداده اید اما اگر از عاشقان این نویسنده هستید بهترین زمان خواندن این کتاب بعد از شاهکار بیگانه است.
        

42

مائده

مائده

7 روز پیش

          مرگ خوش را که شروع کردم، فکر نمی‌کردم با کتابی روبه‌رو باشم که شبیه راه رفتن در مه باشد؛ مهی که نه آن‌قدر غلیظ است که چیزی نبینی، نه آن‌قدر روشن که راحت رد شوی. هر قدم در این داستان، انگار نزدیکی با پرسشی‌ست بی‌جواب. نه داستانی پرکشش دارد، نه قهرمانی که بشود دوستش داشت، اما در سکوت و آرامشِ جملاتش، چیزی هست که می‌مانَد . انگار کتابی‌ست برای کسانی که زندگی را نه فقط می‌خواهند، بلکه زیر و رو می‌کنند تا بفهمند چرا.

پاتریس مورسو، با آن ذهنیتِ جست‌وجوگرش، آدمی‌ست که گاهی حس می‌کنی شاید ردّی از خودِ نویسنده را هم در او می‌بینی؛ کسی که در مسیر رهایی از رنج و "زندگی ناخودآگاه"، تصمیماتی می‌گیرد که هم خونسردانه‌اند و هم عمیقاً انسانی.
او مثل ماست ؛ کسی که نمی‌خواهد فقط زنده باشد، بلکه می‌خواهد 《خوش》 بمیرد؛ انگار مرگِ خوش، نقطهٔ اوج یک زندگیِ زیسته با آگاهی‌ست. تضاد بین «زندگی روزمره» و «زندگی با اختیار»، بین «بودن» و «شدن»، بارها در ذهنش تکرار می‌شود.

کتاب برایم یادآور این بود که گاهی برای رهایی، باید دست به کارهایی زد که دیگران آن‌ها را گناه می‌دانند ؛ اما آیا می‌شود برای خوش‌بختی، اجازه گرفت؟
آیا حق داریم «زمان مرگ» را انتخاب کنیم؟
آیا خوشبختی، آن‌قدر مهم است که بخاطرش مرز اخلاق را جابه‌جا کنیم؟

جملاتی در کتاب بود که انگار دقیقاً برای روزهایی مثل امروز نوشته شده بود؛ روزهایی که در آن، ما هم میان مرگ و زندگی معلق مانده‌ایم و مدام می‌پرسیم: آیا این همان زندگی‌ست که می‌خواستم؟

"مرگ خوش" را نمی‌شود فقط خواند؛ باید با آن مدتی زندگی کرد.
همان‌طور که با سکوت یک غروب، یا با بوی خاک بعد از باران.
بی‌آنکه لزوماً جواب‌ها را داشته باشی، اما دست‌کم بدانی که پرسیدن، هنوز ممکن است.
        

0