معرفی کتاب گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم) اثر کارلوس روئیس ثافون مترجم علی صنعوی

گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم)

گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم)

4.5
17 نفر |
7 یادداشت
جلد 4

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

26

ناشر
نیماژ
شابک
9786003678385
تعداد صفحات
782
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم) ، مترجم علی صنعوی.

لیست‌های مرتبط به گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم)

گورستان کتاب های فراموش شده؛ سایه ی بادگورستان کتاب های فراموش شده؛ بازی فرشتهگورستان کتاب های فراموش شده؛ زندانی آسمان

گورستان‌کتاب‌های‌فراموش‌شده

5 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم. مجموعه ی گورستان کتاب های فراموش شده، روایتی است از معماها، عشق های مخفیانه، کتاب هایی که فراموش می‌شوند، خیانت ها، حقیقت های زندگی و خیلی چیزهای دیگر. داستان از جایی شروع می‌شود که دنیل، پسر کوچکی که به خاطر شغل پدرش در میان کتاب ها بزرگ شده است، شروع به روایت داستانی برای ما می‌کند( زاویه ی کتاب زاویه ی دید اول شخص است). دنیل از این می‌گوید که در کودکی، پدرش او را به کتابخانه ای بسیار بزرگ برده است به نام "گورستان کتاب های فراموش شده". در این گورستان/کتابخانه، کتاب هایی وجود دارند که صاحبی ندارند. کتاب هایی که یا فراموش شده اند یا بسیار کمیابند و هر فردی که کتابی انتخاب بکند، باید سرپرستی آن کتاب را به عهده بگیرد، همچون یک کودک. دنیل در کتابخانه با کتابی به اسم سایه ی باد مواجه می‌شود و آن را برمی‌دارد، دنیل روز به روز با این کتاب ارتباط بیشتری قرار می‌کند. او متوجه می‌شود در کل دنیا تنها همین یک نسخه از کتاب سایه ی باد وجود دارد و دیگر نسخه های این کتاب و بقیه ی آثار نویسنده ی آن _ خولیَن کاراکس _ توسط فردی ناشناس سوزانده شده اند. دنیل کنجکاو می‌شود که از راز سرپوشیده ی کتاب های کاراکس سردربیاورد. اما این جست و جو هربار به بن بست می‌خورد اما دنیل جست و جو و کنجکاوی خود را متوقف نمی‌کند. حالا این دنیل است که باید برای بقای کتاب سایه ی باد تلاش و آن را از دست مرد ناشناسی که کتاب هارا می‌سوزاند حفظ کند.... این مجموعه کلا شامل چهار جلد است که در ایران به صورت پنج جلد چاپ شده و کامل ترین ترجمه ی این مجموعه، ترجمه ی نشر نیماژ با ترجمه ی علی صنعوی است. ژانر کتاب، گوتیک است. ترکیبی از ژانر های عاشقانه، معمایی، جنایی و تا حدودی هم با خواندن آن حس و حال کتاب های کلاسیک را دریافت می‌کنید. این کتاب مناسب رده ی سنی جوان و بزرگسال است، اما می‌تواند مناسب نوجوانان هم باشد در صورتی که به کتاب علاقه مند باشند. البته این کتاب خالی از مواردی که مناسب سنین پایین تر نباشد نیست. برای همین برای گروه سنی جوان مناسب تر است. این لیست جهت اطلاع شما برای ترتیب مجموعه درست سده است. امیدوارم کمک کننده باشد. ۱_سایه ی باد ۲_بازی فرشته ۳_زندانی آسمان ۴_هزارتوی ارواح_بخش اول ۵_هزارتوی ارواح_بخش دوم

10

پست‌های مرتبط به گورستان کتاب های فراموش شده؛ هزارتوی ارواح (بخش دوم)

یادداشت‌ها

          باسمه 
🔰 روز ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴، مسیری که روز ۳۰ آبان‌ماه ۱۴۰۳ شروع کرده بودم به اتمام رسید. آخرین صفحه مجلد دوم کتاب «هزارتوی ارواح» رو توی تاکسی خوندم؛ برعکس تقریباً کل مجموعه که توی مترو خونده شد. جدای از حجیم‌بودن، یکی از دغدغه‌هام برای شروع مجموعه «گورستان کتاب‌های فراموش‌شده» این بود که دوست نداشتم بدون تمرکز و دقت بخونمش؛ اما دیدم این‌طوری احتمالاً هیچ‌وقت نمی‌رسم مطالعه‌اش کنم. کمتر بهتر از هیچه؛ این شد که یه روز صبح قبل از اینکه برم سر کار، «سایه باد» رو گذاشتم توی کیفم و این مسیر رو شروع کردیم... مسیری که واقعاً هم «تویِ مسیر» بود! مترو، اتوبوس، تاکسی، قطار و هواپیما. زمان‌هایی که با این مجموعه گذروندم، زنده‌ترین «اوقاتِ مُرده» من بود که تا حالا تجربه کرده بودم... 

