معرفی کتاب تاتار خندان اثر غلامحسین ساعدی

تاتار خندان

تاتار خندان

غلامحسین ساعدی و 1 نفر دیگر
4.1
25 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

17

ناشر
نگاه
شابک
9789643514235
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
1398/9/27

توضیحات

        “تاتارخندان” رمانی جذاب است و در اصل برشی از تاریخ اجتماعی ایران است که نویسنده، با گشت و گذار در واقعیت های اجتماعی روزانه، خواننده را پابه پای راوی که پزشکی است جوان و سرخورده از یک شکست عشقی، ودلگیر از نقشی که مدرنیته ی نارس بر او تحمیل کرده، همه ی خوشی ها، لذت های  زندگی شهری و آسایش روزگار مدرن را کنار گذاشته و می خواهد که با تفکر و جستجو در درون خود، آرامش ذهن  خویش را در تبعیدی خودخواسته بازیابد.راوی در نهایت ناامیدی و آشفتگی، بی آن که بداند “تاتار خندان” کجاست و چگونه جایی  است ،برای فرار از آنچه که برایش قابل تحمل نیست و روح اش را می خورد ، خیلی اتفاقی و شاید هم به خاطر پسوند “خندان” آنجا ، تاتار خندان را به عنوان محل جدید خدمت اش انتخاب کرده و با وسایل زندگی اش راه می افتد که بتواند وقت خود را راحت بِکُشَد …. اما وقتی پای نیاز انسانها به امداد و یاری و رسالت انسانی در زمان های سخت فرا می رسد و مردم روستای تاتار خندان و آبادی های اطراف را غرق دررنج، خرافه و نیازمندی می بیند و اما همچنان آنان را شاد و امیدوار می  بیند، شیفته ی آنها شده و چنان با آنها صمیمیی می شود که دیگر سر از پا نمی شناسد و لبخند شوق و نور رضایتی که با درمان بیماران و انجام وظیفه ی انسانی اش به عنوان یک پزشک، در اعماق روح اش می تابد را با هیچ چیز عوض نمی کند ….. راوی رمان ( ” رضا ” ) است که …… .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تاتار خندان

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          آیا کتاب‌ها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
آیا با خوندن یک کتاب میشه به دنیای شخصی نویسنده نزدیک شد‌؟
تقریبا جوابی برای این سؤال ندارم. اما توجه شما رو به دو کتاب از #غلامحسین_ساعدی جلب می‌کنم. #عزادارن_بیل و #تاتار_خندان
کتاب اول یک مجموعه داستانه در مکان واحد و شخصیت‌های واحد. همه‌ی داستان‌ها در روستایی به نام ‌بَیَل اتفاق می‌افته و هربار یکی از اهالی روستا درگیر یک ماجرا می‌شه. همه‌ی داستان‌ها تلخ و گزنده هستند. مرگ، رنج، گرسنگی، بیماری انگار که قرار نیست هیچ اتفاق خوبی اونجا بیفته.
کتاب دوم یک رمانه. یک پزشک که گویا شکست عشقی خورده از شهر و بیمارستان و دوستانش می‌کنه برای طبابت به یک روستا به نام #تاتار_خندان کوچ می‌کنه. و همه اتفاقات در اون روستا می‌افته. یک داستان تقریبا خطی بدون هیچ گره و تعلیق نفس‌گیر با یک نثر ساده و روان و حال خوش. انگار که قرار نیست توی اون روستا هیچ اتفاق بدی بیفته اما انقدر ماجراهای جذاب و عجیب داره که مخاطب رو همراه می‌کنه اون‌قدری که آدم نمیتونه کتاب رو زمین بذاره.
شاید اگه یک نوقلم این کتاب رو بخونه با خودش بگه چه کتاب ساده‌ای و نوشتن این که کاری نداره.
اما اصلا اینطور نیست. 
به قول یکی از دوستان ساعدی از پیچیدگی به سادگی رسیده.
نویسنده تکنیک‌هایی به کار برده که احتمالا مخاطب عام اصلا متوجه اون نمیشه ولی از خوندن کتاب لذت می‌بره.
اتفاقات کتاب انقدر واقعی و رئال به نظر می‌رسن که آدم گاهی خیال می‌کنه که داره خاطره می‌خونه.
نکته بامزه درباره این دوتا کتاب اینه که ساعدی عزادارن بیل رو در اوج رفاه و حال خوب نوشته و تاتار خندان رو در زندان.
پس آیا کتابها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

