برای گورستانی که فراموشم نکرد...
بعضی کتابها فقط خوانده نمیشن؛
زندگی میشن.
مجموعهی «گورستان کتابهای فراموششده»
دربارهی کتابهایی بود که فراموش شده بودند؛
اما در دل آن کتابها،
آدمهایی زنده بودند که هیچوقت فراموش نخواهند شد.
نه آن کوچههای مهآلود بارسلونا را،
نه کتابهای خاکخوردهی مخفی در پستوها،
و نه صدایی که آرام گفت:
"هر کتابی روحی دارد؛ روحِ کسی که آن را نوشته، روحِ کسانی که آن را خواندهاند، و روحِ کسانی که خواب آن را دیدهاند..."
کارلوس روئیث ثافون نهتنها نویسندهی بزرگی بود،
بلکه معمار دنیایی بود که نشون داد کتابها فقط داستان نیستند.
هر کتاب، مقبرهایست که در آن، صدها زندگی دفن نشدهاند، بلکه زنده ماندهاند.
و شاید ما، هر بار که کتابی را ورق میزنیم،
در حال بیدار کردن کسی هستیم؛
کسی که میخواهد دوباره شنیده شود