🔰 طی‌کردن این مسیر، شش ماه طول کشید... زمان کمی نیست؛ مخصوصاً اگه قریب به اتفاقش به خوندن یه مجموعه بگذره. به مرور نسبت به اون جهان، اون منطقه و اون شخصیت‌ها حس نزدیکی پیدا می‌کنی و بعد تموم شدنش حس می‌کنی انگار جای یه چیزی خالیه... احتمالاً اگه سریال بلند دیده باشین هم همچین حسی رو پیدا کردین. خودم قبلاً یه بار با کتاب‌های هری‌پاتر تجربه‌اش کردم و یه بار با سریال بیگ بنگ تئوری. خلاصه که بالآخره انسان هست و انس‌... تقاطعش با دلتنگی‌های روزگار هم که بدتر... بگذریم...

🔰 حقیقت امر، اون توقعی که از قله مجموعه داشتم، کامل برآورده نشد. اگه روند پرکشش نیمه دوم مجلد اول و سه‌چهارم ابتدایی مجلد دوم نبود، به‌خاطر این پایان‌بندی باید بهش سه ستاره می‌دادم. البته باید بگم که واقعاً بد نیست؛ فقط به نظرم به نسبت به اونی که می‌شد باشه، فاصله داره... بالآخره اوج هنرنمایی ثافون رو توی «سایه باد» و به خصوص «بازی فرشته» دیدم بودم و توقعم بالا رفته بود...

🔰 نمی‌دونم مجموعه «مترو» اثر دمیتری گلوخفسکی رو خوندین یا نه. «مترو ۲۰۳۳»، کاملاً در حال‌وهوای علمی - تخیلی بود؛ اما داشت نگاه اجتماعی - واقع‌گرایانه خودش رو هم روایت می‌کرد. از اواسط «مترو ۲۰۳۴» و در ادامه کل «مترو ۲۰۳۵»، این روند تغییر کرد و ما عملاً داشتیم کتابی اجتماعی با نگاه واقع‌گرایانه رو می‌خوندیم که صرفاً بستر علمی - تخیلی داشت! چیز عجیبی هم نیست البته. نویسنده از نقطه‌ای شروع می‌کنه؛ اما ممکنه در طول سفر طولانی خودش برای رسیدن به اثر، مسیر و حتی مقصدش رو تغییر بده. نکات و بخش‌های مغفول‌مونده «مترو ۲۰۳۳» یادآور نقطه اولیه عزیمت نویسنده بود؛ مثل اشارات ماورایی کتاب اول و کتاب دوم همین مجموعه. خیلی‌ها بودن که ادامه مجموعه «مترو» رو بیشتر از اولش دوست داشتن؛ اما من همون مسیر رو ترجیح می‌دادم. این حس رو مجدد در «گورستان کتاب‌های فراموش‌شده» تجربه کردم...

🔰 دنیای ثافون، دنیایی پر از لحظات سخته... پر از وقایع تلخ... پر از غم... دنیایی که افراد خوب معدود و محدودش از سمپره‌های دوست‌داشتنی بیشتر نمی‌شن... باقی افراد، ترکیبی هستن از ویژگی‌های مثبت و منفی: رذالت، پستی و خشونت در کنار اندک خوبی‌های جهان. به همین خاطر، اون لحظات محدود، خیلی ارزشمند و دل‌نشین هستن...

🔰 این جهان ادبیاتی، سبکی نیست که بخوام همیشه و همیشه تجربه‌اش کنم. ممکنه بگین این توصیفات از دنیا و افراد که واقع‌گرایانه هست. منم می‌گم ظرفیت این‌همه واقع‌گرایی رو ندارم 😄 فارغ از شوخی، پاسخ این مسئله تا حدی هم برمی‌گرده که چرا ادبیات می‌خونیم؛ اما برای خودم، تا زمانی که در جهان فجایع زنده‌ای مثل نسل‌کشی غزه در جریان هست، ترجیح می‌دم غمخوار اونا باشم تا برای شخصیت‌های غیرواقعی...

🔰 مجدد باید تأکید کرد که نمی‌تونم بگم الآن ناراضی هستم. تجربه‌ای که با خوندن این مجموعه از فضای سیاسی - اجتماعی معاصر اسپانیا و به خصوص کاتالونیا به دست آوردم، برام ارزشمنده و دوست‌داشتنیه. نثر جذاب ثافون که در یک‌سری نقاط واقعاً به اوج می‌رسید هم قابل توجه بود؛ به‌خصوص توصیفات جذابی که حتی با دوبار ترجمه (از اسپانیایی به انگلیسی و از انگلیسی به فارسی) باز هم کشش خودش رو حفظ کرده بودن!