«خوش به حا
          «خوش به حالت که حوصله‌ی این روده‌‌درازی‌ها را داری.» ص٢٢۵

تاتار نام آبادی‌ای است که به دو بخش بالا و پایین تقسیم می‌شود. تاتار بالا را تاتار گریان می‌گویند و تاتار پایین را تاتار خندان می‌نامند. دکتر رضا، شخصیت اصلی قصه‌ی ما، خسته و دل‌زده از زندگی پرهیاهوی شهری تصمیم می‌گیرد که از شهر خارج شود و در آبادی دوردستی طبابت کند. چیزی که بیش از همه ذهن دکتر را به خود مشغول کرده، خیانت معشوق بی‌وفایش است. دکتر به‌طور اتفاقی نامه‌های عاشقانه‌ی معشوقش را با فردی در خارج از کشور می‌خواند و از خیانت معشوقش آگاه می‌شود، اما چیزی به او بروز نمی‌دهد و معشوقش هم بعد از مدتی به خارج از کشور سفر می‌کند و با اینکه صراحتاً به رابطه‌شان پایان نمی‌دهند اما دیگر از او خبری نمی‌‌شود.
تاتار آبادی‌ای است که پیش‌تر دست اربابی به نام مشیر‌الملک بوده و پس از مرگش و در پی اصلاحات ارضی، مردم مالکیت زمین‌های روستا را به‌دست آورده‌اند.
پس از آنکه دکتر در روستا مستقر می‌شود و بر امور مسلط می‌گردد، فصل پاییز نیز فرا می‌رسد و مدیر مدرسه برای بازگشایی مدرسه به روستا برمی‌گردد. در پی معاشرت دکتر و مدیر مدرسه، دوستی‌ای شکل می‌گیرد و وقت آزاد دکتر در گفتگو با مدیر مدرسه سپری می‌شود. اواسط پاییز سروکله‌ی دختر مدیر مدرسه، پری، در تاتار خندان پیدا می‌شود. دختر باکمالات و خارج‌رفته که تابه‌حال تن به ازدواج نداده‌است. حتماً بر شما هم روشن است که دکتر عاشق دختر مدیر مدرسه می‌شود و تدارک ازدواج می‌بینند.
نیمی از رمان تاتار خندان معرفی اهالی روستا و شوخی‌های حاجی‌آقا با اهالی و وصف حیرت و شعف مردم از آمدن دکتر است. آنچه که مقدمات ورود به قصه به نظر می‌رسد دقیقاً اصل داستان است.
شخصیت‌ها هم هویت ویژه و مستقلی ندارند و تیپ‌های سردرگمی هستند که لباس شخصیت پوشیده‌اند.
رمانی‌ست سراسر اضافه‌گویی و تکرار. ورود دکتر به تاتار خندان با خوشامدگویی مفصلی همراه می‌شود که بعدتر باز در سفر کوتاه دکتر به تاتار گریان همان ماجراها و استقبال تکرار می‌شود.
شما هرگز عشق و زوایای وجودی دکتر را درنمی‌یابید؛ چرا که ساعدی از درونیات او اصلاً صحبت نمی‌کند. پس از جاگیر شدن در درمانگاه، دغدغه‌اش این است که "حالا نه شب است و کارش تمام شده و در شهر تازه این ساعت وقت‌ خوش‌گذرانی بود."  شخصیتی که در ابتدای رمان به خاطر دلتنگی معشوقش دائم‌الخمر شده‌بود و همین وضعیت او را ناچار به ترک شهر کرده‌بود، ذره‌ای دلتنگی یا پیگیری برای معشوق سفرکرده‌اش ندارد.
تاتار خندان بیانیه‌ی رسمی ساعدی در برترشماری روستا به شهر است و در چندین مکالمه بین شخصیت‌ها هم به صراحت این دو را با هم مقایسه می‌کند. شهری‌ها تنشان ناتوان است اما روستایی‌ها تندرستند. شهری‌ها از سگ می‌ترسند اما روستایی‌ها با سگ هم‌زندگانی‌اند. شهری‌ها کم‌حافظه‌اند، اما روستایی‌ها حافظه‌ی خوبی دارند و اتفاقاً مثالش هم آقاجان که صدسال سن دارد و خاطرات روزهای جوانی‌اش را که در خدمت مشیر‌الملک بوده، موبه‌مو تعریف می‌کند.
رمان جوری نشان می‌دهد که غیر از دکتر و مدیر مدرسه (با همراهی زن و دخترش) انسان شهری دیگری در روستا حضور ندارد. حال اینکه مدرسه مگر فقط مدیر می‌خواهد؟ شما نه معلمی می‌بینی، نه ناظمی می‌شناسی. صرفاً نامی است که بر شخصیت گذاشته شده تا حضورش در تاتار خندان را معنادار کند.
تاتار خندان از جهت نمایش مناسبات میان مردم روستایی و شکل زندگانی‌شان خواندنی است اما ساعدی در عزاداران بیل به مراتب بهتر و ویژه‌تر این مناسبات را نمایش داده‌است. با این تفاوت که سبک تاتار خندان رئالیسم است؛ اما در عزاداران بیل رگه‌هایی از رئالیسم جادویی یا ناتورالیسم به چشم می‌خورد.
تاتار خندان رمان معطلی است. تکلیفش با خودش و شخصیت‌هایش روشن نیست. آغاز و انجام حساب‌شده‌ای ندارد. شبیه به دفتر خاطرات است تا رمان.
        

1