✅ کیفیت چاپ، ترجمه و ویرایش هم مثل کتاب‌های قبلی بود و حتی بهتر از اون. توی این نقطه اگه بخوام در مورد کلیت مجموعه توصیه بکنم، میگم بخونید و پیش بیاید. تجربه چند ماهی فقط داشتم همین کتاب‌ها رو می‌خوندم، به قدری آورده داشت که بتونم از بقیه هم دعوت کنم این مسیر رو شروع کنن...


پ.ن: مجموعه به شکل رسمی در اینجا به پایان می‌رسه؛ اگرچه کتاب کوچک‌تری به نام «شهر مه» هم وجود داره که به نوعی وداع ثافون با این دنیا - و حتی دنیای فانی - بوده. اگه خدا بخواد، بعد از این کتاب، به سراغ اون می‌رم.
پ.پ.ن: نیاز دارم خستگیم در بیاد... فکر می‌کنم تا یه مدت سراغ مجموعه کتاب‌های پرتعداد یا کتاب‌های طولانی نرم...
        

11

          دوسال پیش بود که اولین قسمت این مجموعه رو مطالعه کردم.
گذشت و گذشت...
جلد چهارم هم تمام شد!
اما من قسمتی از خودم رو داخل کتابفروشی سمپره جا گذاشتم.

این مجموعه‌ی  عریض و طویل یادنامه‌ای ست برای تمامی کسانی که زندگی‌ هاشون آغشته به ادبیات بوده، هست و خواهد بود.
این مجموعه ادای دینی بود به همه‌ی فراموش شدگان دنیای ادبیات، به کسانی که آرزوهای بلند پروازانه‌ای داشتند اما خداوندگار ادبیات با آن‌ها به خوبی تا نکرد.
ثافون شنیده شد، در قامت تمام صداهایی که از یاد رفتند و آثارشان نیز از میان رفت و به دست فراموشی سپرده شد.

بعد از این نطق احساسی، میخوام راجب داستان کتاب حرف بزنم پس اگه نخوندید کتابو مراقب باشید داستان براتون فاش نشه...


تقریبا ۱۵۰ صفحه‌ی آخر کتاب بودم که یهو چشمام گرد شد.
همه چیزِ این مجموعه  از همون صفحات اول سایه باید شروع شد، جایی که دنیل چهره مادرش رو فراموش کرد.
تمام ماجرا حول محور چهره فراموش شده ایسابلا می‌چرخید. 
بعد از خوندن ۳ کتاب اول فکر نمی‌کردم اینقدر همه چیز در هم تنیده باشه ولی قسمت چهارم قطعه مرکزی و کامل کننده این پازل بود.
چیز دیگه ای که باعث شد به شدت با این کتاب درگیر بشم، همراه شدن با سیر رشد کاراکترهای متعدد کتاب بود.
اجازه بدید براتون مثال بزنم:
ما باید اولین شکست عاطفی دنیلِ ۱۲،۱۳ ساله  رو در مواجهه با کلارا می‌دیدیم، تا وقتی آلیسیا بوسه ای به گونه‌ی دنیل زد و بئا از پنجره شاهد این اتفاق بود، عرق سرد روی پیشانی مون بشینه و نگران این زندگی شیم!
ما باید از کودکی سینیور سمپره ی کم رو و خجالتی همراهش می‌شدیم تا وقتی در کنار ایسابلا‌ی محبوبش دفنش کردن ماهم مثل دنیل شوکه شیم و همزمان بگیم : من فکر میکردم او تا ابد زندگی خواهد کرد!
آرزوهای بزرگ و دیوید مارتین. 
آلیسیا و آلیس در سرزمین عجایب و ...
شاید بتونم چندین و چند مثال دیگه از ابتدا و انتهای این مجموعه براتون ذکر کنم اما مابقی رو به ذهن و تخیلات خودتون واگذار میکنم.
و در نهایت به نظرم ثافون در جلد چهارم خودش رو در غالب خولین ها وارد بارسلون کرد؛ خولین کاراکس و خولین سمپره.

نقدهایی هم نسبت به کتاب وجود داره، اما چون جایگزین داستانی دیگه ای به ذهنم نرسید از بیانشون امتناع میکنم.

بمونه به یادگار:
هر کتاب یا توده مجلدی که در اینجا می‌بینی دارای روحه.
روح کسی که اون رو نوشته و تمام کسانی که اون رو خوندن ...

و در نهایت با آرزوی آرامش ابدی برای روح ثافون در میان کتاب‌هایش و گورستان کتاب های فراموش شده.🕊️
 
        